واکسن گارداسیل؛ سلامت زنان گروگان شرم ملی
سلامت زنان حق است، نه امتیازی مشروط به «آبرو» و «شرم». تا وقتی دیوار شرم برداشته نشود، واکسنها خاک میخورند، تجاوزها بیمدرک میمانند و بیماریها در سایه پچپچها گردش میکنند.

آمارهای رسمی نشان میدهد به دلیل ترس از قضاوت اجتماعی، بخش بزرگی از زنان هرگز معاینات پاپاسمیر و معاینات سینه را انجام ندادهاند
درسا عباسی/ روزنامه نگار
در سرزمینی که از قرنها پیش، هر روز زنانش قربانی تابوها و پیشفرضهای فرهنگی میشوند، سلامت آنها به گروگان شرمی درآمده که از جنس سوءظنهای تاریخی است. زنانی که ممکن است بهخاطر تزریقنشدن واکسنی حیاتی جان خود را از دست بدهند، یا بعد از تجربه تجاوز، هیچ مدرکی برای اثبات جرم نداشته باشند، نه به دلیل ضعف فردی، بلکه به دلیل شکستهای ساختاری و فرهنگی ما.
اگر امروز در یک مدرسه دخترانه نام «واکسن گارداسیل» به میان بیاید، بسیاری از والدین با نگرانی و انکار روبرو میشوند. واکسنی که در بسیاری از کشورها اجباری شده تا مانع سرطان دهانه رحم شود، در ایران قربانی سوءبرداشتهایی شده که سلامت را با برچسب «بیاخلاقی» میسنجد. نتیجه این نگاه مسموم، بُروز بیماریهایی است که میتوانستند با پیشگیری ساده مهار شوند، اما حالا به باری سنگین بر دوش نظام سلامت و خانوادهها تبدیل شدهاند.
قربانیان تجاوز نیز در نظام فرهنگیای گیر کردهاند که به آنها یاد داده سکوت کنند. «سکوت کن، آبرویمان میرود»؛ این جمله بیش از هر چیزی آسیب میرساند؛ هم مدارک جرم را از بین میبرد و هم روان این زنان را شکنندهتر میکند. نبودِ آموزشهای لازم، ناآگاهی از حقوق قانونی و ترس از قضاوت، باعث شده بسیاری از این زنان حتی امکان پیگیری حقوقی نداشته باشند.
از سوی دیگر، موضوعاتی مانند قاعدگی که بخشی از زندگی طبیعی زنان است، همچنان در خفقان فرهنگی پنهان ماندهاند. حتی اگر دسترسی به نوار بهداشتی در برخی مناطق فراهم باشد، ترس از مطرح کردن مسئله، زنان را از شناخت و مراقبت بهتر از بدنشان محروم میسازد.
آمارهای رسمی نشان میدهد بخش بزرگی از زنان هرگز معاینات پاپاسمیر و معاینات سینه را انجام ندادهاند. این معاینات ساده میتواند جان بسیاری را نجات دهد، اما ترس از قضاوت اجتماعی و انگزنی باعث میشود زنان کمتر به مراکز درمانی مراجعه کنند.
مسئله بیماریهای مقاربتی هم وضعیتی مشابه دارد. زنان مبتلا به این بیماریها، به خاطر برچسبهای اجتماعی و نگرانی از قضاوت شدن، درمان را به تعویق میاندازند و این موضوع، تهدیدی بزرگ برای سلامت عمومی به شمار میرود.
اما فراتر از همه این مسائل، ناآگاهی زنان از حقوق خود، یک بیماری مزمن و خاموش است. این بیخبری، دست افراد متجاوز، آزارگر و ساختارهای تبعیضآمیز را باز میگذارد تا بدون پاسخگویی، به نقض حقوق زنان ادامه دهند.
مسئله سلامت زنان دیگر نمیتواند بهعنوان یک موضوع صرفاً خصوصی دیده شود؛ زیرا وقتی نیمی از جمعیت ناایمن باشند، سلامت جامعه زیر سؤال میرود. تابوهای فرهنگی نه تنها بدن زنان را تهدید میکنند، بلکه آینده همه ما را در معرض خطر قرار میدهند.
سلامت زنان حق است، نه امتیازی مشروط به «آبرو» و «شرم». تا وقتی دیوار شرم برداشته نشود، واکسنها خاک میخورند، تجاوزها بیمدرک میمانند و بیماریها در سایه پچپچها گردش میکنند.
پرسش اساسی این است: چند قربانی دیگر لازم است تا بفهمیم شرم، قاتل بیصداست؟
ارسال نظر