حاکمیتِ ایستا و جامعه‌ی بی‌امید؛ «ضرورت بازخوانی نقش نخبگان و نقد سازنده»

جامعه‌ای که چشم‌اندازی روشن برای آینده خود متصور است، نه‌تنها در برابر سختی‌ها تاب‌آورتر خواهد بود، بلکه مشارکت فعال‌تری در روند توسعه، اصلاح و عبور از بحران‌ها خواهد داشت.

حاکمیتِ ایستا و جامعه‌ی بی‌امید؛ «ضرورت بازخوانی نقش نخبگان و نقد سازنده»

ابوالقاسم عابدین‌پور

در نظام‌های سیاسی، امید اجتماعی یکی از مؤلفه‌های کلیدی برای انسجام و پایداری اجتماعی محسوب می‌شود.

 جامعه‌ای که چشم‌اندازی روشن برای آینده خود متصور است، نه‌تنها در برابر سختی‌ها تاب‌آورتر خواهد بود، بلکه مشارکت فعال‌تری در روند توسعه، اصلاح و عبور از بحران‌ها خواهد داشت.

 در مقابل، جامعه‌ای که با انفعال و سکوت حاکمیت مواجه می‌شود، به‌تدریج به ورطه‌ی ناامیدی و سرخوردگی کشیده می‌شود.

در سال‌های اخیر، با گسترش بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی زیست‌محیطی، انتظاری منطقی آن بود که حاکمیت با تولید راه‌حل‌های واقع‌گرایانه، شفاف و مبتنی بر خرد جمعی وارد میدان شود و مسیرهای عبور از این وضعیت را برای مردم تبیین کند. اما آنچه در عمل مشاهده می‌شود، سکوت، انفعال، و بی‌برنامگی آشکار در مواجهه با بحران‌ها است. این وضعیت نه‌تنها روحیه‌ی مردم را تضعیف کرده، بلکه سرمایه‌ی اجتماعی نظام را به شکل نگران‌کننده‌ای کاهش داده است.

در چنین شرایطی، نادیده گرفتن «نخبگان و مصلحان دلسوز» یکی از ضعف‌های جدی نظام حکمرانی محسوب می‌شود.

 کسانی که با نیت خیرخواهانه نسبت به وضعیت کشور هشدار می‌دهند، تحلیل ارائه می‌کنند، و حتی راه‌حل‌های عملیاتی پیشنهاد می‌دهند، اغلب با بی‌توجهی، حاشیه‌نشینی یا برخوردهای قهری مواجه می‌شوند. این در حالی‌ است که در بسیاری از کشورها، نخبگان و منتقدان اندیشمند به‌عنوان رکن چهارم حکمرانی به رسمیت شناخته می‌شوند و صدای آن‌ها بخشی از فرایند اصلاح و پیشرفت تلقی می‌شود.

بی‌توجهی به هشدارهای نخبگان، حاکمیت را در وضعیتی از ایستایی، بی‌تحرکی و تکرار خطاهای گذشته قرار داده است. در نبود گوش شنوا و عزم جدی برای اصلاح، روند تحولات به سمت افزایش شکاف دولت و ملت و تعمیق بحران‌های داخلی پیش می‌رود.

برای برون‌رفت از این بن‌بست خطرناک، دو راهکار اساسی و فوری باید در دستور کار قرار گیرد:

۱. افزایش چابکی و سرعت عمل در سیاست‌گذاری‌ها: روندهای تصمیم‌گیری باید از پیچیدگی و کندی خارج شده، و متناسب با شرایط پرتغییر جامعه، بازنگری و به‌روزرسانی شوند. نظام حکمرانی نیازمند جسارت در اصلاح ساختارها، شفاف‌سازی عملکردها و خروج از روزمرگی است.

2. تغییر نگاه به منتقدان و نخبگان مستقل: تا زمانی که نقد به‌عنوان تهدید تلقی می‌شود، امکان پویایی در ساختارهای سیاسی وجود نخواهد داشت. حاکمیت باید بپذیرد که صدای منتقد، در بسیاری مواقع صدای خرد و دلسوزی است، نه دشمنی. دعوت از نخبگان مصلح به گفت‌وگو، تصمیم‌سازی و نظارت، نه‌تنها هزینه‌ای برای حکومت ندارد، بلکه مهم‌ترین سرمایه برای نجات از بحران است.

در نهایت، امید اجتماعی تنها با شعار ایجاد نمی‌شود، بلکه نیازمند« اصلاح واقعی»، «صداقت»،« شفافیت» و «استفاده از ظرفیت‌های ملی» است.

 حاکمیتی که از نقد نمی‌هراسد و به صداهای متفاوت گوش می‌سپارد، می‌تواند دوباره با مردم همراه شود و آینده‌ای روشن را رقم بزند. در غیر این‌صورت، انفعال امروز، می‌تواند فردا به نقطه‌عطفی برای فروپاشی اعتماد عمومی بدل شود؛ سرمایه‌ای که بازسازی آن، اگر ممکن باشد، بسیار زمان‌بر و پرهزینه خواهد بود.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها