رایحه مظفریان و نیره توکلی در گفتگو با مستقل پاسخ می‌دهند:

آیا فوتبالیست‌ها باید موضع سیاسی بگیرند؟

مقام بدست آوردن تیم ملی بخشی از توسعه خواهد بود و هر کسی بخواهد آن را به نام خود مصادره کند اشتباه می‌کند

آیا فوتبالیست‌ها باید موضع سیاسی بگیرند؟

امیرحسین جعفری

 

منازعات سیاسی در سطوح بالا (در سطح سران) می‌تواند با بحث‌های تئوریک، لابی یا نشست‌های شام و گعده‌های دوستانه خاتمه یابد یا فروکش کند، یا در نهایت منجر به صدور بیانیه و اجرای سخنرانی شود.

اما در بدنه، و کف جامعه یا میان وفاداران هر جبهه و جناح، این دعوای سیاسی تبدیل به کشمکش، زدوخورد و حتی اختلافات خانوادگی می‌شود. خطوط موازی و متقاطع تقسیم کننده جامعه، همچنان به تقسیم و تکثیر مخرب خود ادامه می‌دهد تا جایی که چنان، سرمایه و انرژی بیهوده به‌ پای این منازعات ریخته شود و بالاخره آتش آن سرد گردد تا تقسیمات بعدی و جبهه‌های آینده و روز از نو روزی از نو. 

 

حالا این منازعات گریبان تیم ملی فوتبال را گرفته و طرفداران و منتقدان تیم ملی در روزهای اخیر دو قطب مهم را در جامعه ایران ساخته‌اند، دوقطبی که نیاز به تحلیل جدی جامعه‌شناسی دارد، زیرا این تقسیم اساسا اقشار جوانتر و غیرسیاسی‌ را هدف می‌گیرد و می‌تواند از نظر کنش روزمره حتی در سطح جامعه چالش‌برانگیز باشد و به نفرت‌افکنی میان مردم با مردم دامن بزند.

 

به جهت بررسی موضوع با دو کنشگر گفتگو کردیم که حوزه تخصصی هر دو جامعه‌شناسی است. ابتدا گفتگو با دکتر نیره توکلی، نویسنده و مترجم را می‌خوانیم:

نیره توکلی

 

تحولات اخیر پیرامون دو قطبی‌سازی جامعه در جام جهانی و طرفداران تیم ملی که به عنوان طرفداران حاکمیت تحلیل می‌شوند و منتقدین تیم ملی که نماینده معترضین هستند، چگونه شکل گرفت؟ این روند ناشی از اشتباهات گذشته است؟

من فکر می‌کنم مسئله به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد. ما جنگ روایت‌ها را داریم یعنی در این میان روایتی را می‌شنویم که برنده می‌شود. ما این چند ساله شاهد برنده شدن بسیاری از روایت‌های نادرست و مبتنی بر منافع کسانی بوده‌ایم که زیر چتر برخی حرکت‌های مدنی و اجتماعی پنهان شده‌اند.

اما از طرف دیگر نمی‌توانیم بگوییم برنده شدن روایت‌های فیک تقصیر بقیه راویان است. می‌توان گفت مقصر اصلی حکومت است که نتوانسته طوری رفتار کند تا روایتش پذیرفته شود چون یک طرف روایت هم رسانه ملی است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم همواره شاهد برخورد ایدئولوژی‌های مختلف هستیم، یعنی هر کسی می‌گوید من ایدئولوژیک برخورد نمی‌کنم دروغ می‌گوید. یکی از روایت‌هایی که تا الان بسیار ناعادلانه بوده و رواج پیدا کرده است و کسانی پشت آن بوده‌اند که نگاه ملی ندارند، این است که هر کسی در ایران زندگی می‌کند و در تمام این سال‌ها مبارزه کرده است را به رسمیت نمی‌شناسند. از جمله مبارزات زنان که از اول انقلاب آغاز شد و منجر به رشد و توسعه زن‌های کشور ما شد. این تضاد باعث شد که موتور پیش‌رونده شود یعنی تضاد همواره محرک حرکت است.

تضادی که محدودیت‌ها بر زن‌هایی ایجاد کرد که بسیار مستعد توسعه و پیشرفت بودند و نگاه مترقی داشتند و در خانواده‌های طبقه متوسط رشد کرده بودند باعث شد زن‌ها از اول انقلاب مرتب رو به حرکات مدنی بیاورند. اما یکی از چیزهایی که در حال مصادره شدن است این است که بر فرض اعتراضات اخیر ریشه در آبان ۹۸ دارد در حالیکه اصلا اینگونه نیست و رهبران ادعایی این‌ها در خارج براساس منافع خود عمل می‌کنند و این اعتراضات ریشه تاریخی‌تری دارد.

ورزشکاران در این بین چه نقشی دارند؟ مردم معترض توقع داشتند که ورزشکاران از تریبون‌های خود استفاده کنند، آیا این توقع درست بود یا غلط؟

تیم ملی که برای کشور زحمت کشیده است، کسانی‌که دلسوز ورزش بوده‌اند همان کسانی هستند که باعث پیشرفت شده‌اند از جمله زنان که هر محدودیتی را تبدیل به فرصت کرده‌اند. اینکه تمام کسانیکه در این مملکت کار می‌کنند یا باید مرده باشند یا زندان باشند یا پناهنده شده باشند، این روایت غلطی است.

ورزشکاران ما آن کاری که باید بکنند را انجام می‌دهند، وظیفه آن‌ها فوتبال بازی کردن است. سیاسی کردن ورزش نیز همان کار غلطی است که از چند سال پیش آغاز شد و کار اشتباهی است. بنابراین باید در کنار اینکه این حرکت مدنی را در ایران پذیرفتیم و همواره بخشی از آن بوده‌ایم، بدانیم رهبران مدعی این جنبش بنا به منافع خود مسائل را تفسیر می‌کنند و خیلی وقت‌ها حرف‌های خطرناک غیرعملی می‌زنند و مردم را تشویق به خشونت می‌کنند. در حالیکه خشونت‌پرهیزی یکی از عوامل مهمیست که در حرکت‌های مدنی باید به آن پایبند باشیم.

در این بین تریبون‌های دولتی و حاکمیتی تا چه حد به جنگ روایت‌ها دامن زده‌اند؟

مقام بدست آوردن تیم ملی بخشی از توسعه خواهد بود و هر کسی بخواهد آن را به نام خود مصادره کند اشتباه می‌کند. کسانی هم که می‌خواهند این حرکت را سیاسی کنند اشتباه می‌کنند و رسانه ملی هم که می‌خواهد جلوه دهد هر کسی در این مسابقات پیروز شده، حتما ایدئولوژی حاکمیتی داشته است و بخاطر حمایت‌هایی بوده که در حقشان شده، این برداشت کاملا اشتباه است.

 

در تمام این سال‌ها من شاهد بودم که از همین افرادی که موجب تحولات اخیرند وقتی از زنان حرف می‌زدیم تمام این حرف را نمی‌شنیدند و همین الان هم یک طرفه روایت می‌کنند و معتقدند هر کسی در این کشور کار خودش را انجام می‌دهد، با حکومت است. در حالیکه این برداشت جلوی توسعه را می‌گیرد.

 نکته آخر

هیچ حرکتی در هیچ کشوری اتفاق نمی‌افتد و جنبشی پیروز نمی‌شود و اگر هم مقطعی پیروز شود پوشالی خواهد بود اگر، فقط به امید حمایت کشورهای دیگر آن به هم صورت جنگ‌افروزی باشد. ما اگر به راه کشورهایی می‌رویم که واقعا از بین رفته‌اند، کشورهایی که حرکت‌های خودجوش نداشته‌اند و کشورهای دیگر در آن‌ها دخالت کرده‌اند، می‌بینیم همیشه منتهی به شکست شده‌اند.

بنابراین هر اتفاقی هم بیفتد جنبشی که در لایه‌های زیرین ایران درگیر است ادامه پیدا خواهد کرد و اگر ظرفیت خشونت‌پرهیزی و حرکت بر اساس منافع ملی را داشته باشد هر کسی هم بخواهد رهبری آنرا برعهده بگیرد شکست می‌خورد.

ما شاهد این هستیم که سلطنت‌طلبان در تلاش برای مصادره مطالبات و اعتراضاتند و ممکن است عده‌ای نیز بصورت مقطعی بخواهند به نفع آن‌ها شعار دهند اما مردم ایران دیگر کسانی نیستند که با حرکت‌های پوشالی یا دولت‌های ضعیف کنار بیایند.

این‌ها زمانیکه حکومتی سر کار باشد مطالبات مدنی و عدالت‌خواهانه و مبتنی بر عدم تبعیض طبقاتی و نژادی دارند و هر رهبری که بخواهد این مطالبات را به نفع خود مصادره کند و مردم را از هم جدا کند مشتش باز می‌شود. بنابراین هر افتخاری در جام جهانی آفریده شود تا ابد متعلق به ملت ایران خواهد بود و کسانی‌که کار درست را آلوده به فساد می‌کنند محکوم به شکستند. الان تفسیرهایی که می‌شود این است که مردم از هر پتانسیل داخلی گذشته‌اند در حالیکه این همه آدم در داخل کشور زندان رفته و هزینه داده‌اند و صحبت از همه‌پرسی کرده‌اند، این‌ها باید کنار بروند بعد یک سری آدم سطحی با صحبت‌های سطحی مردم را بخواهند پیش ببرند؟ درواقع کسانی‌که برای مدنیت ایران تلاش کرده‌اند در اولویت هستند.  

 

 در ادامه گفتگو کردیم با رایحه مظفریان، جامعه شناس و فعال ورزش زنان که در ادامه مشروح آنرا می‌خوانیم:

رایحه مظفریان

 

 بنظر شما دو قطبی اخیر در طرفداری و تقابل با تیم ملی ناشی از کجا ناشی می‌شود؟

تحلیل من یک نگاه جامعه‌شناختی به همه موضوعاتی است که وجود دارد. طیف سیاسمتداران وقتی از مردم صحبت می‌کنند از یک طیف اقلیت صحبت می‌شود اما وقتی من از مردم می‌گویم هدفم اکثریت است.

بنظر من عرصه‌ی فوتبال مثل هزار مورد دیگری که مردم فقط می‌توانند از آن استفاده کنند که اعتراضاتشان را نسبت به شرایطی که ایجاد شده است و حتی مطالباتشان را بیان کنند یک امکان و ابزار مدنی است. فکر می‌کنم مسئله مردم این است که اگر ورزشکار با حمایت مردم بالا آمده و محبوب شده است چرا سمت مردم نمی‌ایستد و مطالبات مردم را از تریبون خود مطرح نمی‌کند. سکوت ورزشکاران در مقابل رئیس جمهور ایجاد سوال کرد و به همین دلیل تبدیل به عرصه دوگانه طرفداران و ضد طرفداران شد. اصولا این انتظار وجود دارد که ورزشکاران سمت مردم بایستند، اما ظاهرا شرایط و سیستمی که چیدمان شده است تمایل به این دارد که روی زخم مردم نمک بپاشد و از نمادها و زبانی که مردم درست کرده‌اند استفاده کند و بگوید مردم دو دسته متفاوت هستند و خودشان اقدام به مقابله با خودشان می‌کنند. 

 چرا فوتبال در این بین سیاسی‌تر از پدیده‌های دیگر شد؟

از ۸۸ به این طرف که فاصله‌های زمانی اعتراضات کوتاه‌تر شد کارشناسان این اخطارها را می‌دادند که دامنه اعتراضات وسیع‌تر شود و به دل فوتبال و ورزش و هنر نیز سرایت کند و اینقدر گسترده می‌شود که نمی‌توان آنرا نادیده گرفت. اما کسی گوش نمی‌دهد و همیشه توجیحاتی وجود دارد، که تا اینجای کار نشان می‌دهد که درست عمل نکرده‌اند. امیدوارم این دودستگی در فوتبال دیده و شنیده شود و نیروهای دست‌اندرکار پاسخ دهند و به کارشناسان رجوع کنند.

 ادامه این روند را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا با ورزشکارانی گزینش شده مواجه خواهیم بود؟

دیدیم که خیلی‌ها کناره گرفتند، برخی حتی حاضر نشدند زیر پرچم ورزش کنند و این پیش‌تر نیز صورت گرفته بود که عده‌ای از ورزشکاران پناهنده می‌شدند و زیر پرچم کشورهای دیگر بازی می‌کردند. در دوره‌های قبل شاهد این روند بودیم و چون توجهی به این پدیده نشد و برچسب‌های غیرواقعی به ورزشکاران زدند کار به جایی رسید که شخص می‌گوید نه پناهنده می‌شوم نه ایران را ترک می‌کنم، بلکه دیگر ورزش نمی‌کنم. این باعث می‌شود نیروهای کارآمد که سال‌ها هزینه‌های میلیاردی برایشان شده است جای خود را به کسانی می‌دهند که صرفا حاضرند سخنگوی ایدئولوژیک مسئولان باشند که بی‌خطر هم هستند. ممکن است کیفیت ورزش را پایین بیاورند اما خیال چیدمان دولت راحت است و حداقل ورزش را ترک نمی‌کنند و حرفی برخلاف خواست حاکمیت نمی‌گویند.

 

وقتی یک خبرنگار از اعضای تیم پرسش می‌کند و زیر میکروفن خبرنگار می‌زنند چه قضاوتی می‌توانید بکنید؟ احتمالا این وضعیت نیز گسترده‌تر خواهد شد و استعدادهای زیادی خانه‌نشین می‌شوند و در کشورهای دیگر نیز دیده‌ایم.

 نکته آخر

من همیشه در تحلیل‌ها می‌گویم که کارشناسان و ورزشکاران ناامیدند و کسانیکه دوست دارند کار اجرایی را پیش ببرند نیز ناامیدند چون همیشه تذکر خورده‌ایم، دعوت به سکوت شده‌ایم و معلوم نیست این چرخه باطل تکرار شده را چرا ادامه می‌دهند؟ و چگونه کشور با این نیروها اداره می‌شود؟

امیدوارم مسئولین به صدای مردم گوش دهند و این گوش دادن را تسلیم شدن و برگشتن به عقب ندانند. در این صورت حمایت مردم را خواهند داشت که برگشت به عقب نیست. امیدوارم حاکمیت صدای مردم را بشنود.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها