احمد زیدآبادی در گفتگو با مستقل آنلاین از اصلاحات ساختاری می‌گوید:

جامعه ایران وضعیت تاریخی و خاصی دارد و در چند بعد مختلف شکننده است

زیدآبادی می‌گوید:  وضعیت جامعه ایران وضعیت تاریخی و خاصی است و در چند بعد مختلف شکننده است و یک مراقبت ویژه‌ای نیاز دارد و فعالیت سیاسی ما برای بهبود اوضاع ناخواسته می‌تواند منجر به وخیم‌تر شدن اوضاع و از کنترل خارج شدن اوضاع منجر شود.

جامعه ایران وضعیت تاریخی و خاصی دارد و در چند بعد مختلف شکننده است

سرویس سیاسی

 

مباحثات قلمی اخیر درباره اصلاحات ساختاری نظام، در فضای رسانه‌‌های مجازی این سوال را مطرح کرد که آیا می‌توان به اصلاح ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران فکر کرد و متهم به براندازی و تضعیف نظام و توهین به مقدسات نشد؟ آیا اصلاح ساختارها اقدامی ممکن و در جهت بهبود عملکردها ارزیابی می‌شود یا همچنان در محدوده‌ی خط قرمزهاست؟ اصلاح ساختار چگونه می‌تواند قانونی تلقی شود و چرا ضروری است؟ آیا اصلا این ساختار کارآمد و پویاست؟

آیا پس از چهار دهه می‌توان در باب لزوم اصلاحات ساختاری میان جناح‌ها و احزاب به اشتراک نظر رسید؟ گرچه در چگونگی و وسعت و عمق این اصلاحات یا نحوه انجام آن هنوز توافق عمومی وجود ندارد. به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با احمد زید آبادی، روزنامه نگار، تحلیلگر سیاسی و فعال مدنی که مشروح آن را می‌خوانیم:

 آیا بنظر شما ساختار جمهوری اسلامی نیاز به بازنگری و اصلاح دارد؟

 

اصطلاح ساختار که وارد علوم اجتماعی شده است مقدار زیادی تعریف روشنی ندارد چون ساختارهای سیاسی بر خلاف یک ساختمان فلزی برای اینکه پاسخگوی مشکلات باشند انعطاف پذیرند. بنابراین ساختارهای انعطاف‌پذیر و ساختارهای انعطاف ناپذیر داریم. ساختار انعطاف‌پذیر برای حل مشکلات خود به خود درگیر جا به جایی‌هایی می‌شود و ساختار غیرانعطاف‌پذیر چون امکان حل مشکل را ندارد به دلیل فشارهای جانبی ممکن است فرو بریزد.

در مورد جمهوری اسلامی اساسا چیزی به اسم ساختار مشخص نداریم بلکه چند ساختاریست. یعنی اگر تصوری از ساختار دولت داشته باشیم در جمهوری اسلامی دستگاه دولت اینقدر با نهادهای رقیب و موازی و متفاوت با مسئولیت‌ها و قدرت نامتجانس ترکیب شده، یک چند ساختاری به وجود آمده است که همه در پیدا کردن عیوب اصلی درمانده می‌شوند. به هر حال در جمهوری اسلامی اول باید ساختار مشخص پیدا شود بعد این ساختار انعطاف‌پذیر باشد تا بتواند مشکلات را حل کند. طبیعی است که با وضعیت فعلی مشکلات همینگونه افزوده می‌شود و با تغییر کارگزاران سیستم مشکلات قابل رفع نیست.

 آیا انتخابات مسیر رفع مشکلات اساسی مردم است؟

به دلیل همان وضعیت چندساختاری اساسا انتخابات در مرکزیت این وضعیت قرار نمی‌گیرد که اگر مثلا نهادهای انتخابی تغییر جهت بدهند به خودی خود تاثیرات واقعی بر مجموعه‌ی اوضاع بگذارد. بنابراین مدت‌هاست این انتخابات هست و این انتخابات هم تاکنون نتوانسته است دافع مشکل بزرگی شود. بنظر می‌رسد مشکلات فراتر از انتخابات و مواردی از این قبیل است.

 اصولا مبارزات مدنی چگونه راهگشای اصلاحات ساختاری نظام خواهد شد؟ 

مبارزات مدنی هم وقتی می‌گوییم مثل بحث ساختار باید مشخص شود منظورمان چیست. یک سلسله اعتراضات و مطالبات صنفی است که از سوی اقشار مختلف مردم برای بالابردن جایگاه صنفی و دستمزد و امنیت شغلی انجام می‌شود که فعالیت خود را می‌کنند و اثرگذارند و معمولا نیز به منافع خود می‌رسند. معمولا به خودی خود تغییر کلانی در وضعیت موجود ایجاد نمی‌کنند. نیروهای سیاسی هم در حد نقد و ارائه راه حل در مسیر پیش رو راهی ندارند و این‌ها کم و بیش تاثیر اندک خود را دارد اما تجمیع و حرکت خاصی اجتماعی در حال حاضر امکان‌پذیر نیست.

 امروزه چه سبک کنشگری سیاسی را توصیه می‌کنید؟

من توصیه‌ام را در بحث نیروی چهارم مطرح کردم. وضعیت جامعه ایران وضعیت تاریخی و خاصی است و در چند بعد مختلف شکننده است و یک مراقبت ویژه‌ای نیاز دارد و فعالیت سیاسی ما برای بهبود اوضاع ناخواسته می‌تواند منجر به وخیم‌تر شدن اوضاع و از کنترل خارج شدن اوضاع منجر شود. من فعلا نوعی نگاه فعال، انتقاد سازنده یعنی نفی یک برنامه یا طرح و لایحه با ارائه‌ی جایگزین برای آن؛ و تلاش برای تقویت تشکل‌های کوچک از طریق تقویت فکری این‌ها و بالا بردن دانش و انسجام آن‌ها پیشنهاد می‌کنم. این‌ها فعالیت‌هایی‌ست که می‌توان انجام داد و هر کدام به مرور می‌تواند تاثیرگذار باشد اما یک اتفاق خارق‌العاده و خاص که عده‌ای فکر کنند می‌توانند آن را به ثمر برسانند عناصر آن در جامعه ما مفقود است.

این شرایط نیز توسط یک روند تاریخی طولانی پدید آمده است.

 

 چگونه می‌توان یا باید اصلاحاتی متناسب با آرمان‌های انقلاب را در نظام ایجاد کرد؟ شعار بازگشت به آرمان‌های انقلاب تا چه حد واقعی‌ست؟

آرمان‌های انقلاب را هر کسی به نظر خود تعبیر می‌کند. برخی معتقدند آرمان‌های انقلاب تحقق حکومتی دینی و فقه سنتی بوده است. برخی می‌گویند تشکیل یک حکومت دینی برای استقرار عدالت بوده است و عدالت نیز صرفا کاهش فاصله طبقاتی و یا اقتصاد شبه سوسیالیستی است. بعضی نیز می‌گویند منظور از آرمان انقلاب دموکراسی و آزادی بوده است. خلاصه اینکه آرمان انقلاب چه بوده را باید بر سر آن توافق کنند که آرمان انقلاب چه بوده که باید به آن برگردند. اما این بحث کلا بیهوده است و تا نهایت می‌شود آن را ادامه داد. امروز باید ببینیم نیاز روز کشور چیست و در چه حوزه‌هایی کشور در حال آسیب دیدن است.

 این‌ها چیزهای عیانی است و راه‌های علمی برای این مشکلات چیست؟ این مسئله را می‌توان راحت‌تر و بدون بحث‌های انتزاعی درباره آن حرف زد و به اجماع رسید. اما اینکه آرمان انقلاب چیست از نظر اشخاص متفاوت است.

 دولت رئیسی برای حل معضل فساد مدیران دولتی اقدام به تقسیم مناصب دولتی بین فارغ‌التحصیلان دانشگاه امام صادق کرد، آیا منشأ مشکلات کشور و مردم به دلیل نبود مدیران و مسئولان دلسوز و انقلابی است؟

 

فساد در وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران ریشه‌های گسترده و عوامل مختلفی دارد. اقتصاد دولتی که قرار بوده خصوصی‌سازی شود در تمام کشورهایی که اقتصاد دولتی داشته‌اند و قرار بوده این کار را بکنند معمولا رانت‌های سنگینی تولید می‌شود که عده‌ای به پول‌های بادآورده عادت می‌کنند. اخلاق اجتماعی نیز به دلیل سوءاستفاده قدرت از مفاهیم دینی تضعیف شده و عده‌ای حساسیت نسبت به جمع‌آوری مال ندارند و عده‌ای دولت را نماینده خودشان و دلسوز برای کشور نمی‌دانند و تصور می‌کنند اموال کشور به لبنان و فلسطین و سوریه و عراق فرستاده‌ می‌شود و عده‌ای بر این باورند که خودمان باید این پول‌ها را بخوریم و قبح این داستان ریخته است. وقتی فساد گسترده شود به این سادگی نمی‌توان آن را حل کرد، زیرا فساد به کارگزاران وابسته نیست. آن‌ها اگر انسان‌های پاکدستی باشند می‌توانند از شدت و سرعت فساد بکاهند اما اگر بطور سیستماتیک فساد تولید شود با عوض کردن دولت و مدیران هم چیزی حل نمی‌شود. این به یک تحول بزرگ نیاز دارد یعنی یک جنبشی برای احیاء اخلاق اجتماعی که مردم احساس قدرت کنند و این سبب شود که فساد امر قبیحی در ذهن جامعه جلوه کند و با فرمول‌های مختلف گروه‌های قضایی برای مبارزه با فساد تشکیل شود و با آوردن امام صادقی‌ها هم فکر نمی‌کنم تغییری ایجاد شود. با توجه به گرایش های ایدئولوژیکی که دارند مشخص نیست تا چه حد موفق شوند.

 تا چه اندازه معتقدید نگاه به سیاست خارجی و اقتصاد باید از آرمان‌گرایی فاصله گرفته و به واقع‌گرایی نزدیک شود؟

نگاه به سیاست خارجی و اقتصاد هیچوقت در ایران آرمان‌گرایانه نبوده است. وقتی آرمان‌ها مطرح می‌شوند در پشت آن همیشه منافع خاصی نهفته است که هر کسی می‌خواهد تحت آن عناوین منافع را دنبال کند. باید آرمان واقعی پیدا شود نه آرمان‌هایی که پوششی برای دنبال کردن یک منافع خاص هستند. مثلا افراد ذی نفوذ و... به هر حال تکلیف این مسئله روشن است. اگر اساس بر رشد اقتصادی و توسعه متوازن و کاهش فقر و شکاف طبقاتی باشد راه‌های آن در همه دنیا روشن هست و اگر کسی بخواهد برود خیلی پیچیده نیست. البته از لحاظ نظری اما از لحاظ عملی در ایران به دلیل شرایط بغرنج، کار ساده‌ای نیست و عزم عمومی می‌خواهد که به یک فضای باز سیاسی و تغییر جدی نیازمند است.

بیشترین آسیب از تصمیمات هیجانی و بی‌تدبیری به کدام وجوه جامعه ایران وارد شده است؛ فرهنگ، اقتصاد، آموزش، مدیریت یا دیگر عرصه‌ها؟

تصمیم هیجانی یعنی تصمیمی که محاسبه نشده باشد و در هر حوزه‌ای چنین تصمیماتی گرفته شده باشد آسیب‌هایی زده می‌شود. البته از نظر کسی که ناظر است این تصمیمات هیجانی بنظر بیاید ولی ممکن است فردی که این تصمیمات را می‌گیرد هیجانی نباشد و به دلیل منافع فردی و جناحی این تصمیمات گرفته شود و برای گسترش منافع مخصوص و خلاف منافع عمومی تصمیمی گرفته شود. اما وقتی این تصمیم را اعلام می‌کنند سر و صدایی راه می‌اندازند که عده‌ای فکر می‌کنند این تصمیم در اثر هیجان ایجاد شده است در حالیکه ممکن است این هیجان چیزی برای گمراه کردن دیگران باشد. مشکل جامعه ایران این است که منافع عمومی قربانی منافع خصوصی و حزبی شده است و هر کسی هم می‌آید منافع خاص خود را می‌خواهد دنبال کند. در این فهم از منافع عمومی باید یک تحول بزرگ در ذهن‌ها شکل بگیرد و مصداق‌های آن روشن شود. 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها