23 نکته جذاب درباره زندگی آنجلینا جولی + تصاویر

سرویس فرهنگی مستقل‌آنلاین: نگاهی داریم به 23 حقیقت جذاب از زندگی او.

مادرش تأثیر زیادی بر روی آنجلینا جولی داشت

1- همه می‌دانیم که آنجلینا جولی جراحی‌های زیادی را برای جلوگیری از دچار شدن به سرنوشتی مثل مادرش انجام داده است. مادر جولی در سال 2007 به دلیل ابتلا سرطان تخمدان درگذشت و این برای سال‌ها باعث نگرانی جولی شده بود. بدون شک مرگ مادرش تأثیر زیادی بر روی او داشت؛ اما بیش از این ازدواج و زندگی مادرش با جان وویت و نحوه‌ی طلاق آن‌ها از هم بود که بیشترین تأثیر را بر روی زندگی او گذاشت. او دراین‌باره چنین گفته است:" او در رشته بازیگری درس خوانده بود اما با پدرم ازدواج کرد و در سن 28 سالگی با دو بچه از پدرم جدا شد. او از همه رؤیاهایش دست کشید. من دختر آن مادر هستم. عشق من به فرزندانم، ارزش‌هایم، اهمیت دادن به حوادثی که در سراسر جهان رخ می‌دهد، همه این‌ها را از مادرم دارم. هر روز به‌شدت برای او دل‌تنگ می‌شوم. من سعی می‌کنم همان‌طور که مادرم مرا بزرگ کرد بچه‌هایم را بزرگ کنم. من هیچ‌وقت حضور پدر را در کنارم احساس نکردم ".

وقتی پای انظار عمومی به میان بیاید آنجلینا جولی بسیار حساب‌شده رفتار می‌کند

2- وقتی‌که پای رسانه‌ها وسط می‌آید آنجلینا جولی سعی می‌کند که وجهه‌ی خود را به هر شکلی که شده حفظ کند. هر چه سنش بالاتر رفته چیزهای عجیبی که در مورد او در رسانه‌ها گفته می‌شود کمتر شده است و بدون شک دلیلی برای این موضوع وجود دارد. او خودش دراین‌باره گفته است:" من دوست دارم پشت نقش‌هایی که بازی می‌کنم خودم را پنهان کنم. علی‌رغم باورهای عمومی من زندگی‌ام را بسیار شخصی نگه می‌دارم و از مشهور بودن خوشم نمی‌آید. دوست دارم که خیلی راحت با مردم ارتباط برقرار کنم. دوست ندارم وقتی‌که حرف می‌زنم رازی را مخفی کنم یا مجبور باشم حواسم به حرف زدنم باشد. دوست ندارم برای حرف‌هایم برنامه‌ریزی کنم. می‌خواهم صریح باشم. دوست دارم عقایدم را آزادانه بگویم و امیدوار باشم که منظور درستی از حرف‌هایم برداشت شود. دوست ندارم دست از آزاد بودن بردارم؛ و دست نیز برنخواهم داشت ".

صحبت‌های آنجلینا جولی درباره ازدواجش با برد پیت

3- بعد از شروع کارهای پیش‌تولید فیلم «آن‌ها اول پدرم را کشتند» (First They Killed My Father) که او کارگردانی آن را بر عهده داشت، مورد ازدواجش با برد پیت به بخش خبری بی‌بی‌سی صحبت کرد:"دوران بسیار سختی بود. بسیاری از افراد تجربه چنین شرایطی را تجربه کرده‌اند. همه اعضای خانواده‌ی من شرایط سختی را پشت سر گذاشتند. تمرکز من بر روی بچه‌هایم بوده است، بچه‌هایمان. ما یک خانواده هستیم و همیشه نیز یک خانواده باقی خواهیم ماند و من با همین دیدگاه با این مسئله مواجه می‌شوم. من تلاش می‌کنم راهی پیدا کنم که این موضوع به نحوی ما را قوی‌تر و به هم نزدیک‌تر کند ".

جولی همیشه گفته که بهترین چیزها را برای فرزندانش می‌خواهد و طلاق از برد پیت نیز به همین خاطر بوده است؛ اما سخت است باور کنیم که طلاق اثر خوبی بر روی فرزندان داشته باشد. طلاق همیشه سخت بوده است. حمله کردن به برد پیت در رسانه‌ها این موضوع را برای آن‌ها آسان‌تر نکرده است. این روزها جولی در مصاحبه‌هایش می‌گوید که او و برد پیت هنوز اعضای یک خانواده هستند.

آنجلینا جولی اصرار داشت فرزندانش مادر او را به‌خوبی بشناسند

4- جولی زمانی که جوان بود مادرش را از دست داد و این موضوع در آن دوران او را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. به همین دلیل یکی از دغدغه‌های اصلی او این بود که مبادا فرزندانش مادربزرگشان را به‌خوبی نشناسند. جولی در مورد تصمیم خود برای رفتن زیر تیغ جراحان به نیویورک‌تایمز چنین گفته بود:"مادرم برای بیش از یک دهه با سرطان مبارزه کرد و در سن 56 سالگی از دنیا رفت. او آن‌قدر زنده ماند که اولین نوه‌هایش را ببیند و آن‌ها را بغل کند؛ اما فرزندان من هیچ‌وقت این شانس را نداشتند که او را بشناسند و عشق و مهربانی او را از نزدیک ببینند. ما همیشه از «مادر مامان» صحبت می‌کنیم و همیشه سعی دارم که در مورد بیماری‌ای که باعث مرگ او شد صحبت کنم. معمولاً من در حضور دیگران هیچ‌وقت گریه نمی‌کنم و این موضوع را برد به شما گفته است، من از گریه کردن بیزارم. من انسان واقع‌بینی هستم. بر این باورم که گریه کردن مشکلی را حل نخواهد کرد؛ اما وقتی‌که مادرم را از دست دادم بسیار گریه کردم ".

مرگ مادر آنجلینا جولی منبع الهام او شد

5- وقتی‌که آنجلینا در فیلم «قلب قدرتمند» (A Mighty Heart) بازی می‌کرد در واقع در حال نشان دادن واکنش به مرگ مادرش بود. به نظر می‌رسد که کنار آمدن با مرگ مادرش برای او بسیار سخت بوده است. در آن زمانی که هنوز مدت زیادی از مرگ مادرش نمی‌گذشت او در مصاحبه با شبکه‌ی NBC گفته بود:" مادرم از آن جمله زن‌هایی بود که هفته‌ها برای برگزار کردن درست یک مراسم جشن تولد برنامه‌ریزی می‌کرد و چهار پیش‌نویس نیز برای متن کارت جشن تولد می‌نوشت و در آن‌ها احساساتش را بیان می‌کرد و این به این معنی بود که او برای مادر بودن به دنیا آمده بود. او بسیار مهربان بود و با مرگش نیز به من درس بزرگی داد، درس قوی بودن. این بزرگ‌ترین درس زندگی‌ام بود ".

آنجلینا جولی رابطه‌ی خوبی با پدرش نداشت

6- اگرچه جولی و پدرش، جان وویت در انظار عمومی رابطه خوب و شادی را به معرض دید مردم می‌گذاشتند اما در واقعیت جولی اصلاً رابطه خوبی با پدر خود نداشت. دلایل زیادی برای رابطه‌ی نامهربانانه جولی با پدرش وجود داشت. مهم‌ترین دلیل او عدم وفاداری جان وویت به مادرش در زمان ازدواج بود. البته این رفتار از جانب جولی که خود باعث به هم خوردن چندین ازدواج شده بود هم بسیار جالب است. بااین‌وجود پدرش در رسانه‌ها بارها گفته است که دخترش از مشکلات روحی رنج می‌برد و جولی نیز به این سخنان پدرش عکس‌العمل نشان داده است:"فکر می‌کنم که کمتر از یک سال سن داشتم که جدایی اتفاق افتاد و مادرم روابط نامشروع پدرم را کشف کرد.

آن‌ها رابطه‌ی خوبی نداشتند و بسیار با هم دعوا می‌کردند؛ بنابراین من نیز در مسیر بزرگ شدن همواره بر سر چیزهای مختلف با او جدل داشتم به‌ویژه در مورد مادرم. تا این‌که شرایط به‌جایی رسید و حرف‌هایی زده شد که این رابطه برایم ناخوشایند شده بود و واقعاً احساس بدی به من دست می‌داد بنابراین از پیش او رفتم و با مادرم تماس گرفتم و گفتم که دیگر با او [وویت] حرف نمی‌زنم ".

آنجلینا جولی زودتر از بیلی باب تورنتون به پختگی رسید

7- بدون شک سرکش بودن جولی یکی از دلایل جذب شدن بیلی باب تورنتون به او شده بود. او به‌محض این‌که جولی را دید خواست از نامزد سابقش لارا درن جدا شود. وقتی این دو با هم ازدواج کردند واقعاً غیرقابل‌کنترل شده بودند. سپس در سال 2000 آنجلینا جولی به کامبوج سفر کرد و در آنجا پسرش مدوکس را به فرزندی پذیرفت. کامبوج باعث شد جولی به یک مدافع حقوق بشر تبدیل شود و وقتی‌که او نزد شوهرش بازگشت برقرار کردن ارتباط با او برایش سخت شده بود زیرا او احساسات کاملاً متفاوتی نسبت به تغییرات عقیدتی جولی داشت. جولی دراین‌باره گفته است:" او شروع به تمرکز کردن بر روی چیزهای خاص کرد، موسیقی و فیلم‌های متفاوت. من تمرکزم را روی سفر گذاشتم و واقعاً این کار را دوست داشتم.

کامبوج را به‌خوبی می‌شناختم و واقعاً می‌خواستم بچه‌ای را به فرزندی قبول کنم. من و بیلی به‌یک‌باره به انسان‌های متفاوتی تبدیل شدیم و این موضوع قبل از آمدن مدوکس به خانه اتفاق افتاده بود؛ و زمانی که مدوکس به خانه ما آمد ما داشتیم از هم جدا می‌شدیم ".

حضور در فیلم «بچه ‌اشتباهی» آنجلینا جولی را به‌شدت منقلب کرد

8- جولی در سال 2008 در فیلم «بچه‌اشتباهی» (Changeling) بازی کرد که داستانی درباره دهه 1920 و در مورد یک مادر تنها است که بچه‌اش گم می‌شود. نیروهای پلیس به‌جای این‌که به او کمک کنند تا بچه‌اش را پیدا کند با او مانند یک زن دیوانه رفتار می‌کردند و سعی می‌کردند بچه‌ای سرراهی را به او غالب کنند و به او القا کنند که این بچه اوست.

 این داستان آن‌قدر برای او آزاردهنده بود که بر رابطه‌اش با بچه‌هایش تأثیر گذاشت. او دراین‌باره گفته است:" به‌عنوان یک مادر این موضوع برایم بسیار وحشتناک بود. بچه‌هایم را تا جایی که امکان داشت در هنگام ناهار در کنار خودم نگه می‌داشتم و بعد از یک روز کار سریع به سمت خانه می‌رفتم. فقط می‌خواستم که خودم را به نفهمیدن بزنم. آن‌چنان احساساتی بودم که دیدم رفتارم با کودکانم بسیار احمقانه شده است؛ اما از این‌که می‌دانستم فرزندانم کجا هستند و حالشان خوب است بسیار خوشحال بودم ".

داستان خال‌کوبی آنجلینا جولی

9- آنجلینا جولی حرف «H» را روی بازوی چپش خال‌کوبی کرده است. بد نیست بدانید این حرف اول اسم برادرش James Haven Voight است که خیلی هم با یکدیگر صمیمی ‌هستند. البته در سال‌های قبل کم‌وبیش شایعات بد و نامناسبی در مورد این دو سر زبان‌ها بود که صحت آن‌هم تائید نشد. بعدها جیمز گفت که از نظر او آنجلینا یک زن کامل و فوق‌العاده است. او ادامه داد شاید به این دلیل من هنوز زن مناسب خود را پیدا نکرده‌ام چون همه را با خواهرم مقایسه می‌کنم. در حقیقت زنی که من انتخاب می‌کنم باید از دو فیلتر عبور کند؛ چرا که هم من و هم خواهرم باید او را بپسندیم. من انسان کمال‌طلبی هستم و به‌سختی می‌توان کسی را پیدا کرد که همه انتظارات من را برآورده کند.

 شغل رؤیایی آنجلینا جولی در کودکی

10- آنجلینا جولی در کودکی‌اش دوست داشت خون‌آشام شود! و همه کتاب‌های مربوط به خون‌آشامان را نیز می‌خرید و می‌خواند. بعدها که نظرش عوض شد شغل رؤیایی و موردعلاقه‌اش مأمور مراسم تدفین بود!

جنا رولاند الهام‌بخش آنجلینا جولی

11- آنجلینا در جایی گفته که «جنا رولاند» الهام‌بخش او برای انتخاب شغل بازیگری بوده است. جولی توانست در دو فیلم بازی با قلب (1998) و گرفتن زندگی‌ها (2004) با رولاند همبازی شود.

12- اسم سومین فرزندخوانده آنجلینا جولی را مادر جولی «ویوین برتراند» انتخاب کرد. او اسم این بچه را که از ویتنام آمده بود «پکس» گذاشت.

13- آنجلینا جولی در سن 14 سالگی مدل شد و 4 سال مدلینگ را ادامه داد. او در سن 18 سالگی این کار را رها کرد تا بازیگر شود.

14- آنجلینا جولی اولین تجربه بازیگری‌اش را سال 1982 زمانی که فقط 7 سال داشت تجربه کرد. آن‌هم در فیلم پدرش نام Lookin' to Get Out.

15- موهای آنجلینا جولی به‌طور طبیعی به رنگ است. او در یکی از مصاحبه‌هایش گفته: «موهای من اول قهوه‌ای خیلی روشن بود کم‌کم تیره‌تر شد. وقتی‌که من بچه بودم مادرم موهای مرا رنگ تیره می‌کرد و من هم از آن زمان رنگ تیره را دوست داشتم؛ اما رنگ طبیعی موهایم بلوند است.»

16- آنجلینا جولی بعد از به دنیا آمدن فرزندان دوقلویش در سال 2008 برای کم کردن وزنش از بازی‌های آنلاین مدوکس نینتندو استفاده کرد و به کمک آن به تمرینات پیلاتس می‌پرداخت، او سعی می‌کرد سه بار در هفته به مدت یک ساعت این کار را بکند.

 17- آنجلینا جولی دوران کودکی‌اش دو مار خانگی به نام «ولادیمیر» و «هری دین استانتون» داشت. او از بچگی توانایی مراقبت از مارها را داشت، برای همین سر صحنه فیلم اسکندر که باید در فیلمی بازی می‌کرد که با مارها سر صحنه سروکار داشت به‌راحتی از پس این کار برآمد.

18- آنجلینا جولی همه جوایزش از جمله مجسمه اسکار، جایزه‌های گلدن گلاب، جوایز SAG و مجسمه‌های جوایز منتخب منتقدان را به مادرش اهدا کرد. او احساس می‌کرد نیازی نیست خودش را به این جایزه‌ها بچسباند.

19- شخصیت محبوب کارتون‌های دیزنی از نظر او دامبو فیل پرنده است. جولی حتی یک‌بار اعتراف کرد وقتی‌که دامبو توانست پرواز کند او زارزار گریه کرده است.

20- آنجلینا جولی خلبانی بلد است. او توانسته گواهینامه خلبانی هواپیمای تک موتوره خصوصی را بگیرد.

21- جولی طرفدار تیم فوتبال لیورپول شده است اما به خاطر پسرش مدوکس. او می‌گوید: مدوکس دوست دارد روزی برای لیورپول بازی کند.

22- آنجلینا جولی مسئول تبلیغات و مدیر برنامه ندارد و همه کارهای مربوط به حرفه‌اش را خودش انجام می‌دهد.

نفرت آنجلینا جولی از آغوش

23- آنجلینا جولی از آغوش و در بغل گرفتن بسیار بدش می‌آید او یک‌بار فاش کرد: «زمانی که در سن رشد بودم، از بغل کردن مردم بدم می‌آمد حتی اگر آن فرد برادر من بود. حالا من می‌توانم نفسم را حبس کنم و فقط در موردش صحبت کنم.