داریوش قنبری نماینده دو دوره مجلس در گفتگو با مستقل:

با اینکه ملی‌پوشان در اعتراض‌ها تحرکاتی داشتند، اما در قطر ترجیح‌شان تمرکز روی فوتبال است

قنبری می‌گوید: ملی‌پوشان با وجود اینکه در اعتراضات تحرکاتی داشتند، در قطر ترجیح‌شان تمرکز روی فوتبال است تا معلوم شود، تلاش‌ها برای مصادره فوتبال نتیجه نخواهد داد.

با اینکه ملی‌پوشان در اعتراض‌ها تحرکاتی داشتند، اما در قطر ترجیح‌شان تمرکز روی فوتبال است

سرویس اجتماعی مستقل

 

دو قطبی شدن هم تبعات مثبت و هم آثار منفی دارد، با این توضیح که اثر منفی هزینه‌هایی گزاف را تحمیل می‌کند. اما با این‌حال «دوقطبی»گیری بعضا می‌تواند ابزاری باشد برای رسیدن به اهداف، اهدافی که لزوما قرار نیست بتواند برای جامعه پیامدهای مثبتی داشته باشد.

این روزها در شرایطی که ایران دودستگی یا چنددستگی را تجربه می‌کند، جام‌جهانی فوتبال که اتفاقا در همسایگی ما در حال برگزاری است، به‌عنوان ابزار عموم کشورهای فعال در صحنه روابط بین‌الملل، به کار گرفته شده است.

اما در ایران گروهی تیم‌ملی را نماینده مردم معترض می‌دانند و به‌همین دلیل وقتی در بازی با انگلیس، بازیکنان از خواندن سرود ملی امتناع کردند، مسرور شده و این موضوع را پیروزی خود قلمداد می‌کردند. از طرفی طیفی که با حاکمیت همراه و همخوان است، بعد از پیروزی شگفت‌انگیز برابر ولز، این نتیجه را دستاوردی برای نظام خواندند. البته در این بین ملی‌پوشان سعی‌شان را به کار می‌گیرند تا با تمرکز بر روی فوتبال، با نتیجه‌ای درخشان قطر را ترک کنند. مساله مهم این است؛ فوتبال که پدیده‌ای همه‌گیر است‌ و به جز خوشحالی و حس افتخار وظیفه‌ دیگری ندارد، این‌روزها به ابزاری برای سیاسیون و اصحاب قدرت تبدیل شده است.

 

داریوش قنبری در این‌باره به مستقل می‌گوید: فوتبال در جهان‌امروز نه فقط یک رشته ورزشی،‌ بلکه حتی می‌توان گفت، همه‌گیرترین پدیده است. به‌همین دلیل در همه کشورها به فوتبال نگاهی جدی انداخته می‌شود. در ایران هم همزمانی برگزاری جام‌جهانی با اعتراض‌های مردمی فضایی عجیب را به‌وجود آورده است. به‌طوریکه سرود نخواندن ملی‌پوشان از طرفی موجی از شادی را میان معترضان موجب شد و از جهت دیگر حتی نماینده‌های مجلس در واکنشی اعتراضی آن‌ها را تهدید به کنار گذاشتن کردند. 

با این حال ملی‌پوشان با وجود اینکه در اعتراضات تحرکاتی داشتند، در قطر ترجیح‌شان تمرکز روی فوتبال است تا معلوم شود، تلاش‌ها برای مصادره فوتبال نتیجه نخواهد داد.

 

عضو کمسیون اجتماعی مجالس هفتم و هشتم در ادامه گفت: در فضای دو قطبی همیشه سعی می‌شود، پدیده‌های همه‌گیر مصادره به مطلوب شوند. اما اکنون می‌توان گفت، نه وابستگان به ساختار سیاسی و نه گروهی که معترض‌اند، نتوانستند در این کنش، توفیقی کسب کنند و اگر احساس می‌شود که فوتبال ابزار یکی از طرفین است، حتما برداشتی غلط و غیرواقع‌بینانه است.

 

داریوش قنبری در پایان گفت: رابطه مردم ایران با فوتبال رابطه‌ای عمیق است و به‌همین دلیل وقتی بازیکنان ایران با نمایشی عالی توانستند با شکست دادن ولز امیدها را برای صعود به مرحله حذفی بالا ببرند، سرود خواندن آن‌هایی که ۴ روز پیش و برابر انگلیس سرود نخوانده بودند، به حاشیه رفت و کمتر نقد و نظری در این‌باره به‌گوش رسید.

 

 فوتبال و سیاست

 

پیشتر دررهمین رابطه دکتر علی فرحبخش، پژوهشگر طی یادداشتی نوشت: اگرچه از ابتدای تاسیس فیفا همواره مدیران آن بر غیر‌سیاسی بودن این بازی پرحاشیه تاکید کرده‌‌اند، اما هیچ ناظر بی‌‌طرفی نتوانسته است خط واضحی را بین فوتبال و سیاست ترسیم کند. در جام جهانی ۹۸ در حالی که تیم ملی پس از ۲۰ سال به مسابقات بازگشته بود، هیچ‌کس باور نمی‌‌کرد که ایران و آمریکا قرار است نه در میدان سیاست، بلکه در زمین فوتبال رویاروی هم قرار بگیرند. بسیاری از رسانه‌‌های بین‌‌المللی از آن به نام سیاسی‌‌ترین بازی قرن یاد کردند. نخستین پیروزی تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی با برد در مقابل آمریکا رقم خورد و حتی گل اول حمید استیلی به عنوان گل قرن نام گرفت.

اعتراضات سیاسی اخیر در ایران و همزمان شدن آن با بازی‌‌های جام جهانی قطر و بالاخص هم‌گروه شدن با دو تیم آمریکا و انگلستان، حاشیه سیاست را بار دیگر از متن فوتبال پررنگ‌‌تر کرده است.

 

به نظر می‌‌رسد تیمی که همیشه فارغ از ملاحظات سیاسی در قلب ایرانیان داخل و خارج کشور جا گرفته بود، اکنون با بی‌‌اعتنایی و گاه نفرت برخی مردم از تیم ملی همراه شده است. امری که برای من که از دوران طفولیت با عشق، بازی‌‌های تیم ملی را دنبال می‌‌کرده‌‌ام، بسیار آزار‌‌دهنده است.

اگرچه می‌‌توان اعتراض را حق همه ایرانیان در تمامی حوزه‌‌ها دانست، اما آنچه ضروری است، مشخص کردن حوزه مسؤولیت‌‌هاست و گرنه همه معترضان به تیم ملی بار دیگر در نقش قاضی دادگاه بلخ ظاهر خواهند شد. هرچند مشکلات فراوان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور غیر قابل انکار است، اما باید مشخص کرد که مسؤولیت بازیکنان تیم ملی در پیدایش این بحران‌‌ها چیست و اساسا بازیکنانی که تخصص حرفه‌‌ای آن‌ها بازی در مستطیل سبز است، چه نقش اجرایی و موثری می‌‌توانند در عبور از بحران فعلی ایفا کنند.

 

همان‌‌گونه که ما اکنون برای بزرگان ادبی خود همچون سعدی، حافظ و فردوسی به عنوان یک سرمایه ملی فارغ از آنکه در چه عصری می‌‌زیسته‌‌اند و در آن هنگام دارای کنش سیاسی بوده‌‌اند، یا نبوده‌‌اند، احترام قائلیم، باید همین احترام را نیز برای سرمایه‌‌های ورزشی خود قائل باشیم. 

در روزی که بازی ایران و انگلیس در جریان بود، با تعجب بسیار شاهد شادی غیرقابل باور برخی ایرانیان برای گل‌‌هایی بودم که در تور دروازه ایران جای می‌‌گرفت. یک ضرب‌المثل قدیمی در ایران نقل می‌‌شود که بعضی مادرشوهرها برای نفرین عروس، آرزو می‌‌کنند که او بیوه شود، غافل از آنکه بیوه شدن وی، جگرگوشه‌اش را از وی می‌‌گیرد.

بهتر است سرمایه‌‌های ملی و جگرگوشه‌هایمان را بر هر امر سیاسی مقدم بداریم و تلاش کنیم تا مطالبات سیاسی خود را در میدان سیاست و نه در مستطیل سبز پیگیری کنیم. پاشیدن بذر نفرت در تیم ملی که نماد انسجام و همدلی ایرانیان در همه جهان است، نه فقط کمکی به حل مشکلات موجود کشور نمی‌‌کند، بلکه گرهی بر گره‌‌های کور جامعه ایران می‌‌افزاید.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها