تلهٔ دیپلماسی در خدمت جنگ و ترور
نباید هر ژستِ دیپلماتیک را بهعنوان نشانِ صداقت تلقی کرد؛ دیپلماسیِ مؤثر نیازمند شفافیت، تضمینهای بینالمللی و مکانیسمهای نظارتی است تا از تبدیلِ آن به ابزارِ فریب جلوگیری شود. در نبود این کالبدِ نظارتی، دیپلماسی خطر تبدیلشدن به تلهای مرگبار را خواهد داشت که پیامدش، نه حل اختلاف، که گسترش جنگ و افزایش قربانیان است.
برای برخی بازیگرانِ کلیدی، دیپلماسی ابزاری تاکتیکی است ــ فازِ نرمِ عملیاتِ سخت
علی اکبر رضایی/ کارشناس ارشد روابط بین الملل
در ادبیات روابط بینالملل میگویند «جنگ آخرین مرحلهٔ دیپلماسی است»؛ یعنی وقتی همهٔ راههای مسالمتآمیز بنبست خورد، طرفین به زور متوسل میشوند. اما تجربهٔ سالهای اخیر نشان میدهد در دکترین سیاست خارجی و امنیتیِ آمریکا و رژیم صهیونیستی، دیپلماسی گاه نه پیشدرآمدِ صلح که پردهای است برای پنهانسازی قصدِ واقعی یعنی جنگ و ترور.
روششان ساده و حسابشده است دستگاه دیپلماتیک غرب و متحدانش در مقاطعی علامت آمادگی برای مذاکره و آتشبس میدهد این ژستِ دیپلماتیک سطح هوشیاری و رصد اطلاعاتی طرف دیگر را تضعیف میکند و در همان لحظه—یا اندکی پس از آن—مرحلهٔ دوم که همان اقدام نظامیِ غافلگیرانه است آغاز میشود. در این رهیافت، دیپلماسی وسیلهای است برای فریب نه هدفی برای حل اختلاف.
نمونهها گویا هستند. در تقابل حزبالله و رژیم صهیونیستی، هنگامی که اعلام تمایل به آتشبس از سوی تلآویو از طریق دولت لبنان مطرح شد و رهبران حزبالله مشغول بررسی طرح بودند حملهای سنگین و غافلگیرانه به مقر رهبری حزبالله انجام گرفت که به شهادت دبیرکل انجامید. مطابق روایتهای رسمی آن مقطع حتی طرفهای ثالثی مانند ایالات متحده و فرانسه از مواضع طرفین آگاه بودند اما حمله صورت گرفت—نمونهای از تبدیل آتشبسِ احتمالی به پوششی برای انجام عملیات تروریستی-نظامی.
در پروندهٔ مذاکرات هستهای نیز الگو تکرار شد: در حالی که طرف ایرانی در مسیر دور ششم مذاکرات قرار داشت، حملاتی که بازتابِ همان منطقِ تلهسازی دیپلماتیک بود برنامهریزی و اجرا شد. اینگونه رخدادها این پیام را منتقل میکنند که برای برخی بازیگرانِ کلیدی دیپلماسی ابزاری تاکتیکی است ــ فازِ نرمِ عملیاتِ سخت.
همین منطق را در دو سال اخیر در جریانِ گفتوگوهای میانجیگرانه در دوحه نیز میتوان دید زمانی که سران یک گروه مقاومت با میانجیگری میزبان برای تبادل اسیر و آتشبس گفتگو میکردند حملهٔ غافلگیرانهای با موشک محل جلسه را هدف گرفت. این رخدادها نشان میدهد در عمل دیپلماسی گاه به تلهای بدل میشود که راه را برای ضربهٔ نظامی باز میکند نه برای دستیابی به توافق پایدار.
جمعبندیِ این مجموعه رخدادها و روندها روشن است در دکترین امنیتی و سیاست خارجیِ بازیگرانِ مشخصی، ابزار مذاکره و گفتوگو ممکن است صرفاً پوششی برای فریبِ مقابل و کاستنِ آمادگی امنیتی او باشد تا زمینهٔ اجرای عملیاتِ نظامی موفقتر فراهم آید. وقتی دیپلماسی بهعنوان وسیله در خدمت هدفِ جنگ قرار گیرد، اعتماد بینالمللی تضعیف میشود و هر امکانِ صلحِ واقعی به گروگانِ محاسباتِ تاکتیکیِ نظامی درمیآید.
نتیجهگیری برای سیاستگذاران و ناظران این است که نباید هر ژستِ دیپلماتیک را بهعنوان نشانِ صداقت تلقی کرد؛ دیپلماسیِ مؤثر نیازمند شفافیت، تضمینهای بینالمللی و مکانیسمهای نظارتی است تا از تبدیلِ آن به ابزارِ فریب جلوگیری شود. در نبود این کالبدِ نظارتی، دیپلماسی خطر تبدیلشدن به تلهای مرگبار را خواهد داشت که پیامدش، نه حل اختلاف، که گسترش جنگ و افزایش قربانیان است.
ارسال نظر