مرگ یک ملکه

مرگ یک ملکه

بابک ابراهیمی

استاد دانشگاه

 

ناقوس‌های کلیسا برای ادای احترام به ملکه به صدا در آمدند و مردم برای عزاداری آنکه او را دارای نقشی مادرانه می‌دانستند، جمع شدند. 

 

در وست مینستر، نمایندگان مجلس برای ادای احترام به ملکه گرد هم آمدند، نخست‌وزیر جدید، خانم لیز تراس او را به عنوان «یکی از بزرگترین رهبرانی که جهان تاکنون شناخته است» و نیز«روح بریتانیا» توصیف کرد.

 

سر استارمر، رهبر حزب کارگر گفت که مرگ او «بی‌تحرک‌ترین نقطه، بزرگترین آسایش را از کشور ما می‌رباید، دقیقاً در زمانی که ما به آن چیزها بیشتر نیاز داریم». 

 

بوریس جانسون، نخست‌وزیر سابق، که روز سه‌شنبه با ملکه در Balmoral دیدار کرد تا از قدرت کناره‌گیری کند، ملکه را «الیزابت کبیر» توصیف کرد و افزود که او «بسیار سخت برای خیر کشورش، نه فقط در حال حاضر، بلکه برای نسل‌های آینده» کار کرده است.

 

درگذشت ملکه الیزابت دوم در ۹۶ سالگی پس از هفتاد سال سلطنت، در پی سلطنت عمویش ادوارد هشتم و پدرش جورج ششم (فرزندان جورج پنجم، نوه ملکه ویکتوریا از خاندان آلمانی‌ و دانمارکی و .. به نام جدید دودمان وینزر)، بی‌تأثیر بر سیاست کلی جهان و کشورها نیست. زیرا جانشین او پسر ۷۳ ساله‌اش چارلز سوم، مردی بی‌حاشیه نیست و سوابق متعددی از نقش‌آفرینی‌های سیاسی با توجه به امکان آن در عرف سیاسی جامعه بریتانیا دارد. باید در نظر گرفت که چارلز سوم نیز همچنان پادشاه چهار کشور متحد بریتانیا (شامل کشورهای باستانی انگلستان، اسکاتلند و ولز در جزیره بریتانیای کبیر به علاوه ایرلند شمالی در جزیره ایرلند) و چهارده کشور مشترک‌المنافع از کانادا تا استرالیا یعنی یک ششم مساحت خشکی‌های کره زمین در اقصی نقاط جهان است. بنابراین کینگ چارلز حق دارد خود را پادشاه بخشی از جهان بداند. به عبارت دیگر خورشید همچنان در قلمرو پادشاهی انگلستان غروب نمی‌کند.

 

بسیاری در جهان و بیش از همه ایرانیان به انگلیسی‌ها مشکوک هستند. حتی ترک‌های آناتولی که امپراطوریشان توسط بریتانیا مضمحل شده است، اینقدر به انگلیس شک ندارند زیرا با شجاعت توانسته‌اند در چند نبرد حیاتی بر متفقین غلبه نمایند و ترکیه را نجات دهند. ایران در قرن هجدهم با شمشیر به هند تاخت و اندکی بعد انگلیس با سیاست وارد هند شد و کمپانی هند شرقی را به انضمام حاکمیت بریتانیا توسعه داد و از قضا امتیازات فوق‌العاده‌ای از کریمخان زند گرفت، سرداری که به نام پادشاه ایران بر بخشی از قلمرو ایران حکمرانی می‌گرفت و ایالاتی استراتژیک زیر بار پادشاهی این شاه کریم و بخشنده ایلیاتی نرفتند و او هم خود را نه شاه شاهان که وکیل رعایا نامید. از زمان حضور بریتانیای کبیر در هند صغیر ممیز، پادشاه یا ملکه بریتانیا امپراطور یا امپراطریس هند نیز نامیده می‌شد و نایب‌السلطنه مسؤولیت مستقیم اداره امور مستعمره هند را بر عهده داشت. می‌دانیم که کمپانی هند شرقی قدمت در دوره صفویه دارد و از تدبیرهای مقبول و قابل تأمل شاه عباس اول در مواجهه با برادران شرلی اهل انگلیس، استفاده بهینه از خدمات آنان و ملت-دولت انگلیس است.

 

پس از تأسیس کمپانی هند شرقی، ملکه الیزابت اول در سال ۱۶۰۰ میلادی امتیازنامه سلطنتی به هدف کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد. چند کشور اروپایی دیگر نیز راه مذکور را پی گرفتند و نیمی از تجارت جهان در انحصار کمپانی مذکور قرار گرفت و در زوال گورکانیان -که با حمله نادرشاه در تعقیب شورشیان جانی هوتکی خانمان‌برانداز قوت گرفت- بی‌اراده و بدون تصمیم قبلی مقدمه‌ای شد برای استعمار هند توسط استعمار بی‌غروب بریتانیا.

 

ضمن این توضیحات اگر توان داشته باشیم که روحمان را از پروپاگاندا رهایی ببخشیم، نتایج استعمار برای هند چندان بد نبوده است. دموکراسی، نظام آموزشی مترقی، دیوانسالاری مدرن، زبان رسمی انگلیسی در کنار سایر زبان‌ها و زبان دوم بسیاری از هندی‌ها در کشوری دارای بیش از چهارصد زبان زنده دنیا، شبکه گسترده حمل و نقل ریلی در هند پهناور و … از یادگارهای حضور استعماری بریتانیا در هند است. نمی‌توان با اطمینان به این‌ سؤال پاسخ داد که آیا هند بدون استعمار قادر به حضور اینچنینی در صحنه جهانی بود؟ با این حال می‌توان حدس‌هایی زد و فرضیه‌هایی را طرح کرد همچنان‌که اگر پای اروپایی‌ها به قاره‌های دیگر نمی‌رسید، چه می‌شد. هدف، غسل تعمید استعمار نیست بلکه کشف حقیقت‌های بیشتری از استعمار می‌باشد، افزون بر آنچه تاکنون کشف و گفته شده است.

 

باید دید که در بریتانیا ملکه یا پادشاه بی‌اختیار است آنچنان‌که گفته می‌شود یا نه؟ حقیقتأ نظام حقوقی کامن لا Common Law (حقوق عرفی/ غیرمدون در برابر حقوق رومی _ ژرمنی) خود توسط دادگاه‌های شاهی بریتانیا به منظور وحدت رویه قضایی در ۱۰۶۶ میلادی ایجاد شده و Common به سراسری و مشترک بودن در تمام سرزمین تحت حاکمیت سلطنتی اشاره دارد. می‌توان گفت که نظام سیاسی بریتانیا نیز حقوقی و مبتنی بر دادگاه و مجالس حقوقی است و در این میان امپراطور یا امپراطریس در رأس نظام حقوقی - سیاسی جامعه انگلوساکسون‌ها ایستاده است و توسط مجالس عوام (عام) House of Commons و اعیان House of Lords مشروط می‌شود. نظام بریتانیا در شکل پادشاهی مشروطه Constitutional Monarchy است و ارکان آن روشن است و در عین حال در محتوا لیبرال دموکراسی مبتنی بر احزاب یا دموکراسی پارلمانی Parliamentary Democracy است. اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی دولت‌های محلی تفویض اختیارات شده Devolved Governments خودشان را نیز دارند.

درگیری شاه جان در قرن سیزدهم میلادی با بارون‌ها و فئودال‌ها، منشور کبیر یا مَگنا کارتا Magna Carta را به عنوان محدودیت قدرت پادشاه با قانون و تضمین حقوق دیگران در مقابل پادشاه برای انگلستان در پی داشت. این منشور در واقع میراثی را برای بریتانیا بر جای نهاد که قانون بالاتر از اراده شخصی پادشاه است و پادشاه باید به نهادها و تشکیلات و حقوق عرفی احترام گذارد. با این حال اختیارات شاه جای خود باقیست و می‌تواند در مواقع اضطراری از آن استفاده نماید، هر چند عرف اجازه استفاده از آن را نمی‌دهد.

 

حقوق تطبیقی Comparative Law یک سلسله مطالعات جالب در مقایسه تفاوت‌ها و شباهت‌های حقوقی است که می‌تواند به ما در درک روح بریتانیا کمک کند. پیش‌تر شیخ طوسی و علامه حلی در فقه شیعه از این مطالعات استفاده کرده‌اند. شخصأ در هنگام تدریس درس حقوق تطبیقی به مقایسه نهادهای بریتانیا با کشورهای مختلفی چون ایالات متحده آمریکا، فرانسه، ایران مشروطه و پسامشروطه می‌پرداختم و بر این باور بودم و هستم که مطالعات تطبیقی می‌تواند در ارتقای ذهن دانشجویان از جهان یکی دو بعدی به جهان سه چهار بعدی و در نتیجه ساختن یک جامعه سالم و دانا مؤثر افتد.

 

با وجود اینکه قانونی وجود ندارد که مرز اختیارات را روشن نماید ولی بر اساس واقعیات امروز بریتانیا، عدم پاسخگویی ملکه در برابر قوای سه‌گانه ناشی از نداشتن مسؤولیت حکومت و اکتفاء به سلطنت است ولی به نظر می‌آید عدم شفافیت مالی در خانواده سلطنتی خاصه در خصوص خیریه‌ها - سرگرمی ملوکانه سیاستمداران در اقصی نقاط جهان - ملاحظات ویژه را می‌رساند.

 

دریافت مبالغی در مجموع سه میلیون یورو توسط ولیعهد سابق بریتانیا از نخست‌وزیر قطر طی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ و نیز از برادر ناتنی بن‌لادن در سال ۲۰۱۳ از سوی برخی منابع گزارش شده است. همچنین گزارشی در مورد روابط بنیاد خیریه شاهزاده چارلز  و یک تاجر سعودی به‌ اسم «محفوظ بن مرعی» به منظور دریافت مدال در انگلیس برای تاجر عرب در ازای اهدای صدها هزار پوند به این بنیاد وجود دارد. با این حال، برای پایان دادن به حرف و حدیث‌ها و خدشه‌دار نشدن چهره اجتماعی پرنس چارلز سابق و کینگ چارلز امروز تصمیم بر عدم قبولی کمک‌های نقدی به خیریه گرفته شد و در جولای ۲۰۲۲ منبعی در کاخ سلطنتی بریتانیا اعلام کرد که زین‌پس کمک‌های نقدی به بنیاد خیریه ولیعهد دیگر پذیرفته نخواهد شد.

 

اما بعد، شخصیت شاهزاده چارلز طبق مدل کارگزار- ساختار می‌تواند اوضاع را تا حدودی به گونه‌ای دیگر پیش ببرد، هرچند ساختار مستحکم است. یک تحلیل می‌گوید شاهزاده چارلز که با مرگ مادرش ملکه الیزابت در روز پنجشنبه، سرانجام پادشاه بریتانیا و ۱۴ قلمرو دیگر شد و به انتظار بیش از ۷۰ سال -طولانی‌ترین انتظار توسط یک وارث در تاریخ بریتانیا- پایان داد در شرایط خاصی قرار دارد. چارلز در بیانیه‌ای که اندکی پس از اعلام رسمی درگذشت او منتشر شد، مرگ مادر «محبوب» خود را «لحظه‌ای از بزرگترین اندوه برای من و همه اعضای خانواده‌ام» توصیف کرد.

 

مادر فقید او بسیار محبوب و مورد احترام ملت بریتانیا و بسیاری بود، اما زمانی او خانواده سلطنتی را ترک کرد که شهرت آن‌ها خدشه‌دار و روابط خانوادگی در سطوحی تیره شده است، از جمله به دلیل اتهامات نژادپرستانه علیه مقامات کاخ باکینگهام.

چارلز در سن ۷۳ سالگی با این چالش‌ها روبرو می‌شود، مسن‌ترین پادشاهی که تاج و تخت را در دودمان ۱۰۰۰ ساله به دست آورده است و همسر دومش کامیلا (پس از دیانا) که هنوز افکار عمومی را دچار اختلاف می‌کند، در کنارش است.

 

از نظر مخالفان، پادشاه جدید ضعیف، بیهوده، مداخله‌گر، و برای نقش حاکمیت آماده و مجهز نیست. او به دلایلی از رفتارهایش در جامعه بریتانیایی مورد تمسخر قرار گرفته است و مدت‌ها سایه ازدواج اول ناموفق خود با شاهزاده دیانای فقید بر سر اوست. 

 

اما حامیان او می‌گویند که کارهای خوب او به سادگی سوءتفاهم شده است و در زمینه‌هایی مانند تغییرات آب و هوایی او از زمان خود جلوتر بوده است. آن‌ها استدلال می‌کنند که او دغدغه‌مند و نگران هموطنان بریتانیایی خود از همه جوامع و طبقه‌های اجتماعی است. مؤسسه خیریه اعتماد Trust تقریباً از ۵۰ سال پیش تاکنون به بیش از یک میلیون جوان بیکار و محروم کمک کرده است. چارلز یک بار به یک مستند تلویزیونی گفت: «مشکل این است که شما در موقعیتی بدون برد no-win situation هستید. اگر مطلقاً هیچ کاری انجام ندهید... آن‌ها از این موضوع شکایت خواهند کرد». «اگر تلاش کردید و در آن کار گیر کردید، کاری که برای کمک انجام دهید، آن‌ها نیز شکایت می‌کنند».

 

چارلز در طول زندگی خود بین سنت و یک سلطنت در حال مدرن شدن گیر افتاده است، تلاش می‌کند جایگاه خود را در جامعه‌ای که به سرعت در حال تغییر و برابری‌خواهانه‌تر است بیابد، در حالی که سنت‌هایی را حفظ می‌کند که به این نهاد جذابیت می‌بخشد.

 

این تنش را می‌توان از طریق زندگی پسران خودش مشاهده کرد. پسر بزرگتر، ویلیام، ۴۰ ساله، که اکنون خود وارث است، یک زندگی سنتی، کار خیریه و مجلل نظامی را پیش می‌برد. 

پسر کوچکتر هری، ۳۷ ساله، با همسر بازیگر سابق آمریکایی‌اش مگان و خانواده در خارج از لس‌آنجلس زندگی می‌کند و یک حرفه جدید را بیشتر از کاخ باکینگهام مطابق با هالیوود ایجاد می‌کند. برادران که زمانی بسیار صمیمی بودند، اکنون به سختی در حال صحبت کردن هستند.

 

از سفر شاهزاده چارلز به ایران در جریان زلزله بم در دوره خاتمی، برداشت‌های مختلفی شد و عده‌ای با دیده سوءظن و توهم توطئه نگریستند. باید دانست که ملکه مادر چارلز و شاهزاده فیلیپ پدر شاه چارلز پیش‌تر به ایران سفر کرده بودند. برخی منابع می‌گویند که چارلز اغلب با اشتیاق خود برای کارش تلاش کرده است، امیدها و ترس‌های خود را طی سال‌ها در سخنرانی‌هایش بیان می‌کند و اغلب بیشتر شبیه یک مبارز به نظر می‌رسد تا یک پادشاه مشروطه در انتظار.

 

این موضوع اتهاماتی مبنی بر تهدید استقلال و بی‌طرفی سلطنت را در آن هنگام برانگیخت. اگر تغییرات اقلیمی را در نظر بگیرید، که او از سال ۱۹۶۸ درباره آن صحبت کرده است. از آن زمان به یک موضوع اصلی و برای برخی، به یک موضوع سیاسی تبدیل شده است. چارلز یکی از حامیان برجسته توافقنامه اقلیمی پاریس در سال ۲۰۱۵ بود و در دسامبر ۲۰۱۹، در حالی که رئیس جمهور وقت آمریکا آماده خروج ایالات متحده از این پیمان بود، در مورد این موضوع با دونالد ترامپ بر سر میز چای گفتگو کرد.

 

چارلز فیلیپ آرتور جورج که از بدو تولد آراسته شده بود تا یک روز پادشاه شود، تعلیمات نظامی دیده است و در سال ۱۹۷۹، عموی بزرگش، لرد مونت باتن، که او را بسیار دوست می‌داشت در یک بمب‌گذاری ارتش جمهوری‌خواه ایرلند (IRA) کشته شد، ضایعه‌ای که او را عمیقا متاثر کرد. او بعداً گفت: «به نظر می‌رسید که اساس همه چیزهایی که در زندگی برایمان عزیز بود، به‌طور جبران‌ناپذیری پاره شده بود».

 

پس از ترک نیروی دریایی در سال ۱۹۷۶، او به دنبال نقشی در زندگی عمومی بود، زیرا هیچ شغل مشخصی از قانون اساسی برای وارث وجود نداشت، و گفت که او باید «همانطور که شما پیش می‌روید» آن را جبران کند.

 

در سیاست نمی‌توان روی علاقه‌ها و آرزوها حساب کرد. با سابقه خدمات نظامی شاه چارلز در نیروی دریایی نباید تصور کرد که او در رأس ناوگان دریایی بریتانیا با حمایت جنگنده‌های هوایی به سوی اقیانوس هند یا خلیج فارس خواهد تاخت، زیرا بریتانیا معمولأ محاسبه‌گر است و اهداف چندمنظوره را دنبال می‌کند. دوران گذشته، تا حدود قابل توجهی گذشته است ولی باید به یاد آورد در زمان خانم تاچر و ملکه عملیات نظامی موفقیت‌آمیزی صورت گرفت. تنها باید در نظر گرفت که سیاست بریتانیا ممکن است کمی مردانه‌تر شود اما حوصله، سیاست و  تدبیر بریتانیایی تنزل نمی‌کند.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها