سندرم «قالتاقیت» و آسیب‌های اجتماعی غلبه‌ی فریب

سندرم قالتاقیت یک مفهوم تحلیلی برای درک این واقعیت است که در جامعه‌ی ایران، بقا و موفقیت اغلب نه در گرو شایستگی، بلکه در گرو مهارت در فریب و دور زدن قانون است. این عارضه، ستون‌های اخلاقی جامعه را ویران کرده و باعث می‌شود که منافع فردی کوتاه‌مدت بر منافع جمعی بلندمدت غلبه کند.

سندرم «قالتاقیت» و آسیب‌های اجتماعی غلبه‌ی فریب

نخستین گام در درمان هر بیماری فرهنگی، نام‌گذاری دقیق آن است


 

عبدالرحیم کرکه آبادی/ فعال سیاسی اصلاح طلب
مقدمه: تشدید یک عارضه‌ی فرهنگی

جامعه‌ی امروز ایران در بستر یکپارچگی اقتصادی و اجتماعی با مجموعه‌ای از بحران‌های مزمن روبه‌روست که ریشه‌ای عمیق‌تر از مشکلات صرفاً سیاسی یا اقتصادی دارند. در این مقاله، بر آنم که یکی از مهم‌ترین این عوارض اجتماعی-فرهنگی را تعریف و تحلیل کنم: سندرم «قالتاقیت».
واژه‌ی «قالتاق» که ریشه‌ای ترکی دارد و در اصطلاح فارسی به معنای آدم هفت‌خط، فریبکار، حیله‌گر و آب زیر کاه است، دیگر صرفاً صفت یک فرد خاص نیست. «قالتاقیت» (Ghaltâqiyat) حالتی است که در آن، صفت فردی «قالتاق» از سطح کنش‌های شخصی فراتر رفته و به‌صورت یک کیفیت نهادینه‌شده بر ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی اخلاقی یک جامعه غالب می‌شود. قالتاقیت عبارت است از: «غلبه‌ی فرهنگی و نهادینه‌شده‌ی نوعی هوش فرصت‌طلبانه، غیراخلاقی و مبتنی بر فریب در کنش‌های روزمره و ساختاری جامعه، که در آن شهروندان، بقا و پیشرفت خود را در گرو مهارت یافتن در حیلت‌ورزی، دور زدن قواعد و بهره‌کشی زیرکانه از نقاط ضعف سیستم و اعتماد دیگران می‌بینند.» این سندرم، موتور محرکه‌ی بی‌اعتمادی و زوال سرمایه‌ی اجتماعی است.

بخش اول: تحلیل ساختاری قالتاقیت:

جایگزینی «قاعده» با «فرصت»
قالتاقیت بیش از یک رفتار انحرافی، یک پاسخ انطباقی به یک سیستم غیرشفاف و متزلزل است. در ساختارهایی که قانون ضعیف، ضمانت اجرایی متغیر و شایسته‌سالاری فدای روابط می‌شود، شهروندان متوجه می‌شوند که تکیه بر کار سخت، صداقت و مسیرهای قانونی، آن‌ها را به هدف نمی‌رساند. اینجا سه‌گانه‌ی قالتاقیت ظهور می‌کند:
 

۱. فردی شدن «زیرکی»: تبدیل زیرکی به فریب:
در این سندرم، مفهوم «زیرکی» اجتماعی از یک صفت مثبت (مانند هوش یا مهارت) به حیلت‌ورزی و اخلاق‌گریزی تغییر ماهیت می‌دهد. شهروند موفق دیگر کسی نیست که بهترین محصول یا خدمت را ارائه دهد؛ بلکه کسی است که بهترین راه را برای دور زدن مالیات، کسب رانت، فرار از مسئولیت یا فریب مشتری پیدا کند. برای مثال، در معاملات اقتصادی، اصل نه بر کیفیت کالا، بلکه بر توانایی فروشنده در پنهان‌کاری عیوب استوار است.
 ۲. زوال تضمین‌های اجتماعی:
قالتاقیت در غیاب یک دولت قانونمند و قابل اعتماد رشد می‌کند. وقتی نهادهای رسمی به‌جای تسهیل امور، خود به موانع متصلب یا منابع رانت‌خواری تبدیل می‌شوند، مردم برای «واسطه‌گری» و «گذر از سدها» به هفت‌خطی‌های متخصص روی می‌آورند. این امر، چرخه فساد و حیلت‌ورزی را تقویت کرده و اعتماد به دولت و قانون را از بین می‌برد. در این بستر، نهادهای دولتی خود می‌توانند مروج قالتاقیت ساختاری باشند.

بخش دوم: ابعاد روان‌شناختی و تأثیر بر سرمایه اجتماعی
سندرم قالتاقیت دارای نتایج ویرانگر در سطح فردی و اجتماعی است:
 ۱. نهادینه‌شدن بی‌اعتمادی عمومی:
شاید خطرناک‌ترین پیامد قالتاقیت، ایجاد یک بی‌اعتمادی عمومی و فراگیر باشد. وقتی فرد قالتاقیت را به عنوان یک روش عمومی برای بقا می‌پذیرد، به طور پیش‌فرض فرض می‌کند که طرف مقابل (همسایه، همکار، فروشنده، حتی دوست) نیز در حال فریب دادن اوست. این شکاکیت مزمن، بنیان‌های اساسی سرمایه‌ی اجتماعی (مثل اعتماد متقابل و همکاری) را نابود کرده و افراد را به جزایر منزوی تبدیل می‌کند که تنها بر مبنای منفعت کوتاه‌مدت عمل می‌کنند.
۲. عاد‌ی‌سازی پرخاشگری و فریبکاری:
قالتاقیت نیازمند نوعی عدم دلسوزی اخلاقی است. بازیگر قالتاق، برای موفقیت، باید بتواند منافع دیگران را نادیده بگیرد. با تکرار این رفتارها، فریبکاری و زیر پا گذاشتن حق، در سطح فرهنگی عادی‌سازی می‌شود و قبح خود را از دست می‌دهد. در یک جامعه‌ی قالتاق، افرادی که صادق و قانونمند هستند، نه تنها موفق تلقی نمی‌شوند، بلکه "ساده‌لوح" یا "بازنده" لقب می‌گیرند، و این خود انگیزه‌ای برای پیوستن افراد بیشتر به بازی قالتاقیت می‌شود.
۳. چرخه بازتولید فرهنگی (از قربانی تا عامل):
فردی که در یک سیستم قالتاقیت قربانی فریب و بی‌عدالتی می‌شود (مثلاً در یک معامله ضرر می‌کند یا شغل خود را از دست می‌دهد)، به‌جای تلاش برای اصلاح سیستم، برای بقا ناچار است خود نیز قالتاق شود. این امر یک چرخه‌ی معیوب فرهنگی ایجاد می‌کند که در آن، هر نسل جدید به‌جای تلاش برای صداقت، مهارت‌های بقا در بازی حیلت‌ورزی را می‌آموزد و این سندرم را به نسل‌های بعدی منتقل می‌کند.

راه برون‌رفت: از قالتاقیت تا شفافیت
سندرم قالتاقیت یک مفهوم تحلیلی برای درک این واقعیت است که در جامعه‌ی ایران، بقا و موفقیت اغلب نه در گرو شایستگی، بلکه در گرو مهارت در فریب و دور زدن قانون است. این عارضه، ستون‌های اخلاقی جامعه را ویران کرده و باعث می‌شود که منافع فردی کوتاه‌مدت بر منافع جمعی بلندمدت غلبه کند.

برای برون‌رفت از این سندرم، اقدامات در سطح فرهنگی و ساختاری ضروری است:
1. شفافیت ساختاری: مهم‌ترین راهکار، افزایش شدید شفافیت در تصمیم‌گیری‌های دولتی، اقتصادی و قضایی است. وقتی هیچ تاریکی برای پنهان شدن قالتاق‌ها وجود نداشته باشد، بازی حیلت‌ورزی سخت می‌شود.
2. حاکمیت قانون مؤثر: ایجاد تضمین‌های قوی برای اجرای عادلانه‌ی قانون برای همه، بدون استثناء، تا مردم مطمئن شوند که مسیر قانونی، امن‌تر و پرسودتر از مسیر قالتاقیت است.
3. ترویج ارزش‌های اعتماد و صداقت: بازتعریف مفهوم «زرنگی» در نظام آموزشی و رسانه‌ای؛ به‌نحوی که هوش و شایستگی واقعی جایگزین فریب و فرصت‌طلبی شود.
اگرچه ریشه‌یابی و مقابله با سندرم قالتاقیت یک فرآیند پیچیده و زمان‌بر است، اما نخستین گام در درمان هر بیماری فرهنگی، نام‌گذاری دقیق آن است. درک اینکه قالتاقیت به یک عارضه‌ی فراگیر تبدیل شده، می‌تواند آغازگر گفتمانی جدی برای بازیابی سرمایه‌ی اجتماعی و اعتماد عمومی باشد.
 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها