آذر منصوری دبیرکل حزب اتحاد ملت در گفتگو با مستقل:

دولت خاتمی یکی از موفق‌ترین دولت‌ها در حوزه اقتصاد بود

آذر منصوری می‌گوید: آقای خاتمی گرچه شعار توسعه سیاسی داد اما یکی از موفق‌ترین دولت‌ها در حوزه اقتصاد بود به این مسئله نیز توجه نمی‌شود که دولتی که با پایین‌ترین رقم درآمد فروش نفت، بودجه سالانه‌اش درگیر بود چگونه توانست صندوق ذخیره ارزی را درست کند تا درآمد نفت به سمت بازسازی زیرساخت‌ها و ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی واقعی برود.

دولت خاتمی یکی از موفق‌ترین دولت‌ها در حوزه اقتصاد بود

دولت خاتمی یکی از موفق‌ترین دولت‌ها در حوزه اقتصاد بود

 

سرویس سیاسی

 

هفته قبل بیست و پنجمین سالروز دوم خرداد را پشت سر گذاشتیم. دوم خرداد یک مقطع خاص در تاریخ سیاسی ایران بود و دوران حاکمیت اصلاح‌طلبان را تداعی می‌کند. مصداق عینی واژه اصلاح‌طلبی در طول ۸ سال ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی برای مردم نمایان شد و آمارهای انسانی، نمودارهای اقتصادی و صندوق ذخیره ارزی بخشی از نتایج این دوره محدود و کوتاه را نشان می‌دهد. نتایجی که می‌توان با قطعیت گفت اگر ادامه داشت امروز به اهداف طرح توسعه ایران ۱۴۰۰ رسیده بودیم و شاید در بن‌بستی بنام مذاکرات وین معطل باز شدن درب‌ها نبودیم.

اما اصلاح طلبان؛ کاستی‌ها، تندروی‌ها و اشتباهاتی هم داشتند که موجب جوانمرگ شدن این پدیده شد. برای بررسی اصلاحات و عملکرد اصلاح‌طلبان با آذر منصوری دبیرکل حزب اتحاد ملت گفتگو کردیم که مشروح آن را می‌خوانید:

 بنظر شما پاسخگویی درباره روندی که پس از دوم خرداد گذراندیم با چه کسانی است؟ 

 

دوم خرداد بنظر من به عنوان یک رخداد تاریخی و نقطه عطف، زمینه‌ای در کشور ما برای همبستگی و امید اجتماعی به وجود آورد.

 وقتی که شهروندان در امری که با زندگی آن‌ها ارتباط مستقیم دارد مشارکت فعال و موثر داشتند و این مشارکت در حضور آن‌ها و انتخاب آقای خاتمی خود را نشان داد به معنی روشن و مشخص دمیدن یک موج از امید در ایران آن روز بود. من فکر می کنم با توجه به فرآیندی که منجر به آمدن آقای خاتمی شد نباید محدود شویم و بگوییم پاسخگوی این فرایند ۸ سال دولت اصلاحات فرض مشخصی می‌تواند باشد، تمام کسانیکه در این فرایند نقش داشتند از انتخاب شونده تا انتخاب کننده امروز باید در معرض سوال قرار بگیرند. چون هم کسی که وارد صحنه می‌شود و مسئولیت را قبول می‌کند و کسی که در قالب یک رای عادی در انتخابات مشارکت می‌کند به عنوان کسی که کنش موثر در زمانه خود داشته امروز باید این سوال را از خود و دیگران بکند، بنظر من این دایره خیلی وسیع‌تر از این است که به یک جمع خاص آن را محدود کنیم.

 

 آیا فرآیند اصلاحات بنظر شما مثبت بوده است؟

 

بله! دوره اصلاحات یک فرصت تاریخی بود هم برای ساخت حمکرانی در ایران و هم برای دموکراسی خواهانی بود که تلاش می‌کردند با کنش خود الزامات دوره گذار را در ایران فراهم کنند. وقتی که آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران با رای جمهور مردم انتخاب شد معنی دیگر این مسئله قرار گرفتن یک فرصت در اختیار حمکرانی در ایران بود.

اگر یکی از پایه‌های مشروعیت نظام را حضور پرشور مردم قلمداد کنیم حکمرانی باید از این حضور برای وجه مهمی از ارکان خود استفاده می‌کرد و کمک می‌کرد با دولت خاتمی حمکرانی در کشور تقویت شود و علیرغم هر ۹ روز یک بحران که پیش آمد همه شاخص‌هایی که در چارچوب توسعه یافتگی تعریف می‌شوند رشد کرد.

 

آقای خاتمی گرچه شعار توسعه سیاسی داد اما یکی از موفق‌ترین دولت‌ها در حوزه اقتصاد بود به این مسئله نیز توجه نمی‌شود که دولتی که با پایین‌ترین رقم درآمد فروش نفت، بودجه سالانه‌اش درگیر بود چگونه توانست صندوق ذخیره ارزی را درست کند تا درآمد نفت به سمت بازسازی زیرساخت‌ها و ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی واقعی برود.

در بررسی دولت آقای خاتمی بیشتر روی توسعه سیاسی تمرکز می‌شود اما ایشان در حوزه اقتصاد نیز موفق بودند از سوی دیگر قرار گرفتن سیاست خارجی ایران در مسیر عقلانیت و واقع‌بینانه شدن و ثبت نام ایران به عنوان مبدأ گفتگوی تمدن‌ها و همه اتفاقاتی که به تقویت جامعه کمک کرد از جمله تلاش‌های دولت برای تقویت جامعه مدنی بود.

این اتفاق که با قانون شوراها مردم در پایین‌ترین سطوح هم بتوانند در سرنوشت خودشان نه فقط در سطح رای دادن بلکه در سطح انتخاب شدن و رای گرفتن هم حضور داشته باشند؛ در کدامیک از دولت‌ها وجود داشت و کدامیک توانستند الزامات دوران گذار را به دموکراسی فراهم کنند؟

موفق‌ترین دولت بنظر من دولت آقای خاتمی بود. البته نه اصلاح‌طلبان و نه ساختار حمکرانی از این ظرفیت به خوبی استفاده نکردند. اگر بخواهیم که مشکلات این مسیر را آسیب‌شناسی بکنیم عمده مشکلات را در همین مسیر باید جستجو کرد که چرا مسیر اصلاحات دموکراتیک نتوانست در کشور ما امتداد پیدا کند و به شکل‌گیری حاکمیت یکدست و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد رسید.

 

با توجه به فضای سیاسی خاصی که در دوران اصلاحات به وجود آمد و به سمتی رفت که هسته قدرت را دچار هراس کرد و تصمیم گرفت از تغییرات بزرگ ممانعت کند، در عین حال از آنجا که چهره‌های سیاسی شاخص گفتگویی با راس نظام نداشتند، حاکمیت با مهندسی انتخابات کاندیدای خود را بالا کشید. بنظر شما این نتیجه را می‌توان به عملکرد اصلاح طلبان مرتبط دانست؟

 

من فکر می‌کنم آقای خاتمی به عنوان کسی که نام ایشان در سازمان ملل به عنوان بانی گفتگوی تمدن‌ها مطرح شد تمام تلاش خود را برای شکل‌گیری گفتگوهایی که لازمه بهبود و اصلاح حکمرانی در کشور هست برداشت. اما شرط لازم برای گفتگو پذیرش دیگری است، یعنی حاکمیت احساس کند برای بهبود وضعیت حکمرانی نیاز به گفتن و شنیدن نظرات شهروندان فارغ از دیدگاه‌های متنوع دارد، و بطور مشخص وقتی یکی از این شهروندان به عنوان رئیس جمهور با بیست میلیون رای انتخاب شده می‌تواند نماینده شایسته‌ای برای شهروندان باشد. این یعنی پذیرش اصل حاکمیت ملی در قانون اساسی که معنایی جز اتکا به قانون و آرای مردم ندارد. اگر رئیس جمهوری با این میزان رای نتواند نماینده اراده ملت باشد چه تفسیری می‌توان از جمهوریت نظام داشت؟

 

من این را قبول دارم که باید تلاش می‌شد برای اینکه دو قطبی در ارکان قدرت شکل نگیرد، همچنین معتقدم آقای خاتمی تلاش خود را کرد که این اتفاق نیفتد. مسئله اصلی بنظر من به فقدان اصل مهم دگرپذیری برای گفتگوی ملی بر می‌گردد و اینکه بالاخره ممکن است بعضی از اصلاح‌طلبان هم انتظارات را بالا برده باشند. در فرآیند دموکراتیزاسیون نمی‌تواند امری عجیب و غیرقابل پیش بینی باشد و بنظر می‌رسد بحث اصلی و مشکل اصلی به همین مسئله برمی‌گردد که ما ادامه این رویکرد را در انتخابات ۱۴۰۰ به آشکارترین وجه دیدیم که حتی آقای لاریجانی هم در این پذیرشی که لازمه‌ی بهبود وضعیت حمکرانی در کشور هست از این دایره حذف می‌شود.

مسئله اصلی به همین نگاه حذفی و عدم رواداری برمی‌گردد که مانع از اصلاح شیوه حکمرانی در کشور ما می‌شود.

 

 اگر در سال ۷۶ ناطق نوری رای می‌آورد بنظر شما امروز در چه شرایطی قرار داشتیم؟

 

 برای اینکه ناطق نوری رئیس جمهور شود و وضعیت کشور بهتر شود، لازمه‌اش این بود که مردم آقای ناطق را در آن مقطع بخواهند. ولی مردم در آن مقطع به رغم تبلیغات رسمی و گسترده‌ای که صورت گرفت انتخاب دیگری کردند و باید به این انتخاب تمکین می‌شد که آنطور که باید نشد. اما اینکه ما فرض را بر این بگذاریم که باید برای بهبود شیوه حکمرانی کشور را به سمت نرمالیزایسیون به پیش ببریم یک دوره تجربه شد و آن تجربه دولت روحانی در سال ۹۲ و ۹۶ بود که پس از ۸ سال ریاست جمهوری روحانی دیدیم که آقای روحانی هم به یکی از محذوفین تبدیل شد.

 بنظر می‌رسد مسئله اصلی به ساختار قدرت برمی‌گردد و اینکه چقدر این ساختار به الزامات مردم‌سالاری باور دارد. پس از این دو تجربه اخیر اصلاح‌طلبان باید به این سوال پاسخ دهند که چه نوع سیاست‌ورزی در وضعیت موجود امکان دارد؟

 

  امروز در ایران احزاب متعددی داریم که بسیاری‌شان اصلاح‌طلبند، با توجه به حضور فعالتان در احزاب بنظر شما انتخابات‌های درون حزبی تا چه حد واقعیست؟ آیا فکر می‌کنید با وجود مداخله‌ی متولیان یک حزب یا حتی یک تشکیلات صنفی در انتخاباتِ داخلی اصناف یا احزاب و تشکیلات کوچک، آیا می‌توانیم از حاکمیت انتظار داشته باشیم چنین مداخله و اعمال نفوذی در انتخابات نکند؟ با تاکید بر اینکه صندلی حکومت بزرگتر است و مداخله حکومت در انتخابات توجیه‌پذیرتر است.

 

 هر جریان سیاسی تلاش می‌کند تا کاندیدای خودش پیروز میدان باشد اینکه بخشی از ارکان قدرت در دست عده‌ای است که با رای مردم صاحب قدرت نشده‌اند و پاسخگوی عملکرد خود نیز نیستند این مسئله را باید به عنوان واقعیت‌های سیاست بپذیریم و همین هم کمک کرد که احمدی نژاد در دور دوم مقابل آقای هاشمی پیروز شود. اما در همان انتخابات هم اگر سبد رای اصلاح‌طلبان و اصولگرایان محاسبه کنید مجموع رای اصلاح‌طلبان بالاتر بود. غفلت اصلاح‌طلبان بود (که شامل همه‌ی پیکره‌ی این جناح می‌شد) که نتوانستند بر سر یک کاندیدای واحد به اجماع برسند. مشکلی که هنوز هم وجود دارد این تصور است که ما فکر کنیم این مسئله فقط محدود به انتخابات ۸۴ بوده است، با توجه به شاکله جمعی اصلاح‌طلبان تصور درستی نیست و ممکن است در انتخابات بعدی هم تکرار شود. هر چند اصلاح‌طلبان برای وحدت تلاش کردند اما همین شاکله اتفاقا خودش بخشی از صورت مسئله است که به آن اشاره کردید. آنچه در کشورهای دنیا اتفاق می‌افتد این است که احزاب جذب نیرو می‌کنند و کیفیت خود را بالا می‌برند و سعی می‌کنند نیروهای کیفی را جذب کنند و وارد انتخابات می‌شوند، با سازوکار خاص خود کاندیداهایشان را به مردم معرفی می‌کنند. اما آنچه در کشور ما وجود دارد این است که احزاب به جایگاه موثر و تعیین کننده‌ای دست پیدا نکرده‌اند، ما در مجموعه اصلاح‌طلبان شاهد تکثر احزاب هستیم که یعنی ضدتحزب!

ائتلاف‌ها نیز قبل از انتخابات‌ها شکل می‌گیرد در حالیکه بعد از انتخابات باید شکل بگیرد و در قبال کاری هم که می‌کنند پاسخگو هستند. بخش دیگر مشکل نیز به قانون احزاب برمی‌گردد؛ از اساسنامه تا مرامنامه را به احزاب دیکته می‌کنند و قید و بندهایی که غیر از بستن دست احزاب و کم فروغ‌تر شدنشان نتیجه دیگری ندارد، اضافه می‌کنند.

ضمن اینکه برای احزاب منتقد هم اساسا مسیری برای اینکه در ساختار قدرت حضور پیدا کنند وجود ندارد. در چنین شرایطی باید تصورمان را از احزاب متناسب با انچه در فضای داخل کشور هست به روز رسانی کنیم و نمی‌توانیم از احزاب ایران انتظار داشته باشیم که مثل احزاب کشورهای توسعه یافته کار کنند. در وضع موجود چنین توقعاتی از احزاب غیرواقع بینانه بنظر می‌رسد.

 من امیدوارم احزاب بتوانند در فضای سیاسی کشور قدرتمند باشند و از حقوق برابر در فضای سیاسی کشور برخوردار باشند. اما هر حزبی بر مبنای سازوکار توافقی بین اعضاء خود؛ نمایندگان یا کاندیداهایش را انتخاب می‌کند و هر قدر احزاب فراگیرتر باشند امکان اینکه این تصمیمات دمکرانیک‌تر گرفته بشود نیز بیشتر است. آنچه که باید از احزاب انتظار داشت، شفافیت در عملکردها و پاسخگویی در قبال نمایندگانشان است.

 

با اصطلاح اصلاح‌طلب حکومتی موافقید؟ 

 

خیر! اگر یکی از کارویژه‌های احزاب حضور در قدرت است و تلاش برای حضور در قدرت با هدف اصلاح شیوه حکمرانی و دموکراتیزاسیون ساختار قدرت دیگر وقتی مسیری فراهم شود برای اینکه فردی از دل آن مسیر بتواند برود ایفای مسئولیت بکند، اسم این اصلاح‌طلب حکومتی نمی‌شود‌.

شاید بهتر باشد بجای بکار بردن این واژه توصیفمان این باشد که: اصلاح‌طلبانی که حضور در قدرت برایشان هدف است نه کیفیت حضور در قدرت. صرفا حضور در قدرت.

اگر حضور در قدرت به عنوان یک اصل مورد توجه قرار نگیرد و برای اصلاح‌طلبان تبدیل به هدف شود، آن موقع دیگر به این معنی است که اصلاحات منهای حضور در قدرت اصلا معنی پیدا نمی‌کند. این نتیجه این نوع سیاست‌ورزی است در حالیکه همه احزاب دنیا که تلاش می‌کنند در قدرت حضور پیدا بکنند نگاه اصلی‌شان به جامعه است. همراه کردن جامعه، نمایندگی مطالباتی که در جامعه وجود دارد، پر کردن شکاف خودشان و جامعه. چرا که پایگاه اصلی قدرتشان جامعه است و این جامعه باید تایید و حمایت بکند. امیدوار باشد به اینکه اگر حزبی در بخشی از قدرت حضور پیدا کرده به پیامد حضور آن حزب امیدوار باشد.  

امیدوار به بهبود اوضاع زندگی اشخاص و بهبود حکمرانی و وضعیت جامعه.

بنطرم اگر تفکیک قائل باشیم بدون برچسب زدن واقع بینانه‌تر می‌توانیم اصلاحات و اصلاح‌طلبان را نقد کنیم، ولی اینکه گفته شود اصلاح‌طلبان حکومتی شخصا با این واژه‌ها همدلی ندارم هرچند خودم یکی از منتقدین جدی این رویکرد هستم.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها