اصولگرای اصلاح‌طلب یا فرار از شفافیت/ پیامدهای خطرناک بی‌هویتی حزبی

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، فعالیت احزاب سیاسی یکی از ابزارهای مهم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت کشور شناخته شده است.

اصولگرای اصلاح‌طلب یا فرار از شفافیت/ پیامدهای خطرناک بی‌هویتی حزبی

اصل ۲۶ قانون اساسی به روشنی تأکید می‌کند که احزاب، جمعیت‌ها و انجمن‌های سیاسی و صنفی آزادند، مشروط بر آنکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی و موازین اسلامی را نقض نکنند. با این حال، در فضای عمومی کشور، فعالیت حزبی نه تنها نشانه بلوغ سیاسی تلقی نمی‌شود، بلکه گاه با عباراتی تحقیرآمیز چون «حزب‌بازی» یا «باندبازی» نگریسته می‌شود.

نمونه بارز این نوع نگرش را می‌توان در رفتارها و مواضع ، دکتر مسعود پزشکیان، مشاهده کرد. او در ماه‌های اخیر با لحنی قاطع اظهار داشته که «نه اصلاح‌طلبم و نه اصولگرا»، و بر پایبندی به اصول انسانی، اسلامی و انقلابی تأکید کرده است. اما این موضع‌گیری، در عین حال که بر نوعی استقلال فکری دلالت دارد، می‌تواند مصداقی از گریز آگاهانه از پاسخ‌گویی حزبی نیز باشد.

سیاست‌ورزی بدون هویت؟

پزشکیان تنها چهره‌ای نیست که در سال‌های اخیر از تعلق حزبی پرهیز کرده است. در اغلب انتخابات‌ها، بسیاری از نامزدها با وجود حمایت علنی جریان‌های سیاسی، ترجیح می‌دهند خود را «مستقل» معرفی کنند. این رفتار از یک سو به دلیل ذهنیت منفی جامعه نسبت به احزاب، و از سوی دیگر، تلاشی برای حفظ پایگاه رأی متنوع و غیرمتعهد به جریان‌های خاص است. اما نتیجه این پدیده، چیزی جز سیاست‌ورزی فردمحور، غیرشفاف و غیرپاسخ‌گو نخواهد بود.

ابهام حساب‌شده و پذیرش نانوشته

در این میان، رفتار رئیس‌جمهور از زمان آغاز تبلیغات انتخاباتی تاکنون، مسیری پرنوسان و با احتیاط طی کرده است. او که در گذشته با شفافیت بیشتری از مواضع سیاسی خود سخن می‌گفت، به‌تدریج از صراحت کلام فاصله گرفته و نوعی گفتمان آشتی‌جویانه و مبهم در پیش گرفته است. این تغییر لحن، ظاهراً با پذیرشی نانوشته از سوی جریان اصلاح‌طلب نیز همراه شده است؛ به‌گونه‌ای که این احتیاط سیاسی، نه تنها مورد اعتراض قرار نگرفته، بلکه به عنوان روشی معقول و حتی مصلحت‌آمیز پذیرفته شده است.

این توافق پنهان، نه نشانه‌ی عقلانیت سیاسی، بلکه گامی دیگر در مسیر دوری از صداقت و شفافیت در سیاست است. آیا جامعه می‌تواند به چهره‌ای که حتی در بیان جایگاه سیاسی‌اش تردید دارد، برای تصمیم‌گیری‌های کلان کشور اعتماد کند؟

علل تاریخی بدبینی به احزاب

بی‌اعتمادی عمومی نسبت به احزاب، ریشه در گذشته‌ای پرابهام دارد. در نظام قبل از انقلاب، اغلب احزاب فرمایشی و دولتی بودند که نقش تزیینی و تبلیغاتی ایفا می‌کردند. پس از انقلاب نیز، احزاب نتوانستند خود را به‌عنوان نهادهایی اثرگذار و پایدار تثبیت کنند. بسیاری از آن‌ها در آستانه انتخابات شکل گرفتند و پس از آن محو شدند؛ یا درگیر اختلافات درونی، یا محدودیت‌های رسمی شدند. همین وضعیت باعث شد واژه «حزب» در ذهن بسیاری از مردم با بی‌اعتمادی، فرصت‌طلبی یا حتی فساد عجین شود.

در چنین فضایی، روشنفکران، دانشگاهیان و حتی سیاستمداران ترجیح دادند از هرگونه برچسب حزبی فاصله بگیرند و هویت خود را در لایه‌ای از ابهام نگه دارند. چهره‌هایی نظیر پزشکیان، اگرچه در عمل با اصلاح‌طلبان همسویی دارند، اما از اعلام صریح این پیوند پرهیز می‌کنند؛ گویی موضع‌گیری شفاف، نقطه‌ضعف به حساب می‌آید.

پیامدهای خطرناک بی‌هویتی حزبی

سیاست بدون حزب، سیاست بدون پاسخ‌گویی است. وقتی سیاستمداران نه به حزب و نه به برنامه حزبی متعهد باشند، تصمیم‌گیری‌ها شخصی و مقطعی خواهد بود. در چنین شرایطی، انتخاب‌کننده نمی‌داند که نامزد منتخب، دقیقاً چه خط‌مشی‌ای را دنبال خواهد کرد و چه نهاد یا جریانی از تصمیمات او حمایت یا انتقاد خواهد کرد.

از سوی دیگر، غیبت احزاب منسجم مانع شکل‌گیری نیروهای تربیت‌شده، برنامه‌محور و مسئول می‌شود. به‌جای کادرهای سیاسی آموزش‌دیده، شاهد ظهور چهره‌هایی هستیم که با تکیه بر کاریزما، وعده‌های کلی و محبوبیت زودگذر وارد عرصه قدرت می‌شوند. این وضعیت، راه را برای پوپولیسم، تصمیمات هیجانی و بی‌ثباتی در ساختار حکمرانی باز می‌کند.

احزاب: از تهدید تا فرصت

واقعیت آن است که بدون احزاب، دموکراسی ناقص می‌ماند. حزب، تنها یک ابزار انتخاباتی نیست؛ بلکه بستر گفت‌وگو، آموزش سیاسی، برنامه‌نویسی و نظارت است. اگر احزاب در ایران ناکارآمدند، راه‌حل، حذف آن‌ها نیست؛ بلکه بازسازی، اصلاح و تقویت کارکردشان است.

آقای پزشکیان و چهره‌های مشابه اگر واقعاً به ارزش‌های اخلاقی، انسانی و دینی پایبندند، باید شجاعت پذیرش جایگاه سیاسی خود را نیز داشته باشند. صداقت در موضع‌گیری سیاسی، اولین گام برای جلب اعتماد عمومی است. پنهان‌کاری یا مبهم‌گویی، شاید برای مدت کوتاهی رأی بیاورد، اما در بلندمدت به فرسایش سرمایه اجتماعی و مشروعیت سیاسی خواهد انجامید.

در انتها:

عباراتی چون «نه این‌طرفم نه آن‌طرف»، اگرچه در ظاهر نشانه استقلال‌اند، اما در فضایی که سیاست‌ورزی به جای نهاد، به فرد متکی است، عملاً به تضعیف مشارکت سیاسی آگاهانه می‌انجامند. اگر قرار است مردم با آگاهی و بر پایه برنامه تصمیم بگیرند، باید با چهره‌هایی مواجه شوند که شفاف، مسئول و متعهد به یک مسیر مشخص‌اند؛ نه کسانی که میان جناح‌ها شناورند و از موضع‌گیری صریح پرهیز می‌کنند.

ابوالقاسم عابدین‌پور

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها