شهیندخت مولاوردی در گفتگو با مستقل آنلاین: 

مجلس دیگر عصاره فضایل ملت نیست

شهیندخت مولاوردی میگوید احزاب ایران کارکرد فراانتخاباتی ندارند هیچکدام از احزاب، اعتراضات مردم را نمایندگی نمیکنند. مجلس نیز دیگر در راس امور نیست و جبهه اصلاح طلبان برای خروج از بن بست کنونی راهکارهایی برای احزاب دارد.

مجلس دیگر عصاره فضایل ملت نیست

 حدود یک ماه به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی مانده است اما رد صلاحیت های گسترده کاندیداهای جریان اصلاح طلب خاصه از میان نمایندگان فعلی این جناح در مجلس که فراکسیون امید را تشکیل داده اند این سوال را به وجود آورده که آیا سیاست شورای عالی اصلاحات در قبال انتخابات همسو با پایگاه اجتماعی این جناح خواهد بود؟ برای پاسخ به این سوال به گفتگو با شهیندخت مولاوردی عضو شورای عالی اصلاحات و همچنین کاندیدای انتخابات پیش رو نشسته ایم:

 آیا احزاب اصلاح‌طلب ایران را دارای استراتژی برای تحقق خواست های مختلف فضای سیاسی کشور میدانید؟

کار ویژه احزاب به عنوان نهاد واسط یا میانجی میان حاکمیت و مردم آن در وضعیت مطلوب آن است که ایفاگر نقش نمایندگی سلایق خاصی باشند و بر این اساس شاخص اصلی احزابِ تاثیرگذار، گفتمان، برنامه و سازمان در نظر گرفته می شود؛ نهادی که از گفتمانی واقعی برآمده است و برای جریان سازی و جاری و ساری کردن آن، الزاما برنامه و سازمان دارد و این وجه ممیزه احزاب ریشه دار و با سابقه با احزاب نوپاست. با این وصف تمامی احزاب اصلاح طلب که طیف گسترده ای را شامل می شوند و روز به روز هم از لحاظ کمی در حال تکثیرند یا حداقل احزابی که داخل جبهه اصلاح طلبان خود را تعریف کرده اند را نمی توان دارای استراتژی/ راهبردی دانست که منبعث از یک برنامه جامع برای صور مختلف فضای سیاسی کشور باشد. هرچند احزاب تکلیف دارند در مرامنامه و تا حدودی در اساسنامه خود رویکردشان را نسبت به حوزه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حتی دفاعی و امنیتی به صورت کلی تبیین نمایند، اما کنش جمعی و رفتار سازمان یافته خود را در قبال فعل و‌ انفعالات جامعه و بویژه فضای سیاسی روز در قالب بیانیه و اعلام مواضع بروز می دهند که میزان‌ تاثیرگذاری این کنش گری و سیاست ورزی هم به نسبت وزن سیاسی هر حزب قطعا متفاوت خواهد بود. از این منظر تفاوتی میان احزاب اصلاح طلب و اصولگرا نمی توان قائل شد، البته با این وجه ممیزه که احزاب اصولگرا مدعی نمایندگی قشر یا اقشار خاصی هم نیستند و حتی بندرت از ابزار بیانیه برای اعلام‌ مواضعشان در این جهت بهره ای جسته اند و ابایی هم در کتمان این رویکرد ندارند.

 آیا اعضای احزاب اصلاح طلب را برآمده از کف جامعه می‌دانید؟

اینکه آیا احزاب اصلاح طلب ایران را می توان برآمده از کف جامعه دانست؟ با توجه به آنکه این احزاب تنها نمایندگی یا دستکم حمایت و‌ پیگیری مطالبات بخشی از بدنه اجتماعی، از جمله فرهنگیان کارگران، زنان، جوانان، دانشگاهیان و ... را بر عهده دارند و هنوز حزب بزرگ و قَدَری که جامع مطالبات همه اقشار باشد شکل نگرفته است، جواب در بَدو امر مثبت نیست، لذا در فقدان چنین سازوکاری و در شرایط حاضر ضرورت فعالیت جبهه ای که با ماموریت فراانتخاباتی برای همه فضاها برنامه داشته باشد بشدت احساس می شود.درست به همین دلیل با آسیب شناسی عملکرد گذشته و درسهای آموخته، در زمان درخواست تشکیل جبهه اصلاح طلبان هدف از آن فعالیتهای انتخاباتی به انضمام«سایر امور» نیز ذکر شده است تا در عمل برای اصلاح ذهنیتها و تلقی عمومی که اینگونه تلاشها و فعالیتها را موسمی و صرفا خاص ایام انتخابات می دانند اقدام شود تا این پروسه که راهبردی بلند مدت است، تحت الشعاع پروژه ای به نام«انتخابات» قرار نگیرد و همچنین راهبردهای جبهه ای بر راهبردهای حزبی مرجح باشد. بنابراین و در صورتی که واقعا این امر محقق شود و توجه به مسایل و پیگیری مطالبات مردم مستمرا در دستور کار احزاب باشد دیگر مردم و بدنه اجتماعی زبان به شکایت و اعتراض نخواهند گشود که چرا فقط وقتی به رای ما نیاز دارید سراغ ما میایید و بقیه مواقع فراموشمان می کنید و می روید و پشت سرتان را هم نگاه نمی کنید؟ درست است که بهار سیاست و سیاست ورزی زمان انتخابات است، اما منحصر کردن رفتار سیاسی به این ایام و بسنده کردن به آن، تاکنون بلای جان هر دو جریان اصلی سیاسی و بالتبع بلای جان کشور بوده و قدرت نقش آفرینی شان را به دست خودشان سلب کرده اند. ناگفته نماند بخشی از این وضعیتی که حادث شده به عدم اعتقاد و باور سیستم به تحزب و جایگاه و نقش احزاب برمی گردد و اینکه هر گونه تلاش و جد و جهدی برای برون رفت از آن پس زده می شود.

 بیشترین ضربه به جنبش اصلاحات از جانب اصولگرایان بوده یا فرصت‌طلبانی در پوشش اصلاح‌طلب؟

اگر باور داریم تنها دارایی جریان اصلاح طلبی، سرمایه اجتماعی و اعتماد بدنه اجتماعی است و به اتکای آن چندین دوره ناممکن ها ممکن شده است، پس ضربه ای که این جریان فکری از فرصت طلبانی در پوشش اصلاح طلب یا به اصطلاح «گندم‌نمایان جوفروش»، خورده است، اگر بیشتر نبوده کمتر از ضربات جناح‌ مقابل نیست که به اقتضای طبیعت شان است و انتظاری جز این هم از آنها نمی رود، اما ضربه ای که دور از انتظار باشد به مراتب کاری تر است و در عمل زمانی که سوعملکردها و سوتدبیرهای برخی مدیرانی که بواسطه همراهی و حمایت توام با انتقاد این جریان بر سر کار آمده اند و نیز پیشبرد سیاست یاس آفرینی و نارضایتی تراشی توسط مخالفان دولت، پیوست آن باشد کمر همت به نابودی و اضمحلال پایگاه رای این جریان بسته می شود. با این ملاحظه که قطع امید و سرخوردگی بدنه اجتماعی از افراد و شخصیتها و احزاب اصلاح طلب را نباید به حساب عبور از مشی اصلاح طلبانه و پشت کردن به آن‌ گذاشت. بر این اساس و با ارزیابیها و جمع بندی های صورت گرفته در جبهه اصلاح طلبان به این تصمیم رسیدند که اگر امکان ارائه لیست در برخی حوزه ها فراهم باشد، اقلیت موثر و خالص و مخلص بر اکثریت غیرهمراه اولویت خواهد داشت و با این نگاه تعدادی از اصلاح طلبان دغدغه مند هم با وجود تمام بی مهریها و دلسردیها با ثبت نام کردن وارد این عرصه شدند تا بر بحران بی پایگاهی که تصور می شود دامنگیر این جریان شده است فائق آیند که به جای آنکه در این‌ وانفسا و برهوت عالم سیاست قدر بینند و در صدر نشینند، به استناد دلایلی که بیشتر محیرالعقول است تا محکمه پسند از گردونه انتخابات خارج شدند.

در مواجهه با رد صلاحیت های گسترده، عملکرد شورایعالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تاکنون عملکرد شورای عالی سیاستگذاری جبهه اصلاح طلبان در مواجهه با رد صلاحیتهای گسترده در این دوره به‌ موقع، قاطع، امیدبخش و مواضع اعلامی و اعمالی برگرفته از اجماع و با هدف حفظ انسجام درونی و‌ وفاق بوده است. اما گفتنی است که این مواجهه بیشتر پسینی است و به مصداق علاج واقعه بعد از وقوع هست که چندان تاثیر و خاصیتی بر آن‌ مترتب نیست.انتظار این بود که نهادهای برآمده از این جریان در دوره قبل مجلس نهایت پیگیری و اهتمام را برای اصلاحات ساختاری حداقل در حوزه انتخابات را در دستور کارشان قرار می دادند و به اصطلاح مواجهه پیشینی با موضوع می کردند که متاسفانه به نظر می رسد فرصتهای بسیاری از کف رفته است.

 مجلس شورای اسلامی را در بهترین ترکیب خود و با قویترین و عملگراترین رئیس تصور کنید. اولین گام و فوری‌ترین اقدامات این مجلس چه خواهد بود؟ و آیا آن مهمترین و فوری‌ترین اقدام را به لحاظ ساختاری، عملی می‌دانید؟

فرض محال که محال نیست! اما واقعیت آن است که مسایل و بحرانهای کنونی کشور نیازمند اصلاح ساختارها و تمهید زیرساختهای بسیاری است و قوه مقننه با وضعیت کنونی که ریشه در چالش های درونی و بیرونی فراروی آن دارد، در تلقی عمومی و نگاه بیرونی دیگر نه عصاره فضایل ملت است و نه در راس امور! و رشد بی رویه نهادهای مقنن موازی و فربگی بیش از حد نهادهای انتصابی از یک سو و رویه ها و بدعتهای رنگارنگی که دایره انتخاب مردم را بیش از پیش محدود می سازد از سوی دیگر این باور را که چنین مجلسی قادر به حل مشکلات ساختاری نیست، تقویت کرده و ناکارآمدی نهاد قانونگذاری در حل بحران های کنونی کشور و ضعف و عجز و ناتوانی نمایندگان در ایفای وظایف نمایندگی را آشکارا به نمایش گذارده است.

اتفاقا یکی از راهکارهای جبهه اصلاح طلبان برای خروج‌از این بن بست و دور زدن آن تدوین اسناد راهبردی مبتنی بر نظرسنجی از احزاب عضو ، از جمله شیوه نامه پایش و ارزیابی عملکرد نمایندگان عضو فراکسیون امید، شاخصهای حمایت از نامزدها و مهم تر از همه برنامه سنجش پذیر و قابل اندازه گیری و محاسبه با اهداف کمی و‌ کیفی برای دوره ۴ساله مجلس هست که مبنای عمل و پاسخگویی نمایندگان خواهد بود و این نحوه مواجهه با انتخابات تفاوت این دوره با دوره های قبلی را که از آن «بازگشت به اصلاحات جامعه محور» یاد می شود، در برنامه های این جریان به خوبی نشان می دهد.

 آیا مبارزات مدنی، گفتگو و مجموعه‌‌ی جنبش‌های خشونت پرهیز در ایران شکست خورده است؟

زمانی می توان از شکست مبارزات مدنی، گفتگو و مجموعه ی جنبش های خشونت پرهیز سخن به میان آورد که چنین شیوه ها و راهبردهایی به اندازه کافی و وافی در جامعه ما مجال و فرصت کنش گری و عرض اندام یافته باشند، حال آنکه واقعیت غیر از این را گوشزد می کند و هنوز اینگونه نیست که بقول حافظ «ما آزموده‌ باشیم در این شهر بخت خویش و باید بیرون کشیم از این ورطه رخت خویش!» به نظر می رسد همگان، اعم از حاکمیت و مردم و نهادهای مدنی و از جمله احزاب در حال تمرین و‌ ممارست و استمزاج و آزمون و خطا هستند. هر چند در مقاطعی چنین برداشتی بواسطه عدم تاب آوریها و تحمل ناشدن ها توسط حاکمان و نیز قائل نشدن کمترین نقش در این حوزه ها برای خود توسط جامعه مدنی، زمینه بروز و ظهور می یابد. از یاد نبریم این انتخابات نه اولین و نه آخرین پروژه و رویدادی از این دست هست و نه این رد صلاحیتها پایانی است بر سیاست ورزی و جامعه ما از این فراز و فرودها بسیار دیده است و نیز فراموش نکنیم‌که دولت توانمند( به معنای حاکمیت)، ماحصل و خروجی جامعه مدنی قدرتمند است و هر جا و هر زمان نهادهای مدنی در قدرت یابی موفقیتی داشته اند بسترساز مدیریت و حکمرانی خوب هم شده اند، لذا به عنوان یکی از مولفه های اساسی این ‌نوع حکمروایی از این‌ مهم نباید غفلت کرد. توجه به این نکته هم واقع بینانه است که هر کدام از ما به عنوان شهروندانی مسئولیت پذیر و فعال و نه شهروندانی منفعل و منتظر که چشم به اقدامات دولت دوخته باشد، تا چه اندازه پای بند به اصل طلایی«هر چه بر خود می پسندی بر دیگری بپسند و بالعکس» بوده و هستیم و در روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی مان تک تک ما که سازنده جامعه مدنی هستیم، چه میزان اهل مدارا و رواداری بوده و خشونت پرهیز هستیم؟ سوال. اپوزیسیون نظام سیاسی ایران را چگونه دسته بندی میکنید؟ گرایشات متفاوت اپوزیسیون چه گروه‌ها و طبقاتی از جامعه را نمایندگی می‌کنند؟ اپوزیسیون نظام سیاسی ایران طیف های متنوعی را دربرمی گیرد که به رغم اشتراک‌ در هدف، از لحاظ رویکردها و راهبردها دارای افتراقاتی هستند. این تنوع و تکثر و پراکندگی خود عاملی است برای سردرگمی گروه هدف در تشخیص نوع گفتمان و حاملان آن، بدین ترتیب احتمالا هر کسی از ظن خود مخاطب آن برنامه ها می شود.

کدام حزب سیاسی داخلی درخواستهای معترضین را نمایندگی می‌کرد؟

 

همانطور که قبلا اشاره شد حزب مشخص و‌ خاصی که جامع تمام خواسته ها و مطالبات معترضین باشد و یا خواسته ها و‌ مطالبات تمام معترضین را نمایندگی بکند و فلسفه وجودیش همین باشد وجود ندارد. در حال حاضر این نمایندگی و پیگیری مطالبات در تمامی احزاب بویژه احزاب اصلاح طلب سرشکن شده و به نوعی تقسیم‌کار نانوشته بین آنها شکل گرفته است، ضمن آنکه حمایت و‌ پیگیری بعضی احزاب از بعضی خواسته ها و مطالبات بارزتر و پررنگ تر به نظر می رسد.

 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها