فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنید، با ماهواره‌ها چه می‌کنید؟ دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری می‌کنید؟

فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنند، می‌خواهند ماهواره‌ها را چه‌کار کنند؟ قصد دارند دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری کنند؟

فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنید، با ماهواره‌ها چه می‌کنید؟ دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری می‌کنید؟

احمدزیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی باور دارد، صداوسیما بیش از آنکه دستگاه توزیع آگاهی باشد، به یک رسانه برای توزیع جهل تبدیل شده است.

زیدآبادی درست یک روز پیش از اینکه با انتشار یادداشتی از عرصه سیاست جدا شود، در خبرآنلاین حضور پیدا کرد تا درباره مسائل و موضوعات مختلف از جمله رسانه به گفت‌وگو با او بپردازیم که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

 

*مرجعیت رسانه‌ را در شرایط فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

درباره مرجعیت رسانه، داستان مشخص است، در کشورهایی که دموکراسی نهادینه شده، ما بنگاه‌های خبری و اطلاع رسانی داریم که آن‌ها سابقه طولانی ۱۵۰ساله دارند و با تحولات تکنولوژی در حوزه ارتباطی، خودشان را تطبیق داده‌اند، روزنامه‌هایی مانند کیهان و اطلاعات که دولتی هستند و از قدیم در ایران وجود داشتند، کماکان باقی مانده‌اند، اما در دوره‌های مختلف به دلیل تحولات سیاسی مدیرانشان عوض شده و محدودیت‌هایشان هم روشن است، این افراد نتوانستند مرجع باشند. صداوسیما هم به طریقی نتوانسته و نمی‌تواند چنین موقعیتی پیدا کند.

 

*چرا نمی‌تواند به این موقعیت برسد؟

اول از همه به این خاطر که استقلال ندارد، دوم اینکه حتی به عنوان یک رسانه دولتی، پارامترهای حرفه‌ای را در هیچ سطحی رعایت نکرده و بیشتر به دستگاه توزیع جهل تبدیل شده، تا دستگاه توزیع آگاهی.

در این میان یک سلسله روزنامه خصوصی داریم که در دوره‌ای، یعنی اواسط سال ۱۳۷۷تا اوایل ۱۳۷۹ مرجعیت پیدا کردند و به دوسال نکشید که تعطیل شدند و مرجعیتشان به پایان رسید. در ادامه چند روزنامه بودند که مرجعیت نسبی داشتند، اما دیگر جریان‌ساز نبودند.

با این حساب بسیار طبیعی بود که ذهن‌ها به سمت خارج از مرزهای ایران حرکت کند. در ابتدا شبکه بی‌بی‌سی بود که در دوره‌ای بسیار شنیده می‌شد و وقتی هم که شبکه تلویزیونی آن و رادیو فردا راه‌اندازی شد، مردم اخبار را از آن‌ها پیگیری کردند، در همین میان افرادی در خارج از مرزها از این موقعیت استفاده کردند، تا دیگر همان چهارچوب‌های حرفه‌ای را هم رعایت نکنند و نیروهای سیاسی مخالف این حکومت، رسانه‌هایی را تاسیس کردند تا از طریق آن روی افکار عمومی تاثیر بگذارند وچندان هم به اصول حرفه‌ای پایبند نیستند؛ نهایتا هرچه بگویند پذیرفته می‌شود.

مرجعیت با محدود کردن هرگز پیدا نمی‌شود و اتفاقا برعکس است. در حال حاضر اینستاگرام را مسدود کردند و تلگرام هم پیش از این مسدود بوده، اما آیا در مراجعه و استفاده از این رسانه‌ها محدودیتی ایجاد شده است؟ خیر، اتفاقا گرایش بیشتر شده و بازار فیلتر شکن فروش‌ها داغ‌تر شده است.

اگر کسی در این دنیا فکر می‌کند با ایجاد محدودیت اینترنتی می‌تواند چنین کاری را انجام دهد، اصلا این‌گونه نیست. فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنند، می‌خواهند ماهواره‌ها را چه‌کار کنند؟ قصد دارند دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری کنند؟ اینطور که بدتر است، چون اینگونه کمابیش خودشان هم حضور دارند و نیروهای میانه‌رو عاقل هم در عرصه هستند.

مردم یعنی ۸۵ میلیون جمعیت ایران، همه این افراد نه یک‌جور فکر می‌کنند، نه یک‌جورسبک زندگی دارند، نه یک گرایش سیاسی یکسانی دارند و هرکسی به بخشی از این افراد می‌گوید مردم. حکومت، مخالفین و معترضین هم به بخش دیگری می‌گویند مردم، به همین دلیل این پرسش همیشه وجود دارد که وقتی ما می‌گوییم مردم، درباره کدام مردم صحبت می‌کنیم؟ و اراده عمومی کجا متبلور می‌شود؟ 

به نظر من این نیروهای سیاسی همیشه مشکل اساسی هستند، مسئله مردم عادی، زندگی بهتر، شرایط مناسب‌تر، معیشت بی دردسرتر و عزت والاتر است اما مسئله سیاسیون دعوا بر سر قدرت است و مشکل من سر این است که روشنفکران جسور نیستند.

ما کسی را نداریم که بگوید خشونت خوب است اما روشنفکران در مسئله نظری حتی جرئت نکردند بگویند خشونت خوب است و در نهایت متهم می‌شوند به اینکه حامی خشونت هستند در صورتی که علیه این ماجرا هستند؛ اما چون یک تعداد از نیروهای سیاسی موافق خشونت هستند و روشنفکران فکر می‌کنند اگر حرفی بزنند مورد هجوم این افراد قرار می‌گیرند می‌گویند چرا سری که درد نمی‌کند را دستمال ببندیم.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها