دموکراسی، قربانیِ دموکراسی

عملکرد ضعیف اصلاح‌طلبان در نهادهای انتخابی موجب یاس پایگاه اجتماعی آنان شده است. می‌توان گفت اصلاح‌طلبان دموکراسی را قربانیِ دموکراسی کردند. با نگاهی به شرایط نابرابر امروز، می‌توان پیش‌بینی کرد در سکوت احزاب اصلاح طلب، مجلس یازدهم چه سمت و سویی خواهد داشت.

 مستقل‌آنلاین، هرمز شریفیان/

چالش بین "شورای نگهبان" و اصلاح‌طلبان بر سر رد صلاحیت نامزدهای این جناح سیاسی پس از "جنبش دوم خرداد" همواره شدیدتر و یک‌طرفه‌تر شده است. هردوسال یک‌بار بر سر انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری، این چالش به‌وجود آمده و بدون ملاحظه باید گفت که شورای نگهبان همیشه پیروز در این چالش البته نابرابر بوده است. درهر دوره، شورای نگهبان دست به رد صلاحیت‌های گسترده علیه اصلاح‌طلبان زده و اصلاح‌طلبان نیز هربار دست از کاندیدای مورد حمایت خود شستند و به نامزد دیگری روی بردند. کار به‌جایی رسید که برخی چهره‌های اصولگرای راه یافته به مجلس مانند "علی مطهری" و به ریاست جمهوری مثل "حسن روحانی" تبدیل به نامزد‌های اصلاح‌طلبان شدند. در این میان، "علی مطهری" جزو استثناهایی بود که از طیف اصولگرا وارد مجلس شد اما روش و منش او، اصلاح‌طلبانه‌تر از هر اصلاح‌طلب دیگری بود. اما "حسن روحانی" به دلیل تعلق خاطر به جریان اصولگرا، هرگز نتوانست در قامت یک اصلاح‌طلب ظاهر شود و حتی نتوانست برخی وعده‌های انتخاباتی‌ خود را محقق کند که البته این نیز از اشتباهات کلیدی اصلاح‌طلبان در معرفی و حمایت از او بود. امروز حتی چهره‌های اصولگرایی مانند علی مطهری هم برای شورای نگهبان قابل تحمل نیستند و رد صلاحیت می‌شوند و دلیل آن این است که مطهری، منافع ملی را به متافع جناحی ترجیح می‌دهد و برای شورای نگهبان که با کارکردهایش به همه ثابت کرده از یک جناح خاص حمایت می‌کند، قابل تحمل نیست و برای همین حکم به ردصلاحیت کسی مانند مطهری می‌دهد. تا اینجای کار که شورای نگهبان نشان داده و ثابت کرده از موضع جناحی خود کوتاه نخواهد آمد؛ پس وظیفه اصلاح‌طلبان در این حالت چیست؟ در اردوی اصلاح‌طلبان، در بر روی همان پاشنه‌ی قدیمی می‌چرخد، یعنی "شرکت در انتخابات، تحت هر شرایطی"! این سیاست تا سال ۱۳۹۴ و انتخابات مجلسین خبرگان رهبری و شورای اسلامی هم جواب داد، انتخاباتی که "سیدمحمد خاتمی" با "تّکرار می‌کنم" معروفش به میدان آمد و بخش بزرگی از ملت نیز به تاسی از او، نام‌هایی را روی برگه‌های رای خود به‌ویژه در انتخابات خبرگان نوشتند که هیچ نزدیکی و علاقه‌ای به آنان نداشتند. اصلاح‌طلبان سپس پیروزی "۳۰ بر صفر" خود را جشن گرفتند در حالیکه نه‌تنها پیروزی حاصل نشد بلکه ملت به مرور زمان دریافت که متحمل شکستی بسیار سخت شده‌ که بخش اعظم آن را نیز از چشم "خاتمی" می‌دید. کاهش اعتبار سیاسی خاتمی نیز از همینجا آغاز شد و ریزش شدید بدنه اجتماعی حامیان اصلاحات حاصل همین بی‌اعتباری بود. اصلاح‌طلبان و در صدر آنان خاتمی در واقع دموکراسی را قربانی دموکراسی کردند، آنان اکثریت مردم را مشتاق و متمایل به رفتاری دموکراتیزه یعنی شرکت در انتخابات کردند در حالیکه خروجی آن چیزی جز قربانی شدن دموکراسی نبود. همین نتیجه و عملکرد ضعیف در عملکرد "دولت تدبیر" به‌ویژه در دوره دوم نیز مزید برعلت شد تا بخش بزرگی از ملت به‌طور کلی و بسیار گسترده از اصلاح‌طلبان نا امید و مایوس شدند. با این حال اصلاح‌طلبان باز هم نخواستند به‌صورت متحد و تمام قد در مقابل این رفتار شورای نگهبان، ایستادگی کنند. شرکت نکردن در انتخابات یا مشروط کردن آن یک واکنش صددرصد مدنی است و با هیچیک از قوانین کشور منافات و تناقض ندارد اما افتراق در میان اصلاح‌طلبان و "قدرت‌محوران"، عملکردهای دور از انتظار "شورایعالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان" به همراه عملکرد بسیار ضعیف "فراکسیون امید" به‌رهبری "محمدرضا عارف" رئیس "شعسا"، همه و همه باعث شد تا شمار بسیاری از بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان به‌طورکلی از این جریان سیاسی قطع امید کنند. اصلاح‌طلبان در واقع این سرمایه اجتماعی عظیم را هم از خود و هم از رسیدن به دموکراسی نا امید کردند. اکنون اصلاح‌طلبان نباید توقع داشته باشند که در این فرصت بسیار اندک و سیل حوادث تلخ که از آبان‌ماه گریبان این ملت را گرفته و رها نمی‌کند، بتوانند این بخش بسیار بزرگ را به‌پای صندوق‌های رای بازگردانند. هرچند بخش "بدخیم" اصولگرایان در این نا امیدی گسترده نقش بسیار پررنگ و اثرگذاری دارند و در گفتار و کردارشان از تریبون‌های پر تعداد، همچنان بر این طبل ناامیدی می‌کوبند اما، کوتاهی اصلاح‌طلبان و در صدر آنان، "سیدمحمد خاتمی" نیز در این ناامیدی و یاس پررنگ، نقش کلیدی دارند. بخش بزرگی از لشکر ناامیدان و مایوسان که بعید است این‌بار سبابه‌های خود را رنگین کنند در این چند سال اخیر کمتر اصلاح‌طلبان را با خود همراه دیدند و برای همین رفته‌رفته از آنان رویگردان شدند. این نتیجه عملکرد ضعیف اصلاح‌طلبان است که بیش از ۹۰ تن از نمایندگان کنونی مجلس رد صلاحیت می‌شوند و هیچ صدای بلندی از اردوگاه اصلاح‌طلبان در اعتراض به این وضعیت به‌گوش نمی‌رسد. اصلاح‌طلبان برای جلب اعتماد دوباره پایگاه عظیم اجتماعی خود راهی بسیار دشوار و شاید محال در پیش دارند. البته این خبر برای اصولگرایان "خوش‌خیم" و فکور نباید خوشحال کننده باشد زیرا سیل عظیم مایوسان حامی اصلاح‌طلبی، نه به سمت آنان بلکه به سمت تحول‌خواهی و براندازی سوق پیدا می‌کنند.. هرچند اصولگرایان می‌توانند سرمست از این رقابت نابرابر، صندلی‌های مجلس را یکی پس از دیگری تسخیرکنند اما چنین مجلسی، "خانه ملت" نخواهد شد. این نیز ممکن است برای بسیاری از اصولگرایان مهم نباشد اما زمان به همه ایرانیان ثابت خواهد کرد که نا امیدی گسترده اجتماعی و عدم حضور مردم در عرصه‌های سیاسی مانند انتخابات، دود بسیار غلیظی دارد که وقتی به هوا برود تفاوتی بین اصولگرا و اصلاح‌طلب و ...قائل نمی‌شود و چشم همگان را به‌سختی می‌سوزاند.

 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها