اقتصاد، مشکل اصلی کشور

اقتصاد، مشکل اصلی کشور

عباس نصر

نویسنده و پژوهشگر 

وقتی سخن از هر مشکل اصلی برای یک کشور پیش آید به عامل یا دردی اشاره می‌شود که حل آن ساده و گذرا نیست، درمان آن در توان دولت یا ملت به تنهایی نیست، امکانات ساده و راه حل‌های عمومی موقتی نیز نمی‌تواند آن را رفع کند. بستگی به یک یا چند عامل ساده هم ندارد، تاثیر‌گذاری آن نیز محدود و کم نیست بلکه فراگیر است و در تمام سراپرده حیات فرد و جامعه برای کوتاه و دراز مدت اثرگذار می‌باشد، برای مداوای چنان مشکلی فهم و تخصص و فرهنگ خاص و راهبردهای ویژه‌ای را می‌طلبد.  

حال وقتی گفته شد اقتصاد مشکل مهم و در راس مشکلات کشور است خیلی مهم‌تر است زیرا به این معنی است که چون اقتصاد خودش زیر بنای حیات مادی انسان و طبیعت اوست باید حیات مادی ملت را بی چون وچرا پیوسته پاسخگو باشد و نمی‌توان آن را تعطیل کرد تا روزی اصلاح شود و بتواند زمینه‌های رشد جنبه‌های دیگر نظیر اخلاق و علم و دین را فراهم سازد بنابر این شرایط کار را بسیار سخت‌تر می‌نماید.  

 نیز چون مشکل اصلی کشور است این مسأله به تامل جدی و همت والا برای حل آن از جوانب گوناگون نیاز دارد و با دستور و بخشنامه حل شدنی نیست.

 ناگفته نماند خود درک و فهم این  مساله که «مشکل اصلی کشور مشکل اقتصادی است» برای مسئولانِ کلیدی نظام و نیروهای عمل کننده اصلی، تابو و لاینحل بود و کسی با این صراحت نه قبول داشت و نه اعلام می‌نمود. در ۵ دهه گذشته همیشه بر اصلی بودن مشکل اقتصادی کشور سرپوش گذاشته می‌شد و یا اصولا توجهی به آن نمی‌شد.

 در دهه اول انقلاب، رهبر اول انقلاب و نیروهای انقلابی پنجاه وهفتی، با این مسئله بسیار ساده برخورد می‌کردند و معلولیت بنیادی انقلاب در عرصه اقتصاد را که فاقد یک چارچوب نظری و مدیریت ملازمه آن می‌بود نادیده می‌گرفتند و چه بسا بیماری سرطان اقتصادی کشور را در حد یک سرماخوردگی ناشی از تحریم و یا عوامل دیگر تلقی می‌کردند. آقای خمینی در حد مجانی کردن برق و آب و دادن اجازه تعذیرات حکومتی به دولت برای مهار تورم و یا پرداختن به این امور بسنده نمود و طرح مشکلات اقتصادی کشور و اصولا پرداختن به اقتصاد را حتی از امور حیوانی تلقی و بیشترین تاکید و راهبرد اصلی خود را برای حل مشکلات تا حد سفارش مستضعفان تقلیل داده بود و دولت‌ها هم حداکثر محرومیت‌زدایی از مناطق را در دستور کار داشتند و در همین حدود عمل می‌کردند.

نیروهای اصلی انقلاب هم فقط به حفظ نظام، آن هم با شیوه مسلحانه با تقویت بنیه نظامی، مَشغول و در قالب سپاه و کمیته و اطلاعات و اینها سرگرم شده بودند.  یاد دارم در استانداری اصفهان مسئولیتی داشتم به هر یک از بچه‌های انقلابی آن روزها پیشنهاد می‌کردیم مدیریت یکی از ادارات اقتصادی و بازرگانی و اینها را بپذیرند گویا به آن‌ها ناسزا گفته باشیم با عصبانیت پیشنها را رد کردند.

این نگاه حاشیه‌ای به اقتصاد برای ملت ما خیلی گران و برای حاکمیت خیلی گرانتر تمام شده و خواهد شد.

به این خاطر از اینکه پس از سختی‌ها و فشارها طی حدود نیم قرن بدبختی و دربدری و بهم ریختگی، بالاخره از زبان رهبر کنونی انقلاب شنیده شد که مشکل اقتصادی در رأس مشکلات کشور است، و فهم این مسئله که برای سران در حال جا افتادن است جای بسی تبریک دارد. البته ایشان راه حلی ارائه نداد ولی باز هم خیلی عالی است که به چنین نقطه‌ای رسیده‌اند.

ایشان در صحبت نوروزی سالیانه خود در مشهد آورد که «در راس مشکلات اساسی کشور مشکل اقتصادی است» و علل آن‌ را در سه عامل: 

۱_ دولتی بودن امکانات

۲_ وابستگی به نفت 

۳_ وابسته به دلار بودن اقتصاد برشمرد و  نیز علت اول را به سیاست‌های اقتصادی دهه اول پیروزی انقلاب مربوط دانست. 

اما حل این سه مشکل توسط دولت کنونی قطعا به هیچ وجه ساخته نیست و بقول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست. بخصوص اینکه امسال را سال مهار تورم اعلام کردند ولی از این مقوله هم هیچ خبری نیست و اسب تورم‌ شیهه‌کشان در حال تاختن در میدان است دیگر چه رسد به حل آن سه مشکل زیر ساختی که بر اقتصاد ما حاکم است.  

ناگفته نماند که شمارش عوامل مشکل اساسی اقتصاد کشور بیش از سه مورد فوق است که ایشان برشمردند، در ادامه سخن خواهد آمد اما باید توجه نمود که سیاست‌های عملیاتی در اداره اقتصاد کشور که پیوسته مشکلات را گذرا، حبابی، قابل‌حل، یا بدلیل وجود سلطان دلار و سلطان چه و چه معرفی می‌کردند و به اصطلاح بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت قلمداد می‌نمودند و یا حداکثر بر دوش این دولت و آن دولت و دشمن می‌انداختند همگی سیاست‌های تکراری و بهانه‌تراشی و شکست خورده‌اند. بنابراین از این روز و از لحظه‌ای که این سه عامل اصلی را اعلام کردند و اذعان نمودند که مشکل اصلی کشور اقتصادی است طبیعتا باید کسی هم که در راس امور است خودش هم به میدان بیاید و به حل آن بپردازد. باید اعلام‌ کننده این وضعیت این نکته را هم بپذیرد انقلاب در وضع اقتصاد رانتی و سوسیالیستی کنونی، به اندازه یک انقلاب تمام‌ عیار، انرژی نیاز دارد تا مشکلش حل و فصل شود. یک اقتصادجزیره‌ای و منزوی در جهان با داشتن ده‌ها غل و زنجیر، کار یک دولت ضعیف با خط مشی روزمره و با آرای ۱۵ درصدی نیست. بیماری سرطان اقتصادی را با زکام نباید اشتباه گرفت.

بیماری‌ها یا عوامل دیگرِ ریشه مشکل اقتصاد ایران را هم باید دید و برشمرد سپس به تحلیل مسئله و راه حل آن پرداخت. 

با توجه به سه موردی که ایشان گفته است مواردی دیگر نیز در ایجاد نکبت‌خانه اقتصاد ایران بسیار موثر بوده‌اند که به آن‌ها نیز باید توجه داشت که عبارتند از:  

۱ . نبود و یا نداشتن تئوری و یا الگوی مشخص اقتصادی که بیان کننده همه جانبه بایدها و نبایدها و تعیین کننده چارچوب حرکت اقتصاد باشد، این نیز یک مشکل اولیه است. چون توان اقتصاد ایران ۷۰ درصد سوسیالیستی عمل می‌کند و ۳۰ درصد باقیمانده هم درهم برهم است ولی در یک کلام باید گفت فاقد هویت، نام و شاخص برخاسته از هیچ مکتبی نیست که بتوان بر آن اسم گذاشت یعنی فاقد هویت و الگو یا طراحی و برنامه کلان اقتصادی می‌باشد. اقتصادی که امکانات اصلی آن در بنیادها و قرارگاه‌ها، و غیره خیمه زده و ملت سر در سطل زباله می‌برند و یا حداقل می‌توان گفت اکثریت ملت دهان خود را بسوی دست دولت گشوده‌اند، فرصت تولید برای ملت باقی نگذاشته ولو هر ساله از ملت خواسته شود که امسال سال تولید است و موانع تولید برطرف شود چون تکاثر ثروت هر کجا و دست هر کس باشد فقر به همراه می‌آورد و وای به روزی که در دست دولت و وابستگان حقوقی و حقیقی حاکمیت باشد. این خودش بزرگترین مانع تولید و حل مشکل اقتصادی می‌باشد.

۲ . بخش قابل توجهی از اقتصاد ایران در حاشیه امن و خودمختاری و آتش به اختیاری بسر می‌برد که نه در دست ملت است و نه در اختیار دولت در آفتاب، و نه تاکنون قابل قانونگذاری بوده است و نه دولت می‌تواند تکلیف و راهبرد برایش تعیین کند. فقط بر روی هم می‌غلطد و اژدهاگونه ملت را می‌بلعد و بزرگتر می‌شود. این بخشِ اقتصاد آتش به اختیار را  «اقتصاد مقدسان» می‌توان نامید، زیرا امکان نفوذ و تحول در اقتصاد مقدسان برای عموم ملت و یا دولت بدلیل مقدس بودن این عرصه میسر نیست. مشابه این اقتصاد مقدسان، در دوران حکومت دینی ساسانیان شکل گرفت و کار بجایی رسید که هیچ قدرتی توان اصلاح آن را نداشت و مردم از ستم اقتصاد مقدسان حاضر شدند اعراب بیایند کشور را تصرف کنند و بخاک وخون بکشند شاید تکانی به این نوع اقتصاد داده شود و ظلم در لباس تقدسات دینی توسط مقدسان مورد حمایت حاکمیت از میان برداشته شود. در اواخر قاجار نیز برخی از روحانیون شهرهای مرکزی کشور و تیولداران، صاحبان بزرگ‌ِ زمین‌های کشور شدند بطوری که اقتصاد مقدسان با حمایت دولت در عرصه اقتصادی کشور می‌تاخت.  

ای کاش اقتصاددانان بتوانند بدرستی میزان و نقش اقتصاد در دست مقدسان و مقدسات را و پیامدهای منفی آن را بدرستی تببین کنند. 

۳ . حاکمیت سیاسی بر اقتصاد کشور! بجای اینکه سیاست در خدمت اقتصاد گردد و تسهیل‌گر یا ریل‌گذار قطار این عرصه در کشور و جهان بوده باشد.

۴ . حضور نداشتن ایران در سازمان تجارت جهانی و عمل کردن جزیره‌ای مشکل اساسی دیگر کشور است که کمتر کسی از این مقوله حرف می‌زند. فقط یک نمونه کوچک از فواید این حضور را عرض می‌کنم که مثلا کشور هم‌وزن ما، کره جنوبی در سال ۲۰۱۶ چند برابر فروش نفت ما در جهان بیمه فروخت و درآمد بی‌دغدغه‌ای داشت بدون اینکه یک کالا را جابجا کند. چین در دوران کشور دربسته‌اش در زمان مائو و شوروی دربسته از زمان استالین تا برژنف جز کشتار مردم با داشتن اقتصاد جزیره‌ای، پیشرفتی برای سطح زندگی مردم از خود باقی نگذاشتند و فقط به تقویت بنیه نظامی پرداختند چون جزیره‌ای عمل کردند. حال مسئولین کشور ما باید در زمین سیر کنند و سرنوشت‌ کشورهای اقتصاد جهانی شده را  خوب ببینید که آن‌ها به کجا رسیدند که ما راه شکست خورده‌ها را تکرار نکنیم‌. لیبی، کره شمالی، کوبا و این‌ها به کجا رسیدند که ما باید راه آن‌ها را طی کنیم؟

۴ . قطع ارتباط توریستی و گردشگران پولدار جهان با ایران، اهمیت این مساله چنان زیاد است که باید گفت برخی کشورهای جهان فقط از همین راه ارتزاق می‌کنند ولی ما با داشتن هزاران برابر سوژه‌های توریستی فراتر، از بهره‌گیری از این منبع اشتغال‌زا محروم هستیم .

۵ . اقتصاد تولید گریز و واردات محور، یا ائتلافی سنتی حاکم بر بازار سنتی ایران. این مقوله هم دشمن تولید و دوستدار واردات و خوردن درآمد از تجارت بجای زحمت کشی برای تولید است و با نفوذ عظیمی که در حاکمیت دارد راه را همواره تیره می‌نماید تا اقتصاد وارداتی را در انحصار خود درآورد و رقیب تولید کننده داخلی و یا سرمایه‌گذار خارجی را می‌سوزاند.

هرگاه رقیب تولید کننده داخلی یا فروشنده تجاری خارجی بخواهد در یک رقابت آزاد وارد بازار ایران شود از طرق سیاسی و یا ظاهرا احکام شرعی آن‌ها را می‌رانند.

۶ . بازی با سرمایه در قالب بانک‌ها و بورس بازی و دلالی و نزولخواری‌ها که نظام سرمایه‌گذاری برای تولید را بهم زده است.

۷ . تصمیم‌های سطحی دولت که اقتصاد را بی‌ریشه نموده است و از اینکه به درخت تنومند و ایستا تبدیل شود پیشگیری کرده و اقتصاد بصورت روزمره اداره می‌شود و مردم‌ را تشنه یارانه و سهام‌ عدالت و این‌ها نموده‌اند.

۸ . مشکل دیگر اقتصاد ما اختلاس‌های بزرگ سه‌گانه اختلاس ریالی، اختلاس سرمایه اعتماد اجتماعی و اختلاس امنیت اقتصادی می‌باشد که از سرمایه‌گذاری‌های درازمدت جلو‌گیری کرده و همگان را به انواع دلال مسلکی و فعالیت‌های زود بازده کشانده است. 

با چنین وضع اقتصادی درهم ریخته تازه تکلیف شرعی خود هم می‌دانیم به همه کشورهای منطقه و بیرونی کمک نظامی و غیر نظامی کنیم و امپریالیسم جهانی را در قالب آمریکا و متحد خاورمیانه‌اش، نابود کنیم و عملا ما جانشین دوران ۲۵ ساله جنگ ویتنام با غرب شده‌ایم.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها