ناصر قوامی رئیس کمیسیون قضایی مجلس ششم در گفتگو با مستقل:

مجلسی که دم از اصلاحات می‌زند، چرا حرف از اعدام مردم زد؟

قوامی می‌گوید: مجلس اگر دم از اصلاحات می‌زند چرا حرف از اعدام مردم می‌زند؟ نمایندگانی که باید مدافع حقوق مردم باشند ترویج اعدام می‌کنند، اینها چه چیز را می‌خواهند اصلاح کنند؟

مجلسی که دم از اصلاحات می‌زند، چرا حرف از اعدام مردم زد؟

امیرحسین جعفری

 

پس از گذشت دو ماه از اعتراضات، دولت و مجلس صحبت از لزوم اجرای اصلاحات می‌کنند، اما مشخص نیست این اصلاحات در چه ابعاد قرار است صورت بگیرد و نشانه مشخصی نیز از آن دیده نمی‌شود. اما سوال اساسی اینجاست که در صورت وقوع اصلاحات حتی بطور جدی آیا نسل جوان و بطور کلی جامعه معترض نسبت به این اقدامات راضی خواهد شد یا مسیر دیگری را انتخاب می‌کند؟ اصولا چگونه قرار است اعتماد اجتماعی جلب شود؟

 

جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با ناصر قوامی نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاح طلب که در ادامه مشروح آنرا می‌خوانیم:

 

صحبت از اصلاحات در مجلس و دولت مطرح شده است، آیا این اصلاحات پیشنهادی در صورت تحقق می‌تواند جامعه را آرام کند و یا فکر می‌کنید جامعه از اصلاحات عبور کرده است؟

 

حدود ۲۵ سال بخش عظیمی از جامعه خواهان اصلاحات بودند با همه‌ی زمینه‌هایی که برای آقای ناطق نوری فراهم شد اما مردم آمدند به اصلاحات و آقای خاتمی رای دادند. در دوران خاتمی هم مردم بیان می‌کنند که وضع اقتصادی خوب بود، آبروی ما در جهان خوب بود و دنیا از ایران استقبال می‌کرد، مجلس ششم تشکیل شد و همه نمایندگان مجلس اعلام می‌کردند اصلاحاتی صورت بگیرد اما متاسفانه یک وجب اجازه اصلاحات را به مردم ندادند. در مجلس ششم حتی خواستیم برخی قوانین را اصلاح کنیم به ما اجازه ندادند، قانون انتخابات را خواستیم اصلاح کنیم اجازه ندادند، قانون منع ... را اصلاح کنیم اجازه ندادند، قانون جرم سیاسی را تصویب کردیم اجازه ندادند. هیچ اجازه‌ای به ما ندادند که یک قدم به سمت اصلاح قوانین حرکت کنیم‌. متاسفانه آن دوران تمام شد و بعدا اشتباهات از سوی اصلاح‌طلبان صورت گرفت و احمدی نژاد رئیس جمهور شد در آن دوران که اصلا دیگر خبری از اصلاحات نبود. روحانی آمد و مردم به امید اینکه اصلاحاتی صورت بگیرد رای دادند اما متاسفانه فرمان اصلاحات را امضا نکردند. امروز دیگر کار بسیار دشوار شده است یعنی گره‌ای که با دست باز می‌شد به دندان افتاده است. امروز حرف از اصلاحات برای بخش عظیمی از مردم در خیابان معنی ندارد و دیگر این حرف‌ها را قبول ندارند، البته اشتباه می‌کنند چون ما اصلاح‌طلبان خواستیم کاری بکنیم اما در توانمان نبود. بنابراین من فکر می‌کنم که کار بسیار مشکل شده اما در عین حال دیر نشده است و اگر قصد اصلاحات جدی باشد اتفاقی می‌افتد.

اما مجلس اگر دم از اصلاحات می‌زند چرا حرف از اعدام مردم می‌زند؟ نمایندگانی که باید مدافع حقوق مردم باشند ترویج اعدام می‌کنند، اینها چه چیز را می‌خواهند اصلاح کنند؟ این‌ها می‌خواهند اصلاح‌طلب باشند؟ کسانی که این وضعیت را به وجود آورده‌اند باید اصلاحات را بپذیرند.

 

 قدم اول برای ایجاد اعتماد بین طرفین و انجام اصلاحات چه باید باشد؟ آیا جامعه به اقدامات دولت در این زمینه اعتماد می‌کند؟

 

من چند شب قبل همسر هاشمی رفسنجانی را درب زندان دیدم و اشکم جاری شد. زنی که ۴ سال زمان شاه برای دیدن همسرش به زندان می رفت و حالا در دولت جمهوری اسلامی که معمار جمهوری اسلامی بوده و سال‌ها در آن خدمت کرده است، امروز باید همسرش در کهولت سن با آن شرایط سخت در زندان برای ملاقات دخترش برود. وقتی کار به اینجا رسید دیگر کسی مقیم حرم نخواهد بود! نهادی که سی سال است بخش عظیمی از جامعه را با نظارت استصوابی رد صلاحیت می‌کند، باید پاسخگوی این وضعیت باشد و در نتیجه همین کارهاست که مردم حرف از اصلاحات نمی‌زنند.

اگر دولت بخواهد اصلاحات کند باید در قدم اول چند هزار زندانی دو ماه اخیر را آزاد کند و آشتی ملی اعلام شود بعد گفتگو شروع شود.

 

بنظر شما دولت و حاکمیت در راستای تصحیح رفتارهای گذشته تا چه حد جدی است و این اصلاحات چقدر امکان وقوع دارد؟

 

من احتمال نمی‌دهم این آقایان اصلاحات کنند، شاید مقداری برای سرگرم کردن مردم این حرف‌ها را در مجلس و دولت می‌زنند. در خیابان شلیک کردن هم بنظر من کار درستی نیست چه بسیجی چه مردم عادی! ولی بخش عظیمی از جامعه چاره را جز این نمی‌بیند که در خیابان کشته شود. به هر صورت همه مردم این مملکت هستند اما عده‌ای در حال ایجاد دشمنی بین مردم کشور هستند.

 

 با نسل جدیدی مواجه هستیم که مطالباتی جدید و مسلما رفتاری جدید دارد، حتی در صورت آرام شدن شرایط و عبور از بحران فعلی با اصلاحات، بطور کلی با این نسل چه باید کرد؟

 

آن‌هایی که موجب این بحران شدند تا وضعیت به این صورت درآید باید جواب دهند، من چه جوابی بدهم؟ به هر صورت جمهوری اسلامی از جهت تربیت دینی مردم و رفاه اقتصادی موفق نبوده است. از جهت عمران و آبادی تا حدودی موفق بوده است و امکانات به مردم رسانده است، اما در حوزه سیاست خارجی موفق نبوده است در حوزه تربیت دینی مردم موفق نبوده است از جهت اقتصادی هم موفق نبوده است و شرایط به اینجا رسیده است.

 

نکته آخر

 

من شب‌های جمعه که دعای کمیل دارم دعا می‌کنم که خداوند با فضل و کرم خود این مشکلات را حل کند و دشمنی که بین مردم ایجاد شده است انشالله این دشمنی تبدیل به دوستی و محبت شود و یک اصلاح اساسی در جامعه صورت بگیرد تا مردم با هم در صلح زندگی کنند تا شاهد این مشکلات نباشیم. وقتی می‌بینم یک روحانی در خیابان راه می‌رود و نقشی هم در حکومت ندارد مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرد ناراحت می‌شوم، آن روحانی اگر وضع خوبی داشت و نقشی در حکومت داشت که اصلا پیاده در خیابان قدم نمی‌زد. به کسانی هم که عمامه می‌اندازند می‌گویم شاید عمامه آن روحانی را که می‌اندازید شاید برای زندگی‌اش دچار مشکل است، اگر کاره‌ای بود که محافظ و ماشین داشت. من توصیه می‌کنم این کار را نکنند و این کار به ضرر است چون این روحانیون که عمامه‌شان برداشته می‌شود کاره‌ای نیستند. این عمامه‌پرانی را خود اصولگراها باب کردند، عبدالله نوری را چه کسی عمامه‌اش را در دانشگاه انداخت؟ همین اصولگراها که باید پاسخ دهند که چرا این کار را کردند که امروز از آن‌ها الگو بگیرند!

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها