گزارش فارین‌پالیسی؛

غرب برای تجزیه روسیه به ۴۱ کشور مختلف، آماده می‌شود

تحلیلگران غربی به طور فزاینده‌ای این نظریه را مطرح می‌کنند که فروپاشی روسیه در راه است و اینکه غرب نه تنها باید برای مدیریت هر گونه سرریز احتمالی جنگ‌های داخلی متعاقب آماده شود، بلکه باید با جذب کشورهای جانشین غنی از منابع در قلمرو خود، از این شکست بهره‌مند شود. 

غرب برای تجزیه روسیه به ۴۱ کشور مختلف، آماده می‌شود

آنکال ووهرا در فارین پالیسی

عملکرد ضعیف روسیه در میدان نبرد اوکراین و این باور فزاینده مبنی بر اینکه تهدید هسته‌ای ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه را نباید به‌عنوان ارزش واقعی تلقی کرد، تحلیل‌گران غربی و مخالفان روسی را جرأت داد تا علناً خواستار «استعمارزدایی» خود روسیه شوند. آن‌ها در اینجا به فدراسیون وسیع روسیه اشاره می‌کنند، جانشین اتحاد جماهیر شوروی که از ۸۳ نهاد فدرال، از جمله ۲۱ جمهوری غیر اسلاو تشکیل شده است.

 

کمیسیون امنیت و همکاری در اروپا، یک آژانس مستقل دولتی ایالات متحده با اعضایی از مجلس نمایندگان، سنا و وزارتخانه‌های دفاع، ایالت و بازرگانی ایالات متحده، اعلام کرده است که استعمارزدایی از روسیه باید یک "هدف اخلاقی و استراتژیک" باشد.

مجمع ملل آزاد پس از روسیه، متشکل از سیاستمداران و روزنامه نگاران تبعیدی از روسیه، در اوایل سال جاری نشستی را در پارلمان اروپا در بروکسل برگزار کرد و در حال تبلیغ سه رویداد در شهرهای مختلف آمریکا در این ماه است.

حتی نقشه‌ای از روسیه تجزیه شده را منتشر کرده است که به ۴۱ کشور مختلف تقسیم شده است، در دنیای پس از پوتین، با فرض اینکه او در اوکراین شکست بخورد و از قدرت برکنار شود.

تحلیلگران غربی به طور فزاینده‌ای این نظریه را مطرح می‌کنند که فروپاشی روسیه در راه است و اینکه غرب نه تنها باید برای مدیریت هر گونه سرریز احتمالی جنگ‌های داخلی متعاقب آماده شود، بلکه باید با جذب کشورهای جانشین غنی از منابع در قلمرو خود، از این شکست بهره‌مند شود. آن‌ها استدلال می‌کنند که وقتی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، غرب چشم‌پوشی کرد و نتوانست از فرصت مهم به طور کامل استفاده کند. اکنون باید استراتژی پایان دادن به تهدید روسیه را یک بار برای همیشه انجام دهد، به‌جای اینکه یک رمپ برای پوتین ایجاد کند.

 

اما بسیاری دیگر، روسیه را تهدیدی جدی‌تر برای صلح و امنیت جهانی می‌دانند و نسبت به تضعیف دشمنی هشدار می‌دهند که حتی زمانی که از نظر نظامی و اقتصادی ضعیف‌تر از غرب است، هنوز تقریباً ۶۰۰۰ کلاهک هسته‌ای، شبه‌نظامیان مسلح و منابع وسیعی در اختیار دارد. 

یانوش بوگایسکی، یکی از همکاران ارشد بنیاد جیمزتاون، اخیرا کتابی به نام وضعیت شکست خورده: راهنمای فروپاشی روسیه نوشته است. او استدلال می‌کند که تحریم‌های غرب اقتصاد روسیه را تحت فشار قرار داده است و «در بسیاری از مناطق به خاطر کاهش بودجه‌شان ناآرامی وجود دارد». او از ارائه تضمین‌های امنیتی به پوتین دفاع می‌کند.

دیگرانی که با این تفکر موافق هستند، می‌گویند شکست پوتین در اوکراین، نظریه "مرد قدرتمند" او را از بین می‌برد و او را به عنوان یک رهبر ضعیف معرفی می‌کند.

زمانی که نخبگان در جمهوری‌های غیر اسلاو احساس کنند مسکو نه آنقدر ثروتمند است که بتواند جیب آن‌ها را پر کند و نه از نظر نظامی آنقدر قوی است که مخالفان آن‌ها را سرکوب کند، قیام خواهند کرد.

 

سرگئی سوملنی، مدیر مرکز ابتکار مقاومت اروپا در برلین و سردبیر سابق شبکه تلویزیونی تجاری روسیه RBC-TV، گفت که پوتین با فاسد کردن نخبگان آن‌ها و القای ترس از درگیری به سبک چچن، کشورهای مختلف را کنترل کرده است.

 در سال ۱۹۹۱، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ۱۴ کشور روسیه حاکمیت خود را اعلام کردند. کمپین خونین در چچن چند سال بعد برای دلسرد کردن و از بین بردن جنبش‌های استقلال‌طلب طراحی شد، در حالی که سیاست‌های متمرکز پوتین جمهوری‌های ظاهراً خودمختار را کاملاً تحت کنترل مسکو قرار داد.

ساملنی استدلال کرد، اما جنگ در اوکراین پوتین را مردی سرخورده و ضعیف نشان داده است که شایسته تصویری نیست که او ایجاد کرده است.

ساملنی در تماس تلفنی از برلین به فارین پالیسی گفت: «او [در روسیه] به عنوان رهبری بود که می‌تواند هر کسی را شکست دهد و اوکراین آنقدر ضعیف دیده می‌شد که بدون هیچ تلاشی شکست می‌خورد». اما اکنون، همه، از جمله نخبگان حاکم در جمهوری‌ها و مناطق، می‌توانند ببینند که مسکو نه پول دارد و نه ارتش قوی.

 اگر رئیس مافیایی هستید، بدترین اتفاقی که ممکن است برای شما بیفتد این است که زیردستان شما ناگهان متوجه شوند که شما آنقدر که ادعا می‌کردید قوی نیستید."

 

سال‌هاست که زمزمه‌های نارضایتی و نارضایتی در بخش‌هایی از فدراسیون روسیه شنیده می‌شود. پنج هزار مایل دورتر از مسکو، هزاران نفر در منطقه خاباروفسک در خاور دور روسیه ماه‌های متوالی در سال ۲۰۲۰ علیه دستگیری فرماندار خود به اتهامات ساختگی تظاهرات کردند. آن‌ها گفتند که کرملین زمانی که دستور دستگیری سرگئی فورگال، مردی که آن‌ها برای رهبری انتخاب کردند، رای آن‌ها را دزدید و یک عروسک را جایگزین او کرد.

 

در همان سال، معترضان در جمهوری باشقورتستان علیه استخراج سنگ آهک از تپه‌هایی که تپه‌های مقدس می‌دانستند، اعتراض کردند. در سال 19-2018، مردم منطقه آرخانگلسک، در ۷۰۰ مایلی شمال مسکو، جاده‌ها را مسدود کردند و چادر زدند تا دولت روسیه را از استفاده از قلمرو آن‌ها به عنوان محل تخلیه زباله‌های مسکو بازدارند.

در جمهوری تاتارستان، یک جنبش ملی‌گرای آهسته بر سر تحمیل زبان روسی و ممنوعیت تغییر به الفبای لاتین از خط سیریلیک در حال رشد است، زیرا تاتارها برای استقلال فرهنگی بیشتر مبارزه می‌کنند. باشقیرستان همچنین برای حفاظت از زبان محلی خود اعتراض کرده و از شعارهایی مانند «هیچ‌زبانی یعنی بی‌ملتی» استفاده کرده است

اخیراً، هنگامی که پوتین بسیج نسبی را اعلام کرد و تعداد نامتناسب زیادی از سربازان وظیفه را از مناطق فقیرتر به خدمت گرفت، اعتراضات در مناطق مختلف کشور شعله ور شد.

بنیاد بوریاتیه آزاد برای کمک به نیروهای ذخیره برای جلوگیری از استخدام در جمهوری بوریاتیا ایجاد شده است، در حالی که جمهوری‌های داغستان و چچن - که رمضان قدیروف رهبر آن‌ها به پوتین وفاداری کرده است - هر دو گفته‌اند که قبلاً سهمیه سربازی خود را تکمیل کرده‌اند. زنان در شهر یاکوتسک در جمهوری ساخا بیرون آمدند و شعار دادند: "بگذارید فرزندان ما زندگی کنند!"

 

کارشناسان به اعتراضات گذشته اشاره می‌کنند تا نشان دهند که تنش از دیرباز در منطقه وجود داشته است. برخی بر این باورند که اعتراضات ضد بسیج کنونی به عنوان یک اتحاد عمل می‌کند و جنبش‌های استقلال طلب را در سراسر جمهوری‌های روسیه تحریک می‌کند. ممکن است اینطور باشد، اما تاکنون به نظر می‌رسد این باور بیشتر بر امید استوار است نه بر هوش ملموس یا شواهدی از جنبش‌های زیرزمینی قوی

 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها