فساد زیر دماغ پایتخت
با وجود ابعاد کمسابقه این پرونده، هنوز صدای چندانی از جایی بلند نشده است. نه نامی، نه توضیحی درباره سطح و جایگاه متهمان اصلی، و نه شفافسازی درباره اینکه چگونه چنین شبکهای توانسته مدتها در تهران فعالیت کند، انبار داشته باشد، سوخت جابهجا کند و دیده نشود.
شبکه قاچاق سوخت دقیقاً متشکل از چه کسانی بوده و به کدام کانونها، نهادها یا حلقههای پشتیبان متصل است؟
داوود حشمتی در نفت خبر نوشت: در حالی که سالهاست تصویر غالب از قاچاق سوخت، به استانهای مرزی و وانتها و لنجها گره خورده، اظهارات سخنگوی قوه قضائیه ناگهان این روایت آشنا را برهم میزند. پروندهای که اخیراً فاش شده، نشان میدهد یکی از بزرگترین شبکههای قاچاق سوخت، نه در حاشیه کشور، بلکه در دل تهران و درست زیر دماغ پایتخت فعال بوده است.
بر اساس اعلام اصغر جهانگیر، این شبکه سازمانیافته در محدوده شهرری فعالیت میکرده و حدود ۱۵۰ نقطه ذخیرهسازی سوخت قاچاق در اختیار داشته است؛ عددی که بهتنهایی نشان میدهد با یک فعالیت خرد و پراکنده طرف نیستیم، بلکه با ساختاری لجستیکی، برنامهریزیشده و مستمر مواجهایم.
در مرحله نخست برخورد با این شبکه، حدود ۴۰۰ هزار لیتر انواع فرآوردههای نفتی کشف و توقیف شده است؛ رقمی که در مرحله دوم به ۶۰۰ هزار لیتر دیگر میرسد. بهعبارت ساده، تنها در دو مرحله بیش از یک میلیون لیتر سوخت قاچاق از چرخه این شبکه خارج شده؛ آن هم بدون احتساب مقادیری که احتمالاً پیشتر از شبکه عبور کردهاند.
تا این لحظه، ۶۷ نفر بازداشت و ۴۱ نفر تفهیم اتهام شدهاند و ۹۳ باب انبار و محل نگهداری سوخت قاچاق شناسایی و توقیف شده است. اما در کنار این اعداد قابل توجه، یک سؤال بزرگ بیپاسخ مانده: این شبکه دقیقاً متشکل از چه کسانی بوده و به کدام کانونها، نهادها یا حلقههای پشتیبان متصل است؟
عجیبتر آنکه با وجود ابعاد کمسابقه این پرونده، هنوز صدای چندانی از جایی بلند نشده است. نه نامی، نه توضیحی درباره سطح و جایگاه متهمان اصلی، و نه شفافسازی درباره اینکه چگونه چنین شبکهای توانسته مدتها در تهران فعالیت کند، انبار داشته باشد، سوخت جابهجا کند و دیده نشود.
کشف و توقیف ۶۷ دستگاه خودروی حامل گازوئیل در جریان همین عملیات، لایه دیگری از ماجرا را روشن میکند. نخست اینکه برخلاف تصور رایج، محصول اصلی قاچاق سوخت، بنزین نیست، بلکه گازوئیل است؛ فرآوردهای که اختلاف قیمت آن با کشورهای همسایه، انگیزهای قوی برای قاچاق ایجاد میکند. دوم اینکه حجم و سازمان عملیات نشان میدهد تهران، صرفاً محل مصرف یا حاشیه این قاچاق نبوده، بلکه بهاحتمال زیاد نقش هاب و مرکز لجستیکی انتقال سوخت به استانهای مرزی را ایفا میکرده است.
این پرونده یک بار دیگر این واقعیت را برجسته میکند که تمرکز صرف بر مرزها، سادهسازی مسئله قاچاق است. وقتی شبکهای با دهها انبار، صدها هزار لیتر ذخیره و ناوگان حملونقل در پایتخت شکل میگیرد، مسئله فقط «قاچاقچیان خُرد» نیست؛ بلکه پرسش از نظارت، رانت، پوشش و چشمپوشیهای ساختاری به میان میآید.
فساد، همیشه در دور دستها نیست؛ گاهی درست همینجاست، در چند کیلومتری مرکز شهر، جایی که تصور میشود همهچیز زیر ذرهبین است. پرونده قاچاق سوخت شهرری، اگر بهدرستی و تا انتها پیگیری شود، میتواند آزمونی جدی برای شفافیت باشد؛ و اگر نه، تنها به فهرست بلندبالای پروندههایی اضافه خواهد شد که عدد و رقمهایشان اعلام شد، اما حقیقت شبکههای پشتپردهشان هرگز روشن نشد.
ارسال نظر