عبدالرضا داوری:

احمدی نژاد خودش را بوریس یلتسین می داند!

احمدی‌نژاد فکر می کند در لحظه سقوط جمهوری اسلامی، مردم به‌دنبال کسی می‌گردند که نه‌تنها مخالف بیرونی نبوده، بلکه از درون ساختار آمده اما منتقد بوده است.

احمدی نژاد خودش را بوریس یلتسین می داند!

مستقل آنلاین! محمود احمدی نژاد را می توان یکی از عجیب ترین پدیده های سیاسی و حتی اجتماعی ایران در چند دهه اخیر قلمداد کرد. او که با تکیه بر رویکردی پوپولیستی در سال ۸۸ در شرایط کاملا غیرمنتظره ای به عنوان رییس دولت نهم پاستور نشین شد، در طول دولت داری هشت ساله اش که رفتارهایی بسیار عجیب و بی مثال از او مشاهده شد، اسرائیل ستیزی را با شدت و حدت زیاد و البته به طور کاملا غیرمنطقی دنبال کرد. به حدی غیرمنطقی که اینطور گفته می شود که «رفتارهای ضد اسرائیلی احمدی نژاد کاملا به نفع اسرائیلی ها بود» با همه این اوصاف در طول جنگ ۱۲ روزه این چهره به تهاجم اسرائیلی ها به مرزهای ایران و شهید شدن سرداران سپاه و مردم عادی هیچ واکنشی نشان نداد.

عبدالرضا داوری فعال سیاسی که در دولت‌های نهم و دهم یکی از نزدیکان محمود احمدی نژاد به شمار می رفت در گفت و گو با « مستقل آنلاین »  درباره سکوت این چهره در روزهایی که ایران درگیر جنگ با اسرائیل یود، اظهار داشت: محمود احمدی‌نژاد از سال ۱۳۹۶ و پس از رد صلاحیتش در انتخابات ریاست جمهوری، تحت تاثیر القائات حمید بقایی  به این جمع‌بندی رسیده که جمهوری اسلامی در مسیر واگرایی ساختاری، در آستانه فروپاشی و سرنوشت شوروی سابق قرار دارد. بر همین اساس، او تلاش کرده است، نقش «بوریس یلتسین» را در لحظه‌ی بحران ایفا کند؛ یعنی کسی که از درون نظام برخاسته، اما در بزنگاه فروپاشی، با فاصله‌گذاری نمادین و عملی از ساختار رسمی، نقش جایگزین یا منجی را بر عهده بگیرد.

وی تاکید کرد: در این چارچوب، سکوت یا بی‌اعتنایی او نسبت به جنگ ۱۲ روزه اخیر، ادامه‌ی همین راهبرد است. او نمی‌خواهد با مواضع رسمی نظام – از جمله دفاع پرشور از نبرد میهنی در برابر اسرائیل – همراهی کند، چرا که این همسویی، هویت دوگانه‌ای را که برای خود ساخته است تضعیف می‌کند. در واقع، احمدی‌نژاد به‌دنبال آن است که هم‌زمان هم «عنصر داخلی نظام» باقی بماند و هم از «نارضایتی اجتماعی» نمایندگی سیاسی بسازد. در واقع احمدی‌نژاد فکر می کند در لحظه سقوط جمهوری اسلامی، مردم به‌دنبال کسی می‌گردند که نه‌تنها مخالف بیرونی نبوده، بلکه از درون ساختار آمده اما منتقد بوده است. احمدی‌نژاد در حال مهیا کردن خود برای ایفای چنین نقشی است و در این راستا، سکوت در برابر جنگ اخیر را می‌توان یک انتخاب تاکتیکی در مسیر این راهبرد دانست.

این فعال سیاسی در ادامه گفت:  مسیر و جهت‌گیری سیاسی احمدی نژاد را می‌توان به‌روشنی در قالب یک راهبرد بلندمدت تحلیل کرد: او به‌دنبال بازآفرینی جایگاه خود به‌عنوان «یلتسینِ ایرانی» است. در نگاه احمدی‌نژاد، بازگشت به قدرت از مسیرهای متعارف – انتخابات، اجماع درونی نظام یا نهادهای رسمی – دیگر ممکن نیست. او این واقعیت را پذیرفته و از همین رو، بازگشت خود را تنها در «لحظه‌ی گسست ساختاری» یا «فروپاشی» محتمل می‌داند؛ لحظه‌ای که مردم، نخبگان سرخورده، و نیروهای متزلزل درون حاکمیت به‌دنبال یک چهره‌ی شناخته‌شده اما «غیروابسته» به وضع موجود خواهند بود.

او افزود: احمدی‌نژاد می‌کوشد با حفظ موقعیت مبهم و دوگانه خود – نه کاملاً خارج از نظام، نه کاملاً درون آن – این جایگاه را برای خود تثبیت کند. سفرهای نمادین، مواضع مبهم، گاه رادیکال و گاه کاملاً ساکت، همه در راستای ساختن این تصویر دوگانه است: چهره‌ای از درون نظام که حالا مدعی نجات ایران در لحظه‌ی بحران است.

وی با اشاره به تاثیری که دولت احمدی نژاد در رواج تندروی در فضای سیاسی دارد، توضیح داد: دولت احمدی‌نژاد نقش بی‌بدیلی در نهادینه‌سازی تندروی و رادیکالیسم در ساختار اجرایی جمهوری اسلامی داشت. او برخلاف دولت‌های پیش از خود که به‌هرحال در چهارچوبی از توسعه  یا مدیریت عقلانی حرکت می‌کردند، عملاً پروژه توسعه را کنار گذاشت و به‌جای آن، پروژه‌ای ایدئولوژیک تحت عنوان «زمینه‌سازی برای ظهور» را محور قرار داد.

داوری در پایان یادآور شد: در این فضا، دولت از یک ساختار تکنوکراتیک به پناهگاه و میدان عمل نیروهای رادیکال بدل شد؛ نیروهایی متوهم که فاقد تجربه، تخصص یا درک واقع‌بینانه از اداره کشور بودند، اما با شعارهای متوهمانه آخرالزمانی و در ضدیت هویتی با غرب و نظام جهانی، پست‌های حساس را در دست گرفتند.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها