پرسش‌هایی درباره سیاست باستان‌گرایی در حاکمیت جای ملی‌گرایی/ افتخار به شاپور یا کرتیر؟!

افتخار به دورانی که جهانیان مقابل ایرانیان تسلیم بودند به معنای آن نیست که اکنون نیز بدون تولید قدرت، غرب برابر ایران زانو خواهد زد! اگر حاکمیت در پی احیای عظمت تاریخی ایران است، باید بداند که این عظمت در گرو آزادی، مدارا و احترام به حقوق بشر است و همچنین توسعه اقتصادی و نظامی، نه در بازتولید تصاویر تاریخی بدون پایبندی به ارزش‌های والای آن.

پرسش‌هایی درباره سیاست باستان‌گرایی در حاکمیت جای ملی‌گرایی/ افتخار به شاپور یا کرتیر؟!

هیچ نظام اقتدارگرایی ابدی نیست و تاب‌آوری در برابر آن ممکن است

 

امیرحسین مصلی/ روزنامه‌نگار

در پی نصب مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که آیا حاکمیت در پی ترویج ملی‌گرایی اصیل است یا صرفاً در حال بازتولید روایتی تاریخی برای اهداف سیاسی خاص است خاصه پس از جنگ 12 روزه؟ این اقدام در بستر تاریخی و سیاسی ایران معنا می‌یابد که نیازمند واکاوی عمیق‌تر است.

تاریخ‌سازی با نقصان تاریخی

 

نخستین نشانه‌ای که ماهیت «باسمه‌ای» این ملی‌گرایی نمایشی را فاش می‌سازد، اشتباهات فاحش تاریخی در بازنمایی گذشته است. وقتی متولیان نصب مجسمه درک درستی از شخصیت‌های تاریخی ندارند و نمی‌دانند که فرد زانو زده در مقابل شاپور ساسانی، «فلیپ عرب» است نه «والرین»، چگونه می‌توانند مدعی احیای میراث تاریخی باشند؟ این اشتباه از سطحی‌نگری در بازخوانی تاریخ حکایت دارد.

تمایز باستان‌گرایی و ملی‌گرایی

باید تمایز اساسی بین باستان‌گرایی و ملی‌گرایی را درک کرد. باستان‌گراییِ مورد اشاره حاکمیت، مشابه همان رویکردی است که در دوره پهلوی شاهد آن بودیم و نتیجه آن، ایجاد فاصله بین مردم و ملی‌گرایی اصیل بود. این در حالی است که ملی‌گرایی واقعی می‌تواند همه اجزای هویت ایرانی از جمله دستاوردهای دوره اسلامی و مدرن را دربرگیرد.

این تقلیل‌گرایی تاریخی در جای دیگری نیز تکرار شده است؛ در دیوارنگاره ولیعصر، تصویر محمد مصدق - نماد ملی‌گرایی معاصر ایران - در کنار دیکتاتورهایی مانند قذافی و صدام قرار گرفته است. این آمیختن ناموزون، نشان از فقدان فهم روشن از مفاهیم تاریخی و سیاسی دارد.

درس تاریخی شاپور، پیروزی با مدارا

نکته قابل تأمل دیگر، سوءاستفاده گزینشی از تاریخ است. همان شاپور ساسانی که مجسمه او نصب شده، در کتیبه‌هایش به صراحت اشاره کرده که پس از پیروزی بر دو امپراتور روم (فلیپ و والرین)، اسیران رومی را آزاد کرد و به آنان حقوق برابر با ایرانیان اعطا نمود. این سخن پیام روشنی دارد که پیروزی واقعی زمانی است که با مدارا و آزادی همراه باشد.

اگر حاکمیت امروز خود را ادامه راه شاپور می‌داند، باید نخستین گام را در مسیر مشابه بردارد یعنی آزادی زندانیان سیاسی و تضمین حقوق برابر برای تمامی شهروندان. بدون این اقدام عینی، آیا سخن گفتن از عظمت تاریخی جز شعار توخالی نخواهد بود؟

کارتیر امروز و نرسی فردا

نمایش عظمت شاهنشاهی ساسانی در حالی صورت می‌گیرد که در همان دوره تاریخی، «کارتیر» به عنوان موبد اعظم نفوذ فراوانی در حکومت داشت و با افتخار از سرکوب دگراندیشان دفاع می‌کرد و با دخالت در حکمرانی جلوی رواداری پادشاهان ساسانی را می‌گرفت و عظمت ایزان را صرفا به تحقیر مخالفان تقلیل می‌داد. حتی در همان دیوار نگاره تسلیم قیصران روم مقابل ایرانیان، تصویر کرتیر نیز به عنوان نماد دخالت مذهب در حکمرانی نیز حک شده است. چرا حاکمیت این دوره تاریخی و این دیوار نگاره خاص را انتخاب کرده برای ترویج ملی‌گرایی جای مثلا منشور حقوق بشر کوروش کبیر؟ مشابهت موقعیت کارتیر در آن دوره با برخی نهادهای حکمرانی امروز قابل تأمل نیست؟

اما تاریخ به ما می‌آموزد که حکومت‌های تمامیت‌خواه چون دوران کرتیر پایدار نمانده‌اند. چنانکه با به قدرت رسیدن «نرسی» با حمایت گروه‌های مختلف جامعه، حکومت مذهبی کارتیر محو شد و بار دیگر رواداری فکری در ایران جان گرفت. این چرخه تاریخی هشدار می‌دهد که هیچ نظام اقتدارگرایی ابدی نیست و تاب‌آوری در برابر آن ممکن است.

عظمت در گرو آزادی و توسعه

نصب مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب، بیش از آنکه بیانگر ملی‌گرایی اصیل باشد، نمایشی از باستان‌گرایی انتخابی حاکمیت است که با نقص تاریخی، تقلیل‌گرایی مفهومی و تناقض عملی همراه شده است. خاصه آنکه افتخار به دورانی که جهانیان مقابل ایرانیان تسلیم بودند به معنای آن نیست که اکنون نیز بدون تولید قدرت، غرب برابر ایران زانو خواهد زد! اگر حاکمیت در پی احیای عظمت تاریخی ایران است، باید بداند که این عظمت در گرو آزادی، مدارا و احترام به حقوق بشر است و همچنین توسعه اقتصادی و نظامی، نه در بازتولید تصاویر تاریخی بدون پایبندی به ارزش‌های والای آن.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها