بیانیه مجمع نمایندگان ادوار مجلس:

حاکمیت دست به بزرگ‌ترین ‌و شجاعانه‌ترین اقدام بزند

"خاتمی با همه‌ی نومیدی بازهم در پی روزنه ای است که حاکمیت را اندکی به تفکر وادارد و آسیب و هزینه ملت و کشور را کمتر کند"

حاکمیت دست به بزرگ‌ترین ‌و شجاعانه‌ترین اقدام بزند

مجمع نمایندگان ادوار که تشکل نمایندگان اصلاح‌طلب ۱۱ دوره مجلس است در بیانیه‌ای از مواضع خاتمی و میرحسین موسوی حمایت کرد. 

در بخشی از این بیانیه آمده است: 

این جنبش امیدهای یک ملت و نیازهای یک جامعه پویا و زنده را با هیچ وابستگی حزبی و گروهی و سازمانی و بدون دخالت هر بیگانه ای در قالبی نو وارد میدان زندگی و فضای ذهنی و گفتمانی ایرانیان آزادیخواه و وطن دوست کرده و همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی را فریاد کرده است...

پایه و اساس همه ی این جنبش های بزرگ اجتماعی و سیاسی تلاش ملی برای حاکمیت «قانون به جای فرمان وحکم حاکم» بوده است. نسبت همه ی کنشگران سیاسی داخلی و خارجی با این جنبش نه رهبری که همراهی و همدلی و پشتیبانی است و امکان مصادره به مطلوب آن از همگان سلب گردیده است.

بیانیه های آقایان تاج زاده و موسوی و خاتمی در کنار نشان دادن راه ها و بیان برخی خواسته همراهی و تایید جنبش درون زای ایرانی است. قدرت جوانان با پیشگامی زنان قدرت بیان را به رهبران سیاسی نیز ارزانی داشته است.

این سرمایه اجتماعی بنیادین سبب شده است که این سه شخصت مردمی از زوایای گوناگون یا راهی بنمایند و اندیشه ای را برای طرح در میان بگذارند و یا از کاستی هایی که این سرنوشت را برای سرزمینی کهن با سرمایه های بزرگ انسانی و مادی و موقعیت بی نظیر جغرافیایی رقم زده بگویند و پرده از دلیل این عقب ماندگی و فرصت سوزی های خانمانسوز بردارند.

آنچه آقای خاتمی را به بیان این واقعیت تلخ تاریخی وا میدارد که از مقاومت در برابر اصلاحات بگوید و از روش های اصلاح به گونه ای که دل بسته آن بود بگذرد و ناممکنش بشمارد و با نهایت سهل گیری برخورد باصخره سخت را راز ناکامی بداند درست همان است که آقای موسوی را به گذر و یا رها کردن شعار بدون تنازل قانون اساسی رهنمون می شود.

  خاتمی با همه ی نومیدی بازهم در پی روزنه ای است که حاکمیت را اندکی به تفکر وادارد و آسیب و هزینه ملت و کشور را کمتر کند و راه رسیدن به مطلوب هموارتر شود و پانزده گانه ای را می گوید که بارها گفته و بسیار نوشته و اندیشمندان به آن پرداخته اند و عملی نشده است ولی با کور سویی از امید میل به زنده کردن آن خواست های روشن دارد و موسوی گامی فراتر می نهد و طرحی نو در می افکند که حل این منازعه را جز با پا درمیانی مردم و «همه پرسی » که آیا صاحبان این کشور همچنان خواستار ادامه قانون اساسی کنونی هستند که تفسیرهای حاکم مانع از دستیابی مردم به حق تعیین سرنوشت شده و قدرت فردی را جایگزین قدرت ملی در همه ی ابعاد داخلی و خارجی و تصمیمات و اقدامات سرنوشت ساز کرده است، هستند و یا آهنگ آن دارند که همچنان نسل گذشته «که آقای موسوی و بسیاری از کنشگران خواستار تغییرات بنیادین و همراه و همدل نسل جوان در آن سهم ونقش پررنگ داشته اند» برای خود تصمیم گرفته و آینده بهتر ی را رقم زنند و اگر قرار بر آن شد که چنین گامی بر داشته شود نمایندگان ملت تنظیم و تدوین «قانون اساسی تازه » را برعهده گرفته و حاصل آن در همه پرسی مهر تایید و یا رد خواهد خورد.

