رفراندوم زیر سایه جنگ؛ بیانیه جنجالی در میانه جنگ ایران و اسرائیل!
در میانه جنگ ایران و اسرائیل، یک شخصیت سیاسی خواستار برگزاری رفراندوم شد.

در حالی که هنوز سایه جنگ ایران و اسرائیل بر سر منطقه سنگینی میکند و هشدارها درباره احتمال حمله مجدد اسرائیل ادامه دارد، انتشار بیانیه میرحسین موسوی که در آن از برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان سخن گفته شده، فضای سیاسی کشور را وارد مرحلهای تازه کرده است.
به گزارش مستقل آنلاین، پس از پایان جنگ ایران و اسرائیل که پیامدهای گستردهای در عرصه داخلی و خارجی داشته، حالا فضای سیاسی کشور وارد مرحله تازهای از تقابل گفتمانی شده است. میرحسین موسوی، نخستوزیر دوران دفاع مقدس، با صدور بیانیهای خواستار برگزاری رفراندوم برای تعیین ساختار سیاسی جدید شد؛ بیانیهای که همزمان با شعلهور بودن تنشهای ناشی از جنگ ایران و اسرائیل، آتش انتقادهای گستردهای را در میان رسانههای اصولگرا برانگیخت.
واکنشها به بیانیه میرحسین موسوی
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان، در یادداشتی تند مدعی شد که میرحسین موسوی در بحبوحه جنگ ایران و اسرائیل نهتنها سکوت کرد، بلکه با طرح موضوع رفراندوم، همان خواست قلبی دشمنان جمهوری اسلامی را در لفافهای از الفاظ سیاسی مطرح کرده است. او نوشت: «وقتی دشمن در جنگ ایران و اسرائیل موفق نشد به هدف نهایی یعنی براندازی برسد، برخی در داخل همان پروژه را در قالب رفراندوم پیگیری کردند.»
شریعتمداری همچنین میرحسین موسوی را «پیوست داخلی عملیات تلآویو و واشنگتن» دانست و ادعا کرد که پیشنهاد تشکیل مجلس موسسان، همزمان با نگرانیها از حمله مجدد اسرائیل، بهنوعی تضعیف روحیه عمومی و همسو شدن با دشمنان است.
در متن بیانیه منتشر شده توسط میرحسین موسوی، او تأکید کرده است که جنگ ایران و اسرائیل اگرچه سخت و پرهزینه بود، اما نشان داد مردم همچنان ظرفیت ایستادگی دارند. او همچنین بر این نکته پافشاری کرد که برای عبور از بحرانهای مزمن، باید به مردم امکان مشارکت واقعی داده شود و راه آن، رفراندوم سراسری برای تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی است.
زمان رفراندوم نیست!
از سوی دیگر، فعالان رسانهای و تحلیلگران، بیانیه موسوی را در چارچوب طرحهای رسانهای پس از جنگ ایران و اسرائیل تحلیل کرده و آن را فاقد وجاهت قانونی دانستهاند. آنان میگویند طرح رفراندوم در شرایطی که کشور هنوز در وضعیت آمادهباش نظامی بهسر میبرد، میتواند باعث سوءاستفاده جریانهای خارجی شود.
رفراندوم، کلیدواژهای که در ماههای اخیر بارها در محافل سیاسی تکرار شده، حالا با فشار روزافزون ناشی از جنگ ایران و اسرائیل وارد فاز جدیدی شده است. منتقدان معتقدند که در زمان تهدیدهای خارجی و احتمال تداوم درگیریها، هرگونه بحث درباره رفراندوم بیش از آنکه به حل بحران کمک کند، بر دامنه بیثباتی میافزاید.
رسانههای اصولگرا همچون تسنیم و فرهیختگان نیز در تحلیلی هماهنگ، با اشاره به بیانیه میرحسین موسوی، آن را «بیمایه و همراستا با پروژه رسانهای دشمن» توصیف کردند و نوشتند که جنگ ایران و اسرائیل هنوز به پایان نرسیده و پیشنهاد رفراندوم در چنین فضایی، میتواند به مثابه چراغ سبز به تلآویو تعبیر شود.
در این میان، علیاکبر رائفیپور نیز در توییتی بیانیه موسوی را مستقیماً «پیوست داخلی جنگ ایران و اسرائیل» خواند و نوشت: «وقتی دشمن در میدان موفق نمیشود، برخی در خانه دنبال همان نتیجه با ابزار رفراندوم هستند.»
اما برخی دیگر از تحلیلگران مستقل، مانند احمد زیدآبادی، نگاه ملایمتری دارند. او در یادداشتی نوشت: «اگرچه شرایط پس از جنگ ایران و اسرائیل بسیار پیچیده است، اما بیان خواستههایی چون رفراندوم بهخودیخود تهدید نیست، بلکه بازتابی از نیاز به گفتوگوی سیاسی در درون کشور است.»
با این حال، حتی چهرههای معتدل اصلاحطلب همچون محمد عطریانفر نیز زمان انتشار این بیانیه را نامناسب دانستند. عطریانفر هشدار داد که نباید در فضای پرتنش پس از جنگ ایران و اسرائیل، با طرح موضوع رفراندوم، انسجام داخلی را به خطر انداخت.
مردم را ببینید و بشنوید!
در مجموع، در حالی که ایران همچنان در وضعیت آسیبپذیر امنیتی پس از جنگ ایران و اسرائیل قرار دارد، طرح مجدد بحث رفراندوم از سوی میرحسین موسوی نهتنها واکنش تند طیفهای اصولگرا را برانگیخته، بلکه فضای سیاسی کشور را یکبار دیگر به سمت جدالهای ایدئولوژیک سوق داده است.
در پایان باید گفت که در این هیاهوی سیاسی و در میانه موجی از بیانیهها، واکنشها و موضعگیریهای تند و گاها متناقض، یک حقیقت همچنان سایهاش را بر سر فضای عمومی کشور انداخته: فقدان گفتوگوی درونی و بیاعتمادی متقابل. بازگشت به مردم، تنها با اجرای سرود «ای ایران» ممکن نیست، زمانی معنا دارد که نظام سیاسی با زبان مردم، با صدای نقد، با نگرانیهای واقعی و مطالبات زمینی روبهرو شود؛ نه آنکه هر مطالبه و نظریهای را با اتهام و طرد پاسخ دهد.
وقتی نهادهای امنیتی و دستگاه قضا هنوز در گفتمان خود، مردم را نمیخوانند و سیاست همچنان بر مدار بیتفاوتی به صدای ملت میچرخد، حتی مفاهیمی چون «رفراندوم» با واکنشی همسنگ با «کودتا» مواجه میشود.
در چنین فضایی، این پرسش جدیتر از همیشه خودنمایی میکند: راه خروج چیست؟ آیا زمان آن نرسیده که حاکمیت به جای نگاه امنیتی، به سیاست بهمثابه هنر گفتوگو بازگردد و دوباره مردم را به عنوان شریک، نه متهم، ببیند؟
ارسال نظر