انباشتگیهای اجتماعی در ایران
جامعه ایران در دهههای اخیر با انبوهی از مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی مواجه بوده است که حلنشده باقی مانده و در طول زمان به صورت لایههای متراکم بر روی یکدیگر انباشته شدهاند.

ابوالقاسم عابدینپور
این پدیده که میتوان آن را «انباشتگی اجتماعی» نامید، نتیجهی عدم تداوم در سیاستگذاری، ضعف نهادهای مدنی، گسست نسلی و بحران اعتماد عمومی است. این نوشتار به تحلیل ابعاد مختلف این انباشتگیها، ریشههای تاریخی آن و پیامدهای کنونیاش بر پویایی جامعه ایرانی میپردازد.
تحولات اجتماعی در ایران همواره در بستر کشمکش میان سنت و مدرنیته، دولت و جامعه، و گذشته و آینده شکل گرفته است. در چنین بستری، بسیاری از مسائل اجتماعی به جای حل ریشهای، صرفاً به تعویق افتادهاند. این تأخیر و تعویق مداوم موجب انباشت مطالبات، نارضایتیها و آسیبهای اجتماعی شده است. اصطلاح «انباشتگی اجتماعی» در این مختصر، به معنای تراکم تاریخیِ مسائل حلنشده در عرصههای مختلف زندگی جمعی ایرانیان است.
۱. انباشتگی اقتصادی و طبقاتی
یکی از برجستهترین جلوههای انباشتگی در ایران، تداوم و تشدید نابرابریهای اقتصادی است. فقر مزمن، بیکاری گسترده و تمرکز ثروت در طبقات خاص باعث شده بخش بزرگی از جامعه احساس محرومیت نسبی کند. سیاستهای ناپایدار اقتصادی، فساد ساختاری و ضعف در تولید ملی، این شکاف را در دهههای اخیر تشدید کرده است. نتیجه آن، رشد طبقهای از «تهیدستان شهری» و افزایش احساس بیعدالتی در سطح جامعه است.
۲. انباشتگی فرهنگی و نسلی
گسست میان نسلها، تضاد ارزشها و شکاف فرهنگی میان سبک زندگی سنتی و مدرن از دیگر جلوههای این انباشتگی است. نسل جوان امروز در جستوجوی هویت و آزادیهای فردی است، در حالی که ساختارهای رسمی جامعه همچنان در چارچوبهای گذشته حرکت میکنند. انباشت مطالبات فرهنگی پاسخدادهنشده، خود را در قالب بیاعتمادی، مهاجرت نخبگان و بیمیلی به مشارکت اجتماعی نشان میدهد.
۳. انباشتگی سیاسی و نهادی
تمرکز قدرت، ضعف شفافیت و ناکارآمدی نهادهای حکمرانی موجب شده است که مطالبات سیاسی و اجتماعی در لایههای مختلف جامعه انباشته شوند. در بسیاری از مقاطع تاریخی، اصلاحات نهادی بهصورت نیمهکاره رها شده و بدنه جامعه احساس مشارکت مؤثر در تصمیمگیریها نداشته است. این وضعیت در نهایت به کاهش سرمایه اجتماعی و نوعی «بیاعتمادی نهادی» منجر شده است.
۴. انباشتگی زیستمحیطی و شهری
بحران آب، آلودگی هوا، تخریب منابع طبیعی و رشد بیرویه کلانشهرها نشانههای آشکار از انباشت بحرانهای زیستمحیطی است. مدیریت ناپایدار منابع و فقدان برنامهریزی شهری منسجم، منجر به شکلگیری حاشیهنشینی و نابرابری فضایی شده است. این انباشتها نه تنها محیطزیست را تهدید میکنند، بلکه بستر بروز آسیبهای اجتماعی جدیدی همچون فقر شهری و بزهکاری را فراهم میسازند.
۵. انباشتگی روانی و اجتماعی
در سطح روانی، جامعه ایران با نوعی فرسودگی جمعی مواجه است. اضطراب، ناامیدی، احساس بیقدرتی و کاهش همبستگی اجتماعی، نشانههایی از فشار روانی ناشی از انباشت مشکلات در سطوح مختلف زندگی اجتماعی است. چنین وضعیتی مانع از بروز خلاقیت جمعی و انرژی اجتماعی لازم برای اصلاح ساختاری میشود.
انباشتگیهای اجتماعی در ایران حاصل فرآیند طولانی ناپیوستگی سیاستها، بیاعتمادی میان دولت و جامعه، و ناتوانی در اصلاحات نهادی است. رفع این انباشتگیها نیازمند نگاهی جامع، بینرشتهای و آیندهنگر است؛ نگاهی که به جای واکنشهای مقطعی، بر بازسازی اعتماد عمومی، تقویت نهادهای مدنی، توزیع عادلانه فرصتها و آموزش اجتماعی متمرکز باشد. تنها در چنین شرایطی میتوان امید داشت که جامعه ایران از چرخه تکرار بحرانها رها شود و به سوی توسعهای پایدار و انسانی گام بردارد
منابع پیشنهادی
1. بوردیو، پیر. سرمایه اجتماعی و بازتولید نابرابریها.
2. توسلی، غلامعباس. جامعهشناسی ایران معاصر. تهران: نشر نی.
3. ریتزر، جورج. نظریهها جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه محسن ثلاثی.
4. فاضلی، نعمتالله. فرهنگ و مدرنیته در ایران.
5. مقصودی، عبدالله. تحلیل نابرابریهای اجتماعی در ایران.
ارسال نظر