حسین رفیعی در گفتگو با مستقل از مهندس بازرگان می‌گوید؛

شاهکار بازرگان این بود که ثابت کرد دین و علم با هم در تضاد نیستند

دکتر حسین رفیعی می‌گوید: شاهکار بازرگان این است که ثابت کرد دین و علم با هم در تضاد نیستند و این مسئله کوچکی نیست. یعنی باید به ۸۰ سال قبل برگردیم به زمانی که دوش حمام و ماشین و تلویزیون و رادیو حرام بود! در این زمان بازرگان ثابت کرد علم و دین تضاد ندارند.

امیرحسین جعفری

۳۰ دی ماه سالروز فوت بازرگان بود. مهندس مهدی بازرگان اگرچه برای عموم نخست وزیر دولت موقت است اما به واقع بازرگان در موقعیت‌های مختلف دیگری نیز حضور داشته و از خود تاثیراتی بر جای گذاشته است.

 بازرگان پس از انقلاب در شورای انقلاب و مجلس اول حضور داشت و سپس در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۴ ردصلاحیت شد. از این پس نوعی بازنشستگی سیاسی را آغاز کرده بود که این روند را تا پایان عمر خود در سال ۷۳ ادامه داد.

به جهت بررسی زیست سیاسی مهدی بازرگان پس از دوران نخست وزیری گفتگو کردیم با حسین رفیعی، فعال سیاسی ملی- مذهبی که مشروح آن را می‌خوانیم:

 
 
 رفتار سیاسی بازرگان پس از نخست وزیری چه تفاوتی با بازرگان قبل از نخست وزیری دارد؟
 
 
این دو بازرگان با هم تفاوتی ندارند. از ویژگی‌های مهم مهندس بازرگان این بود که اعتماد به نفس داشت و این امر باعث می‌شد موضع‌گیری شفاف داشته باشد، این رفتار قدرت را در درون خود داشت. به همین دلیل زمانی که در دوران نخست وزیری دید دخالت‌ها زیاد است، اختلافاتی هم در روشنفکران مذهبی بود، حملات زیادی که به ایشان می‌شد در حالیکه شایسته این حملات نبود استعفا داد.
در مجلس نیز اعتماد به نفس او مشخص است سخنرانی‌های قبل از دستور مهندس را نگاه کنید همه از یک آدمی بر می‌آید که اعتماد به نفس داشته باشد.
باید برگردیم به سال ۶۰ که فضای سیاسی بسیار خشنی بود، اکثریت نمایندگان مجلس از یک خط بودند همه طرفدار خط امام محسوب می‌شدند. مهندس بازرگان به دلیل سن، تجربه و معلومات خطرات را پیش بینی می‌کرد و با اعتماد به نفس ویژه‌ای که داشت مسائل روز را مطرح می‌کرد. اگر مطالبی که بازرگان در مجلس می‌گفت را منتشر کنید معلوم می‌شود که این آدم بسیار اعتماد به نفس دارد.
من میان اشخاص مطرح در انقلاب مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی را با اعتماد به نفس می‌دانم که به درستی راه خود مطمئن هستند و مهندس فرقی نکرد. حتی بعد که دوره مجلس تمام شد تا زمانی که زنده بود همین اعتماد را به راه و عقیده خود داشت و در کتاب‌ها و مقالات و مواضع ایشان مشخص است.
کسی در مواقع حساس جرئت نمی‌کرد حرف بزند اما ایشان حرف منطقی را با اعتماد به نفس می‌زند. من تغییری در مهندس بازرگان نمی‌بینم حتی در دادگاه زمان شاه هم این اعتماد به نفس را نشان داد زمانی که به شاه هشدار داد نسل بعد از ما با قانون سخن نخواهد گفت.
 
 
 این گزاره که بازرگان حتی پس از انقلاب هم معتقد بود باید فرزند شاه قدرت را بدست بگیرد و در اصل موافق انقلاب نبود تا چه حد درست است؟
 
 
قبل از سال ۵۶ این گزاره درست است. بازرگان پیش بینی می‌کرد که انقلاب خیلی هزینه دارد و بسیار قربانی خواهد گرفت، اما موقعی که از اواخر سال ۵۶ آثار انقلاب ظاهر شد، پیشنهاد مهندس این بود که شاه برود بعد یک شورای سلطنت تشکیل شود و مجلس منحل گردد، انتخابات آزاد انجام شود و شخصیت‌های ملی معتبر در قدرت حضور داشته باشند، در مجلس نیز قانون اساسی بازنگری شود و جمهوری تصویب شود.
البته آقای بازرگان به جمهوری اسلامی معتقد نبود و بر جمهوری دموکراتیک تاکید داشت ایشان ایران را برای همه‌ی ایرانیان می‌خواست. امروز جامعه‌ی ما قطبی شده است و این اتفاق بسیار خطرناک است.
 
 
 اتهاماتی که در مجلس بخصوص توسط جناح تندرو به بازرگان زده می‌شد، بر مبنای اختلافات سیاسی بود یا به واقع آن‌ها با شخصیت و منش بازرگان در مواجهه با  نبودن مشکل داشتند؟
 
 
انقلابی یعنی چه؟ در شهریور ۵۷ هم ایشان یک نامه‌ای به آقای خمینی نوشته است و همین پیشنهادات را می‌کند که باید تغییر را آرام آرام انجام دهیم و یک دفعه به جامعه شوک وارد نکنیم.
اتهاماتی که به بازرگان وارد می‌شد منصفانه نبود. تجربه و بینش سیاسی ایشان را از کتاب‌هایش می‌توان فهمید که این اتهامات درست نبود.
بحث بر سر این بود که شاه برود و مجلس منحل گردد و در انتخابات آزاد معلوم بود چه کسانی انتخاب می‌شوند. در آن مجلس نیز کمیته‌ای تشکیل شود و قانون اساسی مشروطه را بررسی کنند و چند اصل آن را عوض کنند و به قانون اساسی جمهوری تبدیل شود، منتهی این پیشنهاد را آقای خمینی قبول نکردند و استدلالشان هم این بود که شور و هیجان مردم فروکش می‌کند و باز هم ممکن است مشکل ۲۸ مرداد به وجود بیاید.
در صورتیکه کودتا مقدور نبود چون ارتش توسط آمریکا خنثی شده بود و آمریکا از طرف ارتش صحبت می‌کرد و ارتش به انقلاب پیوست. کودتا را نیز آمریکایی‌ها قبول نداشتند و این بود که مهندس بازرگان طرفدار سلطنت نبود اما روش خود را داشت و روش گام به گام را مطرح می‌کرد که بعدها متوجه شدیم چه می‌گفت.
 
 
 پایان عمر سیاسی بازرگان از زمان رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری تا فوت ایشان چگونه گذشت؟ آیا هنوز به تمامی نظرات گذشته‌ی خود ایمان داشت؟
 
 
 
باید آثار بازرگان در این دوره را دید ایشان یک کتابی به نام «انقلاب در دو حرکت» دارد و انقلاب را نقد می‌کند یعنی یک حرکت باید انجام می‌شد که نشد.
یعنی همه‌ی مردم در امور دخالت داشته باشند و در این کتاب پیش بینی می‌کند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و جمله معروفی دارد که امام ایران را برای اسلام می‌خواهد و من اسلام را برای ایران می‌خواهم.
 
 بحث این بود که با ایدئولوژی مترقی اسلام، ایران را بسازیم این است که بعد از مجلس نیز همین روش اعتماد به نفس را در مهندس می‌بینید و فرقی با قبل ندارد.
پایان عمر بازرگان همان مقاله معروف ایشان است که با تجربه جمهوری اسلامی می‌گوید هدف انبیا خدا و قیامت است که برخی گفته‌اند اینگونه نیست و فقط یکی از اهداف انبیا پرستش خداست و روی این موضوع مانور داده شده است در نهایت می‌خواهد بگوید دین از قدرت جداست این به معنی جدایی دین از سیاست نیست. زیرا دین همچنان در سیاست دخالت می‌کند منتهی از طریق نهادهای دموکراتیک در انتخابات شرکت می‌کنند و به مجلس می‌روند اما از کانال و مسیر دموکراسی این کار را می‌کنند.
 
 
 نکته آخر

بنظر من بازرگان پدر روشنفکری دینی است که فعالیت خود را از ۱۳۲۰ شروع می‌کند. زمانی که می‌گفتند دین با علم در تعارض است، شاهکار بازرگان این است که ثابت کرد دین و علم با هم در تعارض نیستند و این مسئله کوچکی نیست. یعنی باید به ۸۰ سال قبل برگردیم به زمانی که دوش حمام و ماشین و تلویزیون و رادیو حرام بود! در این زمان بازرگان ثابت کرد علم و دین تضاد ندارند. عمده کار مهندس نیز فرهنگی بود.

آیا این خبر مفید بود؟

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها