محمدحسین متقی از انقلاب اسلامی میگوید:
روشنفکران بیشتر از روحانیون آمادگی پذیرش سخنان امام را داشتند
محمدحسین متقی از مبارزان پیش از انقلاب و از همراهان محمد منتظری است. او درباره رابطه روشنفکران با انقلاب اسلامی میگوید: روحانیون معتقد به انقلاب نبودند و با تاخیر به جبههی انقلاب پیوستند بلکه روشنفکران آمادگی بیشتری برای پذیرش سخنان امام داشتند.
«محمدحسین متقی» از مبارزان پیش از انقلاب اسلامی است که در قطار نهضت اسلامی و ملی کشور حضور داشت و مجاهدتهای فراوانی را متحمل شد. در سوابق آقای متقی همراهی ایشان با شهید محمد منتظری قابل توجه و بررسی است. به واسطه همین پیوستگی با شهید منتظری، از ابتدای دهه ۵۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی نماینده تامالاختیار شهید محمد منتظری در داخل به حساب میآمدند و رفت و آمدهای بسیاری به خارج از کشور داشتند. در آستانه ۴۱ سالگی انقلاب اسلامی با او به گفتگو نشستیم. متن گفتگو به شرح زیر است:
دو قشر روشنفکر و روحانی در پیروزی انقلاب نقش داشتهاند. نسل جوان و نسل سوم امروز حملات خود را متوجه روحانیون نمیکنند بلکه انتقادات آنها بیشتر متوجه روشنفکران است. آیا روشنفکران را مقصر در مشکلات میدانید:
حقیقت این است که روحانیونی که کار روحانیت میکردند معتقد به انقلاب نبودند. انقلابیگری در قشر کمی از روحانیون موردپذیرش قرار گرفت. آقای خمینی در شرایطی بروز و ظهور کرد که میخواست اهرم و ابزار روحانیت توسط آقای خمینی بر علیه حکومت مهیا شود. آقای خمینی با سخنرانیهای تندی که میکرد و شعارهایی که میداد و در غیاب آیتالله بروجردی، گوی سبقت را ربود و روحانیت آرام آرام و به سختی به دنبال ایشان یدک کشیده شد، یعنی آنقدری که روشنفکران آمادگی پذیرش حرفهای آقای خمینی را داشتند، روحانیت چنین پذیرشی را نداشت و با تاخیر به جبهه ایشان پیوست.
روحانیون، روشنفکران و بازاریان در انقلاب موثر بودهاند. امروز بعد از ۴۱ سال روحانیون و بازاریان وجود دارند اما روشنفکران همگی حذف یا کنار گذاشته شدهاند؛ علت چیست؟
آقای محمد سمیعی در کتاب قدرت روحانیت میگوید در مشروطه روشنفکران گوی سبقت را از روحانیت ربودند. زمان میوهچینی از انقلاب مشروطیت خط روحانیت کنار گذاشته شد و روشنفکران غلبه کردند و روحانیت به نوعی حذف شد. بعد از ۱۰۰ سال در انقلاب اسلامی، روحانیون به تعبیر آن کتاب انتقام خود را از روشنفکران گرفتند و گام به گام روشنفکران را حذف کردند، این اتفاق مشهودی است و به تعبیر یکی از انقلابیون زاویه حذف تغییر نکرده است. در ابتدای انقلاب سلطنتطلبان در آن زاویه بودند، بعد هم حزب توده، گروههای مجاهدین خلق و فدایی خلق، نهضت آزادی، مجاهدین انقلاب در این زاویه قرار گرفتند تا امروز این روند وجود داشته که گروههایی که دستشان به قدرت رسیده، گروههای رفیق خود را حذف کرده است و حتی جایی کار به کشتار و داغ و درفش و زندان کشیده شده است. این زاویه حذف انقلاب بوده و واقعهی ناخوشی است. اگر نگاه کنیم و ببینیم چه کسانی از قطار انقلاب پیاده شدند، بر خودمان میلرزیم اما تعبیری هم در مقابل اینها به کار میرود که اگر کسانی از قطار انقلاب پیاده شدهاند و ریزشی وجود داشته، زایشی هم در کار بوده است پس چه باک؟ من چنین داوریای ندارم و معتقدم ریزش انقلاب در این مدت که همچنان ادامه دارد، سرمایه عظیمی بوده که از بین رفته است، محصول این ریزش، وضع فعلی نسل جدید جامعه ما است که عنان این نسل از دست حکومت و حتی پدرانشان از دست رفته است و حتی معاندین این حکومت هم نمیتوانند این نسل را سروسامان دهند و ما در بحرانی از سرگشتگی قرار گرفتهایم که در آینده میتواند این بحران عمیق شود.
بخشی از روشنفکران انقلاب که امروز در قید حیات هستند مدعیاند که انقلاب ۵۷ به انحراف کشیده شده است، آیا این مدعا را قبول دارید؟
اگر تعریف ما از انحراف این باشد که اتفاقی غیر از آنچه آن زمان فکر میشده است اتفاق افتاده، بله انحراف رخ داده است؛ اما بهتر است به جای "انحراف" کلمه "تغییر" را به کار ببریم و بگوییم که آن چیزی که فکر میشده، الان نیست و چیزی که الان هست، آن چیزی نیست که آن زمان فکر میشده است. یک تغییر اساسی در ارزشها و بنیانهای این مسئله ایجاد شده، نه فقط ارزش صوری و روبنایی، در این ۴۱ سال یک تحولات ارزشی در جامعه ما رخ داده است. اگر انقلابیون سوار ماشینی غیر از پیکان میشدند، این ضدارزش بود اما اکنون دستاندرکاران حاکمیت اگر مسئولی را ببینند که سوار ماشین مدل پایین شده است، تعجب میکنند.
چه اتفاقی افتاده که برخی از دستاندرکاران انقلاب امروز از ضرب المثل "چه فکر میکردیم و چه شد!" استفاده میکنند؟
کودتا یا اتفاق خاصی نیفتاده است اما راهی که سران حاکمیت و شاید خود ما پیش گرفته بودیم باید به چینین شرایطی منجر میشد. عدهای که فکورتر بودند و تجربه داشتند به همان حرکات اولیه که نگاه میکردند، عاقبت کار را میدیدند و هشدار میدادند. مهندس بازرگان اوایل انقلاب نتایج تحقق انقلاب را میدید. مهندس بازرگان در دوره رضاشاه فرد سیاسی، مذهبی و تلاشگر بود که بعدها نهضت آزادی را تشکیل دادند، او تجربه فراوانی داشت. در انقلاب اسلامی فردی مانند مهندس بازرگان که مذهبی و سیاسی باشد، از خانواده اصیل باشد و انحرافات در افکار و اعمالش نباشد، کمتر پیدا میشد. ایشان در سال ۵۵ در ملاقاتی که با ایشان داشتم مستقیما میگفت که با ترقهبازی میتوانید رژیمی را ساقط کنید ولی تحولی که در نظر دارید، رخ نخواهد داد. ایدههای ما آرمانخواهی، عدالتطلبی و استبدادستیزی بود و ایشان صراحتا گفتند که به چنین چیزی نخواهید رسید. در ساختمان یاد که در خیابان نوفل لوشاتو است گفتند چیزی نخواهد گذشت که شما یاران انقلاب چنان به جان هم میافتید و یکدیگر را تکه پاره میکنید، که آرزوی بازگشت به دوره قبل را خواهید کرد. اتفاقاتی که بعدها افتاد، صحت گفتار پیر میکده را ثابت کرد که داستان انقلاب داستانی نیست که قابل فهم و تحقق باشد، عوامل بسیاری دخیل است و این عوامل در آن زمان از چشم ما پنهان بودند. ما بر شکستن طاغوت تمرکز داشتیم و تصور نمیکردیم که در بدنه این اجتماع چه مشکلات فرهنگی، سیاسی و اعتقادی وجود داشته باشد که مانعیت هر کدام از اینها در راستای رسیدن به آن اهداف، اگر قویتری از رژیم سیاسی قبل نبود، ضعیفتر هم نبود.
ارسال نظر