ایده بازنگری قانون اساسی ایده تازه ای نیست و در طول این سالها از سوی گرایش های سیاسی طرح شده و به میان آمده است. قاون اساسی نخست یک بار هم دستخوش تغییر بنیادین و راهبردی شده است.

آقای موسوی چنان در کوران زندگی و حوادث خرد و کلان آبدیده شده که سمبل استقامت و پایمردی گردیده و چنان دور اندیش است که طرح و دیدگاه خود را به نام یک فرد نه یک رهبر سیاسی که جنبش سبز را به قول خودش همراهی کرد به میان جامعه آورده است.

او با آگاهی کامل و دانستن پیچیدگی های سیاسی نه تنها از رؤیا و ایده پردازی فاصله گرفته و از ابهام های در راه نیز می گوید و چاره راه می خواهد بلکه دیگران را نیز به ابهام زدایی از این مسیر سخت که «راه دشوار آزادی »است فرا می خواند.

زمان آن است که حاکمیت دست به انتخابی تاریخی بزند یا راه کارهای آقای خاتمی را با آنکه از زمان آن بسیار گذشته است و مردم نیز از آن گذر کرده اند بپذیرد و رسم وروش های جاری را وانهد و فرصت انتخاب را به مردم برگردانده و مردم را حقیر و نیازمند سرپرست نداند.

به همه ی نمایندگان فکری جامعه فرصت به میدان آمدن بدهد و از توان ملی بهره گرفته و قانون مبنای داوری شود و از عنوان قانون برای قانون گریزی پرهیز شود یا راه و پیشنهاد آقای موسوی مبنای عمل خواهد شد و نخبگان و کارشناسان و مردم هوشمند ابهام های آن را برطرف خواهند کرد، درحالی که برخی دولت های خارجی نیز شال و کلاه کرده اند که ازبحران های درونی جامعه ایران و از این نمد برای خود کلاهی بدوزند، آقای موسوی نیروی داخلی و ملی بدون 

دخالت بیگانگان را مبنای نظریه خود پنداشته و هیچ بخشی از مردم ایران از این حضور در تعیین سرنوشت محروم نخواهند شد.

پیام روشن آقای موسوی درهم شکستن دیوار خودی و ناخودی است که کسی از صاحبان این مملکت ناخودی نخواهد بود  و حق تعیین سرنوشت حقی است ملی و این همان حقی است که رهبری انقلاب ۵۷ نیز در نخستین روز ورود به میهن باندای بلند آن را فریاد کرده است.

اگر چه سخن موسوی تازه به نظر می رسد ولی پیشینه ای کهنه دارد. به میدان آمدن طرح موسوی به دلیل ناکام ماندن طرح خاتمی است. آقای خاتمی پس از ناامیدی از نامه نگاری های محرمانه روی به جامعه آورده و آشکارا به جای اصلاحات انتخابات محور اصلاحات «جامعه محور» را مبنای اندیشه خویش ساخته است. 

مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی با توجه به شرایط جاری و بحران های فراگیر و شکاف بین حاکمیت و ملت و رویگردانی مردم از روش های جاری که بخش کوچکی از آن در اعتراضات خیابانی و بیانیه ها و اقدامت کنشگران سیاسی، فرهنگی، اجتماعی رخ نموده است برای پیشگیری از آسیب های بیشتر و هزینه های افزون تر و خطرات و تهدیدهایی که نشانه های آن به خوبی پیداست، پیشنهاد می کند که حاکمیت دست به بزرگ‌ترین ‌و شجاعانه ترین اقدام یعنی «همه پرسی» قانون اساسی زده و خود پیشگام تغییرات بنیادین و ساختاری شود.

  این اقدام راه را بر خطرات جدی تر و گرفتاری های بسیار جامعه ایرانی خواهد بست.

  من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم…. تو خواه ازسخنم پند گیر وخواه ملال

مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی اول اسفند ۱۴۰۱

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها