احمد زیدآبادی در گفتگو با مستقل از اعتراضات خیابانی می‌گوید:

جامعه آمادگی اعتراضات فراگیر را ندارد

زیدآبادی می‌گوید: فعلا جامعه آمادگی اعتراضات فراگیر را ندارد و معمولا نیز محدود می‌شود و نیروهای کنترل‌گر هم زمینه را باز نمی‌کنند و سعی می‌کنند آن را محدود نگه دارند. به هر حال فکر نمی‌کنم اعتراضات ادامه یابد.

جامعه آمادگی اعتراضات فراگیر را ندارد

جامعه آمادگی اعتراضات فراگیر را ندارد

سرویس سیاسی

 

هفته پیش کشور صحنه اعتراضات و تنش‌ بود که ابتدا با دلایل معیشتی آغاز شد و کم کم رنگ سیاسی گرفت. اعتراض مردم به آزادسازی قیمت‌ها که با مشکلات دیگری همچون خشکسالی و کم‌آبی، همراه شده بیش از پیش ضعف نظام حکمرانی را به رخ می‌کشد و این نگرانی را ایجاد می‌کند که در صورت توقف مذاکرات و عدم توافق چه آینده‌ای در انتظار مردم است. دولت که می‌توانست صرفه‌جویی و کاهش مخارج را از خود شروع کند و با کاستن از بودجه‌ی غیرضروری نهادها و توقف سفرهای خارجی مدیران و نمایندگان مجلس و کاهش هزینه‌های مازاد، گام اول را برای ایجاد همبستگی ملی بردارد، با آزادسازی قیمت‌ها و گرانی کالاهای اساسی کم کم حامیان خود را نیز به منتقد و مخالف تبدیل می‌کند. 

به جهت بررسی اعتراضات و نسبت آن با اقتصاد و سیاست خارجی گفتگو کردیم با احمد زیدآبادی، فعال سیاسی و روزنامه‌نگار که مشروح آن را می‌خوانیم:

 

برای معضلات اقتصادی آیا اعتراض خیابانی می‌تواند مفید باشد؟

اقتصاد شرایط و سازوکارهای خودش را دارد. دولت‌ها مجبورند دست به اقدامی بزنند و در یک دوره‌ای برنامه اقتصادی را دولت معرفی کرده است که موافقان و مخالفانی دارد، در مجموع در حوزه اقتصاد باید بحث‌های کارشناسی مختلفی صورت بگیرد و مسئله روشن شود که اگر یک تصمیم غلط است جایگزین آن چیست و آن جایگزین چه نتایجی می‌تواند داشته باشد. اما در کشور ما این کار صورت نمی‌گیرد، دستگاه تبلیغاتی رسمی بصورت یک طرفه حرف می‌زند که کسی هم به آن توجه ندارد.

بخشی از رسانه‌ها هم در بیرون هستند که انضباط خاصی ندارند و هر چه بخواهند می‌گویند.

مسئله اول این است که مشکل چیست و این مشکل چه تاثیراتی دارد و فرد معترض چه جایگزینی را مطرح می‌کند. اما از آن جایی که تصمیم اقتصادی بر روی زندگی مردم اثر می‌گذارد و قطعا بخشی از مردم مخالفند حق اعتراض هم دارند. اما سازوکار اعتراض تعریف نشده است مسئولین می‌گویند مردم حق اعتراض دارند اما وقتی می‌خواهد اعتراض صورت بگیرد در غیاب جامعه مدنی و همچنین معلوم نبودن جای مشخص برای اعتراض، نتیجتا عده‌ای به خیابان می‌آیند که حتی ممکن است برخی هم مشکلشان اقتصاد نباشد، مردم شعار می‌دهند و در پی آن نیروی انتظامی برخورد می‌کند که این روند منجر به تشدید اوضاع می‌شود.

 

بدون راه حل و سازوکار مدنی، معمولا اعتراض می‌شود اما سرکوب و خاموش می‌شود و گاهی نیز از کنترل خارج می‌شود و در عمل هیچ تاثیری بر شرایط نمی‌گذارد. به هر حال اوضاع فقط از یک گوشه مشکل ندارد.

 

جایگزین اعتراض خیابانی برای دستیابی به نتیجه یک مطالبه عمومی چیست؟

اعتراض دو صورت دارد. صورت قانونمند یا غیرقانونمند! قانونمند اعتراض مسالمت‌آمیز است که در همه‌ی جهان به رسمیت شناخته شده است. غیرقانونمند آشوب و شورش است که به بی‌نظمی منجر می‌شود. در کشور ما چون راه قانونی باز نیست صورت دوم به وقوع می‌پیوندد و هر طرف، طرف دیگر را محکوم می‌کند و چون همه نیز از این صحنه‌ها دور هستند تحلیل‌گرها نمی‌توانند اوضاع میدانی را داوری کنند.

نهایتا این اتهامات دو جانبه همینجور ادامه می‌یابد.

اما اعتراض در دنیای جدید صورت‌های مختلف دارد در یک شکل آن افراد تجمع می‌کنند و شعار می‌دهند اما الان یکی از راه‌های اعتراض همین شبکه‌های اجتماعی است که در کنترل همه است و معمولا اگر یک موضوع مورد اجماع باشد از طریق همین رسانه‌ها نیز می‌تواند نتیجه بدهد.

معمولا وقتی از اعتراض صحبت می‌کنند منظور اعتراض تجمعی است.

 

بنظر شما این اعتراضات تا کجا ادامه می‌یابد؟

اعتراضی که این دوره شروع شد پردامنه نبود، دلیل هم این است که دولت اعلام کرده وقتی می‌خواهد ارز ۴۲۰۰ را حذف کند و قیمت‌ها را آزاد کند، بخشی از درآمد حاصل از این روند را به دهک‌های مختلف می‌دهند. الان هم پولی گویا واریز شده که اطمینان خاطری برای برخی از طبقات پایین ایجاد کرده است و به همین سبب، خیلی وارد ماجرا نشده‌اند.

جاهایی که اتفاق ( و تظاهرات وسیعتری) افتاد عمدتا برخی بحث‌های دیگر نیز مطرح بود و صرفا مسئله‌ی آزادسازی قیمت‌ها نبود، بلکه شعارهای سیاسی داده شد و نشان داد معترضین بحثشان عمیق‌تر از اقتصاد است.

فعلا جامعه آمادگی اعتراضات فراگیر ندارد و معمولا نیز محدود می‌شود و نیروهای کنترل‌گر هم زمینه را باز نمی‌کنند و سعی می‌کنند آن را محدود نگه دارند.

به هر حال فکر نمی‌کنم اعتراضات ادامه یابد.

 

 تا چه اندازه معتقدید راه حل مشکلات اقتصادی ایران در سیاست خارجی نهفته است؟

کلا اقتصاد ایران در گروی سیاست است که این سیاست جنبه داخلی و خارجی دارد و این دو به هم گره خورده‌اند.

یعنی سیاست داخل ایران یک نوع سیاست خارجی را پیش برده است که سبب تعارض با کشورها و بلوک‌های عمده قدرت شده و تحریم‌هایی را به کشور تحمیل کرده و راه همکاری با کشورهای دیگر را بسته است.

 

در داخل نیز عده‌ای می‌خواهند راه را برای گفتگو و تکثر ببندند نتیجتا تمام اقتصاد به این امر سیاست در هر دو وجه گره خورده است و این در هر کجا شروع به ملایمت و تغییر کند در آن جای دوم نیز تاثیر می‌گذارد.

فعلا به لحاظ عملی این داستان باید از طریق یک نوع تغییر مشی در سیاست خارجی اتفاق بیفتد که با همین امضای برجام هم شروع می‌شود. به هر حال برجام به شکل یک صلح بلندمدت برای اطمینان سرمایه خارجیست که مشکلات را حل کند و این شرایط فضای داخلی را نیز تغییر می‌دهد.

 

 توصیه شما برای طرح مسالمت آمیز اعتراضات چیست؟

من توضیح دادم که مشکل اقتصاد ایران مشکل سیاسی است اگر بخواهد این مشکلات حل شود باید دیدگاه سیاسی درون قدرت نیز تغییر پیدا کند.

از طرفی اعتراض هم برای اینکه به آشوب منجر نشود باید سازوکار قانونی برای آن تعریف شود که متاسفانه دولت و مجلس در تمام ادوار گامی برنداشتند. اینجا معلوم می‌شود سازوکار قانونی اعتراضات، مخالفان جدی دارد، یعنی برخی نگرانند که اگر راه اعتراض قانونی باز شود مثلا یک جایی را مشخص کنند که هر کسی اعتراض دارد آنجا اعتراض کند یا گروه های سیاسی کسانی را برای این کار دعوت کنند، آنجا نگرانند که جمعیت زیادی آنجا تمرکز پیدا کنند و وقتی جمعیت زیاد شود باید شعار خارج عرف هم داده نشود. دیگر این جمعیت را نمی‌توان سرکوب کرد، عده‌ای این شرایط را تهدید علیه قدرت انحصاری خود برداشت می‌کنند به همین دلیل با آن مخالفت می‌کنند.

زمانی هم که مردم می‌خواهند اعتراض کنند اعتراض را با آشوب انجام می‌دهند، البته فرهنگ سیاسی ایرانیان در این یک و نیم قرن گذشته و یا شاید هم همیشه اعتراض را در شکل غیرمسالمت‌آمیز تعبیر می‌کنند و تقریبا اعتراض مسالمت‌آمیز خیلی کم اتفاق افتاد چون وقتی جمعیت زیادی جمع می شود فکر می‌کنند شعارشان باید مرگ بر فلان باشد و هیچ تجمعی بدون مرگ بر یک شخص ادامه نمی‌یابد. این داستان مثل یک گردونه تکرار می‌شود.

 

بسیاری معتقدند از دهه هفتاد تاکنون اقتصاد ایران در دولت‌های مختلف تحت تاثیر سیاست‌های تعدیل اقتصادی بوده است به نظر شما چرا این جراحی‌های اقتصادی ثبات، اشتغال و توسعه در پی نداشته است؟

چون هیچوقت جراحی اقتصادی نشده است. اقتصاد ایران از یک طرف رانتی است از یک طرف هم اقتصاد صدقه دهنده و کنترل شده از جانب دولت و وابسته به همین پرداخت یارانه است.

این اقتصاد اساس آن ناسالم است البته برخی این آفت‌ها را خوبی‌های اقتصاد می‌دانند. این‌ها یک کسانی‌اند که خودشان را گاهی سوسیالیست، گاهی لیبرالیست و یا نئولیبرالیست معرفی می‌کنند. این سیاست‌ها نیز دولت‌ها را درگیر کسری بودجه می‌کند و می‌خواهند که از طریق آزادسازی قیمت‌ها مشکل را حل کنند، اما چون مقدمات لازم را فراهم نمی‌کنند و از طرفی با فشارهای مختلف یک گام برمی‌دارند و عقب می‌نشینند و اصلا در هیچ دولتی این اتفاق نیفتاده است.

خیلی از کسانی که نخبه اقتصادی هستند خودشان مانع هستند. هم هاشمی هم خاتمی که یک شیب ملایم را دنبال می‌کرد دچار چالش شدند. احمدی نژاد هم اصلا به این کارها اعتقادی نداشت و ناچارا بنزین را سهمیه‌بندی کرد، اما چندبرابر آن پول را به مردم داد و عملا اتفاق خاصی نیفتاد. روحانی هم کار خاصی نتوانست بکند بجز بنزین که وضع را خرابتر کرد.

نتیجتا در ایران هر کسی یک الگوی عدالت از اقتصاد دارد و فکر می‌کند این تنها الگوست و از آن زاویه بیماری‌های اقتصاد را نگاه می‌کند. بنابراین کسی که چیزی را بیماری می‌داند طرف مقابلش آن را عین سلامت می‌داند و بحثی هم در نمی‌گیرد که بالاخره کجای اقتصاد بیمار یا سلامت است.

 

این تضادها برای دولت‌ها و مردم مشکل درست کرده است. یک فضای باز هم نیست که در این‌باره بحثی صورت بگیرد، همه دوست دارند یکجانبه بحث کنند. اقتصاد آزاد و رقابتی هم برای توده مردم خوشایند نیست و در همه جهان نامحبوب است و معمولا هم دولت‌ها با زور این کارها را کرده‌اند و در جاهای محدودی توانسته‌اند افکار عمومی را قانع کنند.

 

احزاب اصلاح‌طلبان در این میان بعضا با صدور بیانیه‌هایی نسبت به اعتراضات واکنش نشان می‌دهند اما راهکاری از سوی آن‌ها شنیده نمی‌شود. احزاب حاضر در جامعه تا چه حد می‌توانند بر اعتراضات تاثیر بگذارند؟

اینکه مردم همه‌شان یک نگاه دارند هنوز محل بحث است، مردم نیز طبقات مختلفی‌اند و آنچه بطور عموم روی آن اجماع دارند همین بحث لغو تحریم‌هاست تا اقتصاد کشور رونق پیدا کند و روی بقیه اجزا هر کسی نگاهی دارد.

احزاب سیاسی نیز تصورشان این است که هر اتفاقی بیفتد باید موضع‌گیری کنند اما متاسفانه هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان و حتی براندازان در این شرایط نوعی فرصت‌طلبی می‌کنند تا اینکه حرف صحیح بزنند.

مثلا می‌بینند یک اتفاقی موجب ناخشنودی مردم است و بجای اینکه ایده‌های خود را مطرح کنند همه دوست دارند یک جور سوار بر موج‌های نارضایتی شوند، اصلاح‌طلبان نیز همین کار را می‌کنند.

مثلا اصولگرایان نیز بشدت مخالف سیاست‌هایی بودند که رئیسی اجرا می‌کند این‌ها تمام سیاست‌های رئیسی را نئولیبرالیسم می‌دانستند، اما الان کیهان مدافع آن شده است در حالیکه اگر همین کار را دولت خاتمی می‌خواست اجرا کند شروع به فحش دادن می‌کردند.

اصلاح‌طلبان نیز همینطورند اگر دولت دستشان نباشد مخالفت می‌کنند. یعنی بحث بر سر اصول اداره کشور نیست بحث بر سر مطرح شدن و جذب نیرو و تحت فشار قرار دادن دولت است. اپوزیسیون خارج از کشور هم همین کار را می‌کند و اصلا معلوم نیست طرفدار چه هستند، این فضای آشفته همه را گرفتار کرده است و هیچ دولتی دیگر نمی‌تواند در همچین شرایطی کار کند. به نوعی حمکرانی در ایران به یک امر غیرممکن تبدیل شده است چون هر دولتی روی کار بیاید طرفین مخالفند.

 

 با تغییراتی که در روحیه جامعه نسبت به اعتراض و پیگیری مطالبات سیاسی به وجود آمده است؛ در چند سال آتی احزاب سیاسی چه آینده‌ای خواهند داشت؟

دولت رئیسی که حداقل در زبان سعی می‌کند بگوید من به منتقدین احترام می‌گذارم و کم و بیش نیز در حوزه بیان و آزادی بیان از خودش انعطافی نشان داده است، اما این فضا می‌تواند به نقد موثر همین مجموعه حمکرانی در ایران منجر شود. چنانچه کسانی حرفی دارند می‌توانند صریح مطرح کنند اما وقتی این فضا باز می‌شود نقدها نیز کم کم رنگ و لعاب شعاری به خود می‌گیرد و بیشتر جنبه خودنمایی پیدا می‌کند و همینجور مخالف‌خوانیِ صِرف می‌شود و هر دولت مستقر احساس فشار همه‌جانبه می‌کند و بنابراین به این نتیجه می‌رسد که چرا منتقدان را تا همین حد هم رعایت کند؟

بنابراین به سمت آن می‌روند که دهن منتقدان را ببندند و فضا را امنیتی کنند که همین اتفاق هم دارد می‌افتد. بالاخره تا الان می‌شد حرف زد اما بگیر و ببندهای جدید علامت خوبی نیست، بالاخره حوصله دولتی‌ها سر رفته و می‌بینند هر کاری می‌توانند بکنند بقیه مخالفت می‌کنند.

بستن فضا که خیلی به زیان همه است اما در این شرایط اصلا بستن فضا هم بیشتر به انفجار منجر می‌شود تا کنترل فضا زیرا اوضاع با سال ۸۸ متفاوت است.

اصلاح‌طلبان نیز بار مسئولیت روی دوششان نیست و انتقادات همه‌جانبه مردم نیز دیگر نسبت به آن‌ها نیست و با یک فراغ بال باید راه حل مطرح کنند و آلترناتیو برنامه‌ای دهند و خیلی خودشان را دغدغه‌مند اینکه نیروهای اجتماعی را جذب کنند و خود را نماینده آن‌ها مطرح کنند را نداشته باشند. در سیاست ایران همیشه اینگونه بوده است که افراد فکر می‌کردند هر چه خود را تندتر معرفی کنند مردم بیشتر جذب می‌شوند.

این‌ها گول لایک‌های اینترنتی را می‌خورند اما جامعه اینطور نیست. آدم‌ها می‌خواهند راه حل‌ها را ببینند.

من دائم به دوستان می‌گویم که ما باید پارادایم ذهنی‌مان را در رابطه با سیاست در ایران عوض کنیم، این پارادایم بر اساس قدرت بی‌حساب بود و هر کسی می‌خواست طرف مقابل را حذف کند که جواب هم نمی‌دهد و به همین خاطر هر کسی هم آمده است جواب نداده است.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها