شرمندگی برای مردم یا منتخبین؟

 مستقل آنلاین، مهران بختیار، فعال ملی/

 با دوست عزیزی در اتوبان همت در حال رانندگی بودم که انبوه ماشین‌های موجود در اتوبان دوستم را خشمگین کرد که این ملت اگر دغدغه نان نداشتند در خانه می‌ماندند و خود را در معرض بلای کرونا قرار نمی‌دادند و شروع کرد لیچار بار من کردن که اصلا تقصیر شماست که همچین دولت نالایقی بر سر کار آمد و اگر شما در ۹۲ و ۹۶ مردم را تشویق به رای دادن به روحانی نمی‌کردید مملکت اینقدر بی‌سر و سامان نبود و اضافه کرد که افتخار می‌کند شناسنامه‌اش سفید مانده و تا به حال در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده است. با خود اندیشیدم به راستی اکثریتی از روشنفکران که مردم را تشویق به رای دادن به روحانی کردند باید شرمنده باشند؟ واقعیت آن است که حسن روحانی از شناخته شده‌ترین سیاستمداران بعد از انقلاب بوده و همگان بر این باور بودند که ایده‌آل‌ترین کاندید برای شرایط امروز کشور نیست ولی در میان منتخبین شورای نگهبان از بقیه مناسب‌تر است پس به جبر زمانه مورد وثوق قرار گرفت و انتخاب اکثریت مردم شد ولی در عملکرد ۷ سال گذشته با وجود ناکارآمدی و عدم شفافیت و بروز فسادهای مالی اطرافیانش باعث شرمساری گشته، پس باید اعتراف کرد در یک شرایط دموکراتیک وی یک انتخاب اشتباه بوده و یا با وضع موجود باز هم بهترین گزینه بوده است؟ دنیای ما یک جهان نسبی است که اگر بخواهیم مطلق‌اندیشی و کمال‌گرایی پیشه کنیم ره به خطا برده‌ایم. راقم، انتخاب حسن روحانی را تنها می‌تواند با دو حالت رخ داده در قبل از او مقایسه کند، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد. محمد خاتمی در سال ۷۶ محصول رای سلبی جامعه به ناطق نوری بود که با آمدنش نشاط بی حد و حصری در جامعه به‌وجود آورد و امید به اصلاح باعث شد نسلی از روزنامه‌نگاران و سیاستمداران پا به عرصه عمومی بگذارند که به شکوفا شدن جامعه مدنی کمک کنند، روزنامه‌ها از حالت بولتن‌های حکومتی خارج شدند و تجارب خوبی همچون روزنامه جامعه درخشیدن گرفت و در سال آخر دولت خاتمی با وجود قیمت نفت زیر ۷ دلار به لطف برنامه‌های پنج ساله و پایبندی به آن‌ها و همچنین سلامت بالنسبه اقتصادی کاربدستان دولتی، کشور رشد اقتصادی هفت و نیم درصدی را تجربه کرد. ولی با وجود اینکه شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه نسبتا رشد کرده بود ولی توقعات بالاتر رفته و مردم انتظار سرعت بیشتری در بهبود شرایط داشتند. اما نهادهای بالاتر از دولت با بستن روزنامه‌ها، قلع و قمع نمایندگان مجلس ششم در انتخابات مجلس هفتم و محبوس کردن فعالین مدنی و سیاسی باعث سرخوردگی طبقه متوسط شدند. نسل برآمده از خرداد ۷۶ با حالتی قهرگونه به پیشباز انتخابات سال ۸۴ رفت و این باعث شد محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری برسد. پس از شروع به کار دولت تندروی احمدی‌نژاد تمام سیاست‌های اقتصادی که بر اساس برنامه‌ پنج‌ساله و چشم انداز ۲۰ ساله برای ۱۴۰۴ نوشته شده بود با انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی از هم پاشید، به نحوی که از رشد اقتصادی هفت و نیم درصدی در ۸۴ به رشد منفی پنج و نیم درصد با وجود نفت صد دلاری در سال ۹۲ رسیدیم. احزاب که در سال‌های اصلاحات به نوعی اعتبار سیاسی دست یافته بودند با رویه احمدی‌نژاد کم‌رنگ شده و بر مصدر کار آمدن اشخاصی بی‌تجربه و بی‌دانش باعث گسست نظام دیوان‌سالاری و صنعتی کشور شد. در انتهای دولتِ ایشان بر اثر سیاست خارجی نابخردانه، کشور با انبوهی از مشکلات بین‌المللی از جمله تحریم‌های سازمان ملل ذیل بند هفتم شورای امنیت مواجه شد. پس با مقایسه دو دولت احمدی‌نژاد و خاتمی مردم و روشنفکران به این نتیجه واقع‌گرایانه دست یافتند که برای داشتن دولتی ایده‌آل نباید منتظر زمانی نامعلوم شد، شاید دولت خاتمی سقف ایده‌آل خواسته‌های آنان نباشد ولی دست‌کم دشمن جامعه مدنی و اقتصاد شفاف و سیاست خارجی خردمندانه نیست. تشابه نظیر به نظیر خاتمی با حسن روحانی و احمدی‌نژاد با جلیلی برای مردم و روشنفکران مسلم کرد چون سال ۸۴ منفعل نباشند و یک بار دیگر اگر نگوییم همفکر خاتمی بلکه نزدیک‌ترین به او را از میان منتخبین شورای نگهبان بر سرکار آورند و حسن روحانی شد رئیس جمهور منتخب. حال با گفتن این قصه حسین کرد باید از انتخاب روحانی در برابر سعید جلیلی شرمنده بود؟ آیا با وجود قانون اساسی که هیچ جایگاهی برای نظارت احزاب تعریف نکرده و شورای نگهبانی که فقط خودی‌ها را گزینش می‌کند، آیا اگر مردم تلاش خود را نمی‌کردند و سعید جلیلی انتخاب می‌شد امروز کشور در شرایط بهتری بود؟ با پیشینه ذکر شده البته می‌توان چند درس مهم گرفت که اگر زمانی بتوانیم در قانون اساسی کشور تصحیحاتی صورت دهیم باید دولت‌ها به گونه‌ای تشکیل شوند که در همه زمان‌ها از انتخاب تا پایان کار قابل نظارت باشند، همچنین باید نظام حزبی تعریف شود که افراد در احزاب مختلف خود نیز بر همکاران در مصدر امور نظارت داشته باشند تا چنانچه افرادی که بر مصدر کار هستند بجای دغدغه رفع مشکلات مردم چمشان به سفره انقلاب بود برای انتخابات بعدی بی‌آبرو شوند. در پایان معتقدم مردم و روشنفکرانی که برای حل معضلات کشور پا به عرصه انتخابات گذاشتند و از میان گزینه‌های موجود، گزینه‌ای را که فکر می‌کردند مناسب‌تر است، انتخاب کردند نباید شرمنده باشند بلکه آنان که با وعده وعید مختلف سکان دولت را به دست گرفتند ولی به امید ملت خیانت کردند باید که شرمنده باشند.

 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها