سکوت، یعنی «عادی سازی رنج»
در نگاه نخست، این پرسش به ذهن میرسد: وقتی حاکمیت به انتقادها و هشدارهای جامعه بیاعتناست، چه ضرورتی دارد که ما باز هم مشکلات را تکرار کنیم و کمبودها را گوشزد نماییم؟ مگر نه اینکه تکرارِ بیاثر، تنها انرژی و امید را تحلیل میبرد؟ پاسخ این پرسش در لایههای عمیقتر اجتماعی و فرهنگی ما و بارور ساختن فلسفه ی نقد نهفته است.

انتقاد، ابزار ثبت حقیقت است
حتی اگر گوش شنوایی در قدرت وجود نداشته باشد، سخن گفتن از مشکلات یعنی ثبت و نگهداری حقیقت. تاریخ نشان داده است که بسیاری از جوامع، اگرچه در لحظه پاسخی از حاکمان دریافت نکردهاند، اما با استمرار یادآوری واقعیتها، زمینهی تغییرات بعدی را فراهم کردهاند. سکوت، به معنای پاک شدن مسأله نیست؛ بلکه به فراموشی سپردن و دفن شدن آن است.
انتقاد، نوعی مقاومت مدنی است
بیتوجهی حاکمیت به مطالبات اقتصادی و اجتماعی فرهنگیان، کارمندان و عموم مردم واقعیتی تلخ است. اما اصرار بر تکرار مشکلات، نوعی مقاومت مدنی به شمار میآید. مردم با این کار نشان میدهند که پذیرای وضع موجود نیستند و با یادآوری مستمر، مانع از «عادیسازی رنج» میشوند. اگر صدای اعتراض و هشدار خاموش شود، قدرت راحتتر میتواند بحرانها را طبیعی و غیرقابل تغییر جلوه دهد.
نقد، راهی برای همبستگی اجتماعی است
وقتی یک معلم یا کارمند از تنگنای معیشتی خود سخن میگوید، در واقع درد مشترک بسیاری را بیان میکند. تکرار مشکلات، موجب همبستگی و شکلگیری حس همسرنوشتی در جامعه میشود. این همبستگی میتواند به تدریج تبدیل به سرمایه اجتماعی گردد؛ سرمایهای که دیر یا زود به تغییرات ساختاری منجر خواهد شد.
بیتوجهی حاکمیت مطلق نیست
اگرچه در ظاهر بسیاری از انتقادها بیپاسخ میمانند، اما فشار اجتماعی، ولو در درازمدت، میتواند حاکمان را وادار به عقبنشینی یا تغییر سیاستها کند. نمونههای تاریخی نشان میدهند که قدرتها معمولاً نه به دلیل دلسوزی، بلکه به علت انباشت فشار و ترس از گسترش نارضایتی، ناچار به اصلاحات حداقلی میشوند. در این مسیر، تداوم انتقاد و مطالبهگری یک عامل بازدارنده و فشارآفرین است.
امید اجتماعی در گرو تداوم بیان مشکلات است
اگر هیچکس از کمبودها سخن نگوید، جامعه دچار رخوت و بیتفاوتی خواهد شد. تکرار انتقادات، ولو بیپاسخ، همچون روزنهای برای حفظ امید اجتماعی عمل میکند. همین امید است که از فروپاشی روانی و اخلاقی جامعه جلوگیری مینماید.
بنا بر این ،اصرار بر بیان مشکلات، حتی در شرایط بیتوجهی حاکمیت، یک کنش بیهوده نیست. این عمل، نوعی ثبت حقیقت، مقاومت مدنی، ایجاد همبستگی اجتماعی، فشار تدریجی بر قدرت، و حفظ امید جمعی است. شاید در کوتاهمدت نتیجهای ملموس دیده نشود، اما در بلندمدت، همین تکرارها و هشدارها هستند که مسیر تاریخ را تغییر میدهند.
ابوالقاسم عابدینپور
ارسال نظر