بیوگرافی بزرگ علوی نویسنده رئالیست معاصر و خالق رمان مشهور چشمهایش
سید مجتبی آقابزرگ علوی مشهور بزرگ علوی نویسنده واقعگرا، چپگرا و نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمه دوم سده بیستم را در آلمان زندگی کرد و او را همراه با صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: بزرگ علوی متولد ۱۳ بهمن ماه ۱۲۸۳ در شهر تهران و در خانوادهای مشهور در سیاست متولد شد. نام اصلی او سید مجتبی آقابزرگ علوی بود. پدرش سید ابوالحسن نام داشت و پدر بزرگش سید محمد صراف نماینده اولین دوره مجلس شورای ملی از شهر تهران بود. مادرش خدیجه قمر السادات نوه یک مجتهد به نام محمد حسین طباطبایی بود. سید ابوالحسن علوی خدیجه قمر السادات از طرفداران مشروطیت بودند. حاصل ازدواج آن دو آندو سه دختر و سه پسر، جمعا شش فرزند بود که مجتبی (بزرگ علوی) فرزند سوم آن دو محسوب میشد.
ابوالحسن علوی پدر بزرگ علوی عضو حزب دموکرات ایران بود، حزب که بر اساس شواهد تاریخی از همان ابتدای تشکیل در آغاز مشروطه سعی داشت با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله کند.
تاثیر بزرگ علوی در ادبیات معاصر ایران
علوی همراه با صادق هدایت بر داستاننویسی معاصر ایران تأثیر فراوانی گذاشت و همانند او به سبک واقعگرایی را پیشه کرد؛ منتقدان او را دارای گرایشهای رومانتیکی میدانستند که در روحیه ایرانی ریشه دارد. و نثر او را دارای طنین زیبا پرستانهای میدانستند.
سبک ادبی بزرگ علوی
بزرگ علوی را بنیانگذار ادبیات داستانی زندان در زبان فارسی دانستهاند. بزرگ علوی در داستانهایش به ابتکارهای زیادی دست زد. در بیشتر آثار او ابتدا گرهی در قصه وجود دارد و حادثه اصلی قصه قبلا رخ داده است و راوی، حادثه داستان را از نو بازسازی میکند. این شگرد را اساساً مختص ادبیات پلیسی دانستهاند. او در آثارش به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد؛ شخصیتهای داستانهای او همه پویا یا مبارز هستند. محمد بهارلو در این باره گفت:
منظور از ادبیات اجتماعی بهدستدادن احساسِ خاص زمان نویسنده از حیث اجتماعی و تاریخی و فرهنگی است؛ بهاین معنی که خواننده حس کند نویسنده در کانون یک صحنه عمومی، یک کشمکش، ظاهر شدهاست و دارد شهادت میدهد و بنای این شهادت بر انتقاد اجتماعی است. در نوشتههای دوره دوم نویسندگی علوی ـ بعد از مجموعه داستان «چمدان» ـ در آثاری مانند «ورقپارههای زندان» و «نامهها»، این تمایل یا گرایش کاملاً محسوس است، و در خاطرات رمانگونه او «پنجاهوسه نفر» به اوج خود میرسد. در این آثار آنچه تازگی دارد نوشتن دربارهزندان است، از زندانی و زندانبان و خاطرات ایام حبس؛ چیزی که میتوان آن را «ادبیات زندان» نامید و علوی مُبدع آن است.
بنا به گفته بهارلو، احمد محمود و نسیم خاکسار و علیاشرف درویشیان از بزرگ علوی تأثیر گرفتند. او گفته که علوی در واپسین سالهای زندگی، خود را قربانی سیاست میدانسته و در یکی از آخرین مقالههایش با عنوان «میخواستم نویسنده شوم» توضیح میدهد که مدتها میان دو گروه نوسان میکرده یا در واقع سرگردان بودهاست؛ یکی گروه پنجاهوسه نفر و مبارزان سیاسی به رهبری تقی ارانی و دیگری گروه «ربعه» و روشنفکران ادبی به رهبری صادق هدایت. او با تأسف و حسرت آشکاری مینویسد که کاش صرفاً در جرگه هدایت سر میکرد و قادر بود در همان فضای ادبی جولان بدهد و زندگی خود را وقف نوشتن کند.
جمال میرصادقی بیان کرده که بزرگ علوی همواره روحیه مبارزهجویانه خود را در آثارش حفظ کرده و از این حیث به کلی با هدایت متفاوت است. آثار هدایت رو به ناامیدی است؛ ولی علوی در داستانهایش نگاهی منفعل ندارد و آدمهای داستانیاش مانند شخصیتهای هدایت سرخورده نیستند. جمال میرصادقی او را همراه احمد محمود و صادق چوبک، تنها سه نویسنده موردعلاقه خود بیان کرد. بزرگ علوی به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد.
سفر بزرگ علوی به آلمان
او همراه پدرش به آلمان رفت و در رشته علوم تربیتی و روانشناسی ادامه تحصیل داد تا در ایران به معلمی بپردازد شود. او سپس به ایران بازگشت و در مدرسه صنعتی شیراز یک سال به تدریس زبان آلمانی پرداخت. او که از نسل نخستین دانشآموختگان ایرانیِ اروپا در آغاز قرن 14 ه.ش (دهه ۱۹۲۰م) بهشمار میرفت اولین داستان مهم خود با نام «سرباز سربی» را در دهه۱۳۰۰ش منتشر کرد.
آشنایی بزرگ علوی با صادق هدایت
یکی از ویژگیهای زندگی بزرگ علوی نزدیکی و حشرونشر او با صادق هدایت است. داستان آشنایی آن دو از زبان خود بزرگ علوی چنین روایت میشود: «در دوران مدرسه ابتدایی که آقای غلامعلی فریور که یکی از رجال پاک و وارستهدوران ما است همکلاسی بودم. چون هر دوی ما کوتاه قد بودیم روی نیمکت جلوی کلاس پهلوی هم مینشستیم. این همکلاس بودن به دوستی انجامید…»
وقتی علوی در سال ۱۹۲۸ از آلمان به تهران آمد، به جستجوی دوست قدیمی خود غلامعلی فریور پرداخت و به مصداق «عاقبت جوینده یابنده بود» او را یافت. روزی در خانه غلامعلی فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش رسید، آن را خواند و دید که با کتابهای موجود آن دوران هم تراز نیست و از نظر شکل و محتوا چیز دیگری است، از آقای فریور پرسید: «نویسنده این کتاب کیست؟»، آقای فریور در پاسخ گفت: «جوان خوب و خوشمزهای است، باید با او آشنا شوی…» مدتی پس از این گفتگو روزی علوی و فریور در خیابان ناصریه آن زمان و ناصر خسروی بعدی، به کتابخانه معرفت رفتند. تصادفاً صادق هدایت هم آنجا بودهاست که فریور میگوید: «این همان آقا است». این سرآغاز آشنایی این دو دوست شد که بعدها «مسعود فرزاد» و «مجتبی مینوی» نیز به آنها میپیوندند و جمعی به وجود میآید که بعدها ربعه نامیده شد.
نامگذاری «ربعه» را خود علوی اینگونه شرح داد: «در آن روزها هدایت، مینوی و فرزاد و من (که بعدها دیگران هم به آن پیوستند) دیدارهای مرتبی داشتیم بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز بود مثل حکمت، تقیزاده، اقبال، قزوینی، سعید نفیسی و از این شمار. یک روز همینطور بی مقدمه فرزاد گفت ما خودمان هم گروه «ربعه» هستیم گفتیم بابا ربعه که معنا ندارد، فرزاد در پاسخ گفت: معنا ندارد ولی با سبعه (هفت) قافیه دارد با این ترتیب بود که ربعه در برابر سبعه پیدا شد وگرنه گروهی با نام و برنامهای خاص نبود بلکه تنها زاییده یک شوخی بود.»
اولین مجموعه داستان بزرگ علوی
بزرگ علوی اولین مجموعه داستان خود را در سال ۱۳۱۳ با نام چمدان به چاپ رساند که تأثیر صادق هدایت و روانکاوی زیگموند فروید در آن به وضوح دیده میشود. داستانهای «چمدان»، قربانی»، «عروس هزار داماد»، «تاریخچه اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک پوش»، «رقص مرگ» را در ۲۵۴ صفحه در برمی گیرد. دو سال پس از نشر آن، علوی زندانی شد و تا ۱۳۲۰در زندان بود (تا پایان دوره رضاشاه). کتاب با نثری روان و ساده نگاشته شدهاست. علوی در این داستانها فرهنگ همگانی را بازمیتاباند و تصویر ناکامیها و سیهروزیهای آنان را نشان میدهد؛ سبک واقعگراییاش به محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک میشود، با این تفاوت که شخصیتهای داستانهای علوی از دید پویایی و زندگی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق میکنند.
بزرگ علوی و ماجرای 53 نفر
در اردیبهشت ۱۳۱۶ یزرگ علوی همراه گروه پنجاه و سه نفر دستگیر، محاکمه و به جرم عضویت در گروهی کمونیستی به هفت سال زندان محکوم شد که تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان باقی ماند.
بزرگ علوی پس از آزادی از زندان در آثار آیندهاش به شکلی از واقعگرایی انتقادی پرداخت.در ورقپارههای زندان (نوشته شده در سال ۱۳۲۰) به یادداشتهای روزانه زندان و خواستههای همبندیان خود پرداخت.
مجموعه «ورقپارههای زندان» اثر بزرگ علوی
ورقپارههای زندان در سال ۱۳۲۰منتشر شد و بزرگ علوی آن را به خواهرش بدری علوی تقدیم کرده است؛ به گفاه خودش فداکارترین و از خودگذشتهترین زنی که در زندگیاش دیدهاست. او در مقدمه کتاب نوشته که عنوانِ ورقپارههای زندان «اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند، نوشته شدهاست؛ و این کار بدون مخاطره نبودهاست. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مأمورین زندان در دست ما میدیدند، جنایت بزرگی بهشمار میرفت. بر اساس این مقدمه، این کتاب نوشتههای او در زندان است و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران نوشته شدهاست حال آنکه خواندن و نوشتن در زندانهای دوره اش، ممنوع بودهاست. کمتر به رویدادها و جزئیات زندان اشاره شده و بیشتر به زندگی، سرگذشت و دلایل محکومیت همبندهایش در قالب پنج فصل/پنج داستان میپردازد که کتاب را یک مجموعه داستان کوتاه میکند. در این داستانها عشقها و زندگیهایی که جانسوزانه به جدایی و زندان شدن یکی از معشوقهها کشیده میشود و همبند آقای علوی میشوند نمایش داده میشود، داستانهای ایرج و روشن، آقای م و دختر خالهاش، ببولی، مرتضی و مارگریتا… که چند تای آنها در گفتگوی مستقیم با خود نویسنده یادداشت شدهاند و چند تای دیگر هم مکاتبات و یادداشتهای بجا ماندهاند.
رمان مشهور بزرگ علوی با نام چشمهایش
بزرگ علوی در سال ۱۳۲۰ چاپ نخست شاهکار خود با عنوان چشمهایش را در ۲۸۷ صفحه منتشر کرد که حال و هوایی رمانتیک دارد و با مضامینب مرتبط با مسائل سیاسی و مبارزاتی نگاشته شدهاست.
بزرگ علوی در رمان چشمهایش با پرداختن به بخشی از زندگی یک هنرمند مبارز، گوشههایی از اوضاع ایران در دوره پادشاهی رضاشاه را روایت میکند و به فعالیتهایی اشاره میکند که در آن سالها برای مبارزه با پادشاهی رضاشاه پهلوی انجام میگرفت.
در مرداد ۱۳۹۵، انتشارات نگاه برای پانزدهمین بار این رمان را تجدید چاپ کرد. این رمان برپایه آمار ۱۳۹۳ از مؤسسه خانه کتاب پرخواندهترین اثر بزرگ علوی است. برخی آن را از معدود آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همه احساسات و اندیشههایش جای دارد
جمال میرصادقی، این رمان را نقطه عطفی در مسیر ادبیات داستانی فارسی دانست. این رمان به زبانهای گوناگون نیز ترجمه شدهاست؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی. بنیاد سینمایی فارابی در ۱۲ تیر ۱۳۸۶ از توافقی برای ساخت فیلمی برپایه این رمان، خبر داد.
رمان درباره نقاشی سرشناس به نام «استاد ماکان» است که در تبعید زندگی میکند، زیرا از مبارزان علیه استبداد رضاشاه پهلوی است. از آثارِ بهجاماندهاش، پردهای است به نام چشمهایش؛ چشمهای زنی که گویا رازی را پنهان میکند.
راوی داستان که ناظم مدرسه و مدیر نمایشگاه نقاشی است، کنجکاو است که رازِ این چشمان را دریابد. تلاش میکند تا مدل آن تابلو را بیابد و دربارهآن از استاد بپرسد. پس از چند سال، ناظم مُدل را پیدا میکند که فرنگیس نام دارد؛ در خانها عیانی فرنگیس، با او به گفتگو مینشیند.
فرنگیس میگوید که خاستگاهش اشرافی است و بهخاطر زیباییاش، توجه مردان بسیاری را جلب میکرده، اما مردان و عشق بازیچهاش بودهاند. تنها در برخورد با استاد، کسی را مییابد که اساساً توجهی به زیبایی و جاذبهاو ندارد. برای جلب توجه استاد، در تهران و اروپا با نشستهای زیرزمینی که زیرنظر استاد است همکاری میکند، تا سرانجام به وی نزدیک میشود. اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه پی به کُنهِ احساسات و عواطفش میبرد. در برابر او و بهویژه از چشمهایش، هراسی گنگ ابراز میکند. در پایان، استاد گرفتار پلیس میشود و زن پیشنهاد ازدواج با رئیس شهربانی را که یکی از خواستاران قدیمی اوست، میپذیرد به شرط آنکه استاد از مرگ نجات یابد. استاد به تبعید میرود و البته هیچگاه از فداکاری زن آگاه نمیشود. اوهمهاحساسها و تلقیهای خود از فرنگیس را در پردهای به نام چشمهایش به یادگار نهادهاست. در این چشمها بهطور کلی زنی مرموز، دمدمیمزاج و هوسباز و خطرناک نمایان میشود؛ اما زن میداند که استاد هیچگاه به ژرفای روح او پی نبرده و این چشمها از آنِ او نیست.
بنا به گفته محمدعلی سپانلو، علوی در این رمان از «روشِ استعلام و استشهاد» استفاده کرده است، روشی که در چند اثر دیگرش را نیز آ را به کار برده است. «این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنارهم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. «بدین ترتیب، یک واقعه گذشته به کمک بازماندههای آن بازسازی میشود. اشارات تاریخی بزرگ علوی نیز باعث ایجاد بحثهای فراوانی شده: استاد ماکان گاهی شبیه کمالالملک است. رئیس شهربانی، سخت به آیرم شباهت دارد. اما هیچکدام دقیقاً الگوی واقعیشان نیستند. این کار فقط برای خلق فضا انجام شدهاست.» سپانلو همچنین نوشته که نثر علوی، «منظم و سیال است که در قیاس با معاصرانش، بسی امروزی مینماید».
درگذشت بزرگ علوی
علوی پس از پیروزی انقلاب ۵۷، برای مدت کوتاهی به ایران بازگشت، اما دوباره ایران را به مقصد آلمان شرقی ترک کرد. علوی به علت سکته قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۹ فوریه ۱۹۹۷ از دنیا رفت.
زندگی خانوادگی بزرگ علوی
علوی یک فرزند پسر از همسر اول خود فاطمه علوی به نام مانی دارد و شریک زندگی بزرگ علوی، گرترود (Gertrud Paarszh) است که در برلین زندگی میکند.
ارسال نظر