امیر خرم در گفتگو با مستقل‌آنلاین تاکید کرد:

ضرورت پالایش در جبهه اصلاحات

 اصلاح‌طلبی به معنای واقعی خودش آنچه که در ذهن من است و مردم هم همین توقع را از جریان اصلاح‌طلبی دارند اینست که در جهت توسعه سیاسی کشور قدم بردارد توقع ما از اصلاح‌طلبان این است که جامعه ما را از نقطه‌ای که قبلا بوده گام به گام به سمت توسعه سیاسی ببرند به میزانی که در این راه تلاش کرده باشند کارنامه موفقی دارند و به میزانی که نتوانستند اینکار را انجام بدهند و جامعه به سمت توسعه سیاسی نرفته باشد کارنامه ناموفقی دارند

ضرورت پالایش در جبهه اصلاحات

 

 به بهانه اعتراضات آبان‌ماه و شرایط ابهام‌آمیز آینده، چگونگی نتایج انتخابات و موقعیت اصلاح‌طلبان در ساختار آتی نظام، عملکرد مدیریتی کشور در داخل و خارج گفتگویی با مهندس امیر خرم کنشگر و تحلیلگر سیاسی و عضو سابق نهضت آزادی داشتیم تا نظر این سیاستمدار و فعال باسابقه را پیرامون این موضوع جویا شویم:

به عنوان یک کنشگر سیاسی که در سپهر سیاسی کشور چهل سال حضور فعالانه داشتید، اشکالات مدیریتی کلان کشور را در چهل سال گذشته چه عواملی می‌دانید؟

در اینجا به دو مورد مهمتر از مشکلات کلان مدیریتی کشور اشاره می‌کنم؛ اولی اینکه ما در سطح کلان مدیریتی کشور به صورت مرتب مواردی که مربوط به "حوزه‌ی سیاست‌گذاری" بوده را به "مولفه‌های هویتی نظام" تبدیل کردیم. تفاوت این‌دو در این است که سیاستگذاری محدود به آن شرایط زمانی و مکانی است و بنابراین اگر آن شرایط زمانی و مکانی تغییر کند آن سیاست گذاری هم قاعدتا تغییر می‌کند. اما مولفه‌های هویتی نظام ثابت‌اند برای اینکه نظام ثابت است. مثلا اسلامی بودن جزو یکی از مولفه‌های هویتی نظام می‌باشد که ما نمی‌توانیم آنرا تغییر دهیم. اما سیاستگذاران و مدیران کلان کشور در بسیاری از موارد مصداقی که مربوط به سیاستگذاری و به طبع قابل تغییر بوده است را مبدل به مولفه‌های هویتی و غیرقابل تغییر کردند. ما این‌را می‌توانیم در موارد و مصادیق کوچک تا بزرگ اجتماع ببینیم. برای مثال هیچ دلیل منطقی و حتی حکم شرعی برای عدم حضور زنان در ورزشگاه نداریم. در مقطعی، یک سیاستگذاری بوده و همچنان بعد از گذشت چهل سال بابت این قضیه هزینه داد‌ه‌ایم تا جایی که سازمان‌های بین المللی وارد شوند و ما را مجبور کنند تا این سیاستگذاری را عوض کنیم. ازین‌جهت که ما این مورد را تبدیل به مولفه هویتی کردیم و گمان می‌بردیم که با تغییر این مورد به موجودیت و ماهیت نظام خلل وارد می‌شود.

 شما ابعاد بیرونی این مشکل را ببینید چرا ما با دولت‌های آمریکا حاضر به مذاکره نیستیم دلایل مختلف دارد که بخش مرتبط با این بحث را بیان میکنم؛ همینکه ما در مقطعی یک سیاست گذاری کردیم و در حال حاضر احساس می‌کنیم اگر با آمریکایی‌ها وارد مذاکره شویم ماهیت نظام دچار اختلال می‌شود و نباید اینکار را بکنیم. یک اشکال اصلی که ما در مدیریت کلان کشور داریم این بود و یک اشکال دیگری که آن‌هم به همین میزان خطر آفرین است و مخاطره‌آمیز است این است که مدیران کلان نظام نتوانستند بین "منافع و امنیت ملی" از یک طرف و "منافع و امنیت نظام" از طرف دیگر، این‌دو را بر همدیگر انطباق دهند. در کشور ما بین منافع نظام و منافع ملی همینطور امنیت نظام و امنیت ملی فاصله داریم و این فاصله موجب شد که در مواردی که این‌دو با هم مواجهه و تقابل داشتند. پس به طور کل دو اشکال اساسی به مدیریت کلان کشور وارد است؛ اولی تبدیل سیاست گذاری‌ها به مولفه‌های هویتی نظام و دوم تمایز قائل شدن بین منافع و امنیت نظام و منافع و امنیت ملی است.

 برداشت و تفسیر خودتان را از اصلاح‌طلب اصیل ارائه دهید تا یک پالس یا فکت به جامعه باشد که عملا فرق بین اصلاح‌طلب اصیل و غیر اصیل مشخص شود؟

 

در یک مکتوبی بین سه جریان این تمایز را روشن کردم؛ جریان اصلاح‌طلبی، محافظه‌کاری و براندازی. برای هر کدام یکسری مولفه تعریف کردیم مثلا برای اصلاح‌طلبی هفده مولفه را تعریف کردم که اصلاح‌طلبی برای من یک جریان سیاسی است که واجد این هفده تا مولفه باشد. در اینجا با توجه به هفده مولفه، اصلاح‌طلبی را به طور کلی تشریح میکنم؛

 اصلاح‌طلبی به معنای واقعی خودش آنچه که در ذهن من است و مردم هم همین توقع را از جریان اصلاح‌طلبی دارند اینست که در جهت توسعه سیاسی کشور قدم بردارد توقع ما از اصلاح‌طلبان این است که جامعه ما را از نقطه‌ای که قبلا بوده گام به گام به سمت توسعه سیاسی ببرند به میزانی که در این راه تلاش کرده باشند کارنامه موفقی دارند و به میزانی که نتوانستند اینکار را انجام بدهند و جامعه به سمت توسعه سیاسی نرفته باشد کارنامه ناموفقی دارند. (جامعه‌ای که عرض می‌کنم منظورم مجموعه مردم و ساختار قدرت است و علی‌الخصوص ساختار قدرت) و به میزانی که توانسته باشند ساخت قدرت ما را به سمت توسعه سیاسی ببرند توانسته اند در جهت اصلاح‌طلبی گام بردارند. تعریف من از اصلاح‌طلبی حرکت در جهت توسعه سیاسی است و از این منظر به جریان اصلاح‌طلبی نگاه می‌کنم من خود را مقید می‌دانم به حمایت دائمی از اندیشه اصلاح‌طلبی. به این معنا یعنی خود را به تلاش در جهت بسط توسعه سیاسی در کشور متعهد می‌دانم و به هیچ وجه خود را متعهد به حمایت از عملکرد اصلاح‌طلبان نمی‌دانم. یک سنجه‌ای در دست می‌گیرم و آن سنجه من توسعه سیاسی است و عملکرد کنشگران سیاسی اعم از اصلاح‌طلب و غیر اصلاح‌طلب را با این سنجه می‌سنجم هر کدام با این سنجه همخوانی داشته باشد، رفتارش را در جهت توسعه سیاسی می‌دانم و آن‌را تایید می‌کنم و هر کدام هم نخواند و از طرف هر کسی که باشد بیان می‌کنم که این رفتار منطبق با توسعه سیاسی نبوده است.

بنظر شما دلیل تضعیف اصلاح‌طلبان طی ادوار مختلف و در زمان حضور در قدرت چیست؟

برای این قضیه دو علت هست، علت نظری این است که گفتمان اصلاحات یک دال مرکزی به نام توسعه سیاسی داشته و یک سری دال‌های پیرامونی داشته مثل اینکه اجزای حکومت پاسخگو باشند یا انتخابات آزاد وجود داشته باشد. متاسفانه عملکرد اصلاح‌طلبان به گونه‌ای بوده که این دال مرکزی ضعیف شده پس دال‌های پیرامونی هم کم کم از آن جدا شده و شناور می‌شوند و بعد فراموش شده و سپس یک گفتمان جدید می‌آید و سوار همین مفاهیم شده و قدرت می‌گیرد، مثل عدالت اجتماعی که آقای احمدی‌نژاد استفاده کرد. به همین دلیل گفتمان اصلاحات الان در شیب نزولی قرار گرفته است. اما در حوزه عملی هم بعضا آقایان اصلاح‌طلب از رانت اقتصادی استفاده کردند و کل اصلاحات را زیر سوال بردند. اصلاح‌طلبان نهایت بدیلی که در شکل اپوزیسیون قانونی داخلی می‌توانند ارائه بدهند، شورای عالی سیاست‌گذاری است. اما آنجا که اصلا سازو کار و ساختار دموکراتیکی نمی‌بینید.این شورا یک سری افراد حقیقی و حقوقی دارد که هر دو در دادن رای حقوق مساوی دارند. فرد حقوقی نماینده یک تشکیلات است ولی فرد حقیقی نماینده هیچ تشکیلاتی نیست، به هیچ جایی هم پاسخگو نیست و اگر تصمیم غلطی گرفت در مقابل چه کسی پاسخگوست؟ من احترام زیادی برای آقای خاتمی قائلم ولی این این افراد حقیقی از طریق آقای خاتمی به این جمع اضافه شدند، واقعیت این که اصلاح‌طلبی تغییر شیوه‌ها و منش‌هاست نه تغییر افراد و یعنی هیچ کس را مرده و زنده از دایره نقد بیرون نگذریم حتی مرحوم بازرگان. به عقیده من این شورا به شیوه پدرخواندگی اداره میشود و این مخالف توسعه سیاسی است. اصلاح‌طلبان هیچ وقت وارد اصلاح ساختارها نشدند مثلا در مقابل شورای نگهبان نایستادند. این اعتماد به نفس را ندارند و این اصلاح هم هزینه دارد.

اخیرا شورای سیاست‌گذاری مدلی را برای انتخابات اسفند طراحی کرده، که منتقدین زیادی هم دارد و نظر اکثر منتقدین اینست که اینها دارند احزاب را دور می‌زنند نظر شما چیست؟

من چند اشکال می‌بینم. پیش فرض من این است که ساختار این شورا غیردموکراتیک است پس این ساختار نمی‌تواند خروجی دموکراتیک داشته باشد. اصولا سوال اصلی این نیست که شیوه غیردموکراتیک است، بلکه سوال اصلی که مردم از شما میپرسند این است که دو دهه است شما در قدرتید چه کاری کردید در جهت اصلاح وضعیت؟ اگر کاری کردید خوب مردم رای میدهند که کارهایتان ادامه پیدا کند و اگر نکردید خوب برای چی رای بدهند؟ مطلب بعد اینکه این آقایان از الان رسما اعلام می‌کنند ما یک سازمان رای ایجاد می‌کنیم و در انتخابات شرکت می‌کنیم. خوب! پیام شما به شورای نگهبان اینست که من اصلاح طلب برنامه‌ام شرکت در انتخابات است. یعنی اگر شما فهرست الف و ب من رو قلع و قمع و رد صلاحیت کنید من با فهرست جیم شرکت می‌کنم! نتیجه این هم یعنی فراکسیون شما قدرت شما و چهره‌های شما در مجلس ضعیف‌تر خواهد بود. من نگران تفکر اصلاح‌طلبی در جامعه نیستم نگران این هستم که این دوستان اصلاح‌طلب حامی اندیشه اصلاح‌طلبی هستند و وقتی اینها درست عمل نکنند تفکر اصلاحات در برابر اندیشه براندازی و سرنگونی و فروپاشی ضربه می‌خورد و به عنوان یک شیوه تغییر آسیب می‌بیند.

آقای خرم آیا در ۱۰۰ روز باقی مانده تا انتخابات اصلاح‌طلبان راهی برای شکستن این یخ‌بندان سیاسی و عدم تمایل مردم به صندوق رای دارند؟

 

ببینید پیش از امکان من می‌پرسم آیا اراده این مطلب را دارند یا نه؟ اگر اراده‌اش باشد بله فرصت هست و راه حلشان هم اینست که یکصدا بایستند و بگویند تا وقتی که شورای نگهبان اختیارات فراقانونی در تایید و رد دارد ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. من باور دارم با این شیوه هسته سخت قدرت مدارا خواهد کرد.

آقای مهندس الان نقدی هست به این صحبت شما و مثالش هم اینست که وقتی آقای بازرگان تصمیم گرفت از قطار حاکمیت پیاده شود و در انتخابات مجلس دوم شرکت نکرد دیگر مهندس بازرگان و یارانش نتونستند به قطار حاکمیت بازگردند. اصلاح‌طلبان می‌ترسند که همین بلا سرشان بیاید.

ببینید کاری که بازرگان و نهضت آزادی بعد از خروج از حاکمیت کردند اصلاح‌طلبی جامعه محور بود که وظیفه‌اش گفتمان‌سازی و پالایش این گفتمان بود و اتفاقا با این گفتمان بود که در سال ۷۶ اصلاح‌طلبان آمدند به قدرت رسیدند و با فضای اجتماعی موجود پیوند خوردند. اصلاح‌طلبی باید الان از درون پالایش بشه و خودش را جامعه‌محور کند. آن بخشی از اصلاح‌طلبان هم که در حاکمیت هستند موانع موجود را از پای جامعه و توسعه سیاسی بردارند. این دوستان و آقایان در هیچ یک از این دو حوزه هیچ کاری نکردند. الان هم همین است اگر واقعا اصلاح‌طلبان احساس می‌کنند موانع آنقدر سنگین و قوی است که از پسش بر نمی‌آیند بنابراین حضور شما در ساخت قدرت بلادلیل است، به چه معنی است؟ شما هزینه حضور در ساخت قدرت رو می‌دهید بدون اینکه منافعی برایتان داشته باشد و این یعنی سقوط.

مرحوم بازرگان وقتی کناره‌گیری کرد خوب در گفتمان موفق بود ولی در کادرسازی و نهادسازی ضعیف بودند و عقیم بودند. خوب اصلاح‌طلبان الان گفتمان‌سازی هم ندارند، آیا این وضع را بدتر نمیکند؟

من یک اشاره کنم، میگویند فضا آنقدر بسته بود که به ما اجازه کادرسازی نمی‌داد ولی به اعتقاد من این همه حقیقت نیست بلکه تفکر کادرسازی هم تفکر غالب نبود. من حتی عقیده دارم ملی- مذهبی‌ها هم کادر سازی نکردند. جمعی افراد شاخص بودند که بسیار توانمند بودند اما نه نهضت نه ملی-مذهبی تفکر حزبی نداشتند.احزاب فعلی مثل کارگزاران و این‌ها خوب قدرت تشکیلاتی دارند ولی گفتمان‌ساز نیستند

 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها