گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی در گفتگو با مستقل:

روز به روز از مخاطبین صدا و سیما کاسته می‌شود

گرامی مقدم می‌گوید: نمی‌توانیم ادعا کنیم، این صدا و سیما یک صدا و سیمای ملی است و متعلق به ۸۰ میلیون است. به همین دلیل روز به روز از مخاطبین صدا و سیما کاسته می‌شود. دستگاه‌های امنیتی باید وارد شوند و صدا و سیما را بازخواست کنند که چرا مخاطبین صدا و سیما انقدر کم شده‌اند. چون این به اقتدار ملی آسیب خواهد زد. 

روز به روز از مخاطبین صدا و سیما کاسته می‌شود

 

مدیریت صدا و سیما یکی از گران‌ترین مدیریت‌های کشور است و به‌همین دلیل توقع این است،‌ خروجی این رسانه عریض و طویل آورده‌ای به نفع کشور و به صلاح مردم داشته باشد. با این حال، آنچه برای نخبگان و حتی قشر عادی مردم روشن است،‌ چیزی جز این نیست که با اصرار به یک‌جانبه‌گری، سیاستِ‌ حذفی و همراهیِ بی‌ حرف و حدیث حاکمیت و ...صدا و سیما نه‌تنها دست‌آورد مثبتی ندارد، بلکه به هزینه‌تراشی‌‌های زیادی از جانب تصمیم‌گیرانش می‌توان اشاره کرد.

اسماعیل گرامی‌مقدم، نماینده ادوار مجلس و سخنگوی حزب اعتماد ملی در گفت‌وگویی تفصیلی با «مستقل» با گفتن اینکه «اساسا پرسشی را که مدیران صدا و سیما باید از خودشان و کسانی که بر صدا و سیما نظارت دارند داشته باشند، این است که آیا صدا و سیما می‌خواهد مخاطبین شبکه‌های دیگر را جذب کند یا خیر، اگر نمی‌خواهد خب همین مسیر را بروید» به پرسش‌های طرح شده پاسخ می‌گوید:

 

یکی از ماموریت‌های بخش برون‌مرزی صدا و سیما معرفی درست کشور در اذهان عمومی خارج بوده‌است. آیا مردم سایر کشور‌ها به‌واسطه عملکرد بخش برون‌مرزی صدا و سیما شناخت درستی از مردم، حکومت و جغرافیای زیستی ایران به‌دست آورده‌اند؟

در رابطه با صدا و سیما و وظایف آن در حوزه برون مرزی و اینکه چه بازتاب و پیامدهایی داشته، آیا به دستاوردهایی که مورد نظر مدیران صدا و سیما و حاکمیت بوده دستیابی پیدا کردیم یا خیر، اینگونه نیست که تصور کنیم، مسائل برون مرزی به مسائل درون مرزها ارتباطی ندارند. بلکه این‌ها ارتباط تنگاتنگی دارند. به این معنی که شما بازتاب دهنده چه چیزی هستید؟ شما منعکس‌کننده چه نوعی از فرهنگ ایرانی هستید؟ بازتاب‌دهنده چه نوعی از ویژگی‌ها و برجستگی‌های اجتماع ایران هستید؟ شما به‌عنوان صدا و سیما در برون‌مرزها بازتاب دهنده چه سلیقه‌های سیاسی هستید؟ همه اینها ارتباط تنگاتنگی باهم دارند و نمی‌شود شما در بیرون مرزها تبلیغات وسیعی از این انجام دهید که کشور به لحاظ مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارای توانمندی‌ها و بهترین ارزش‌ها و دارای ترازهای توسعه یافتگی است و آن‌وقت در بیرون مرزها مردمان ملت‌های کشورهای دیگر مدام با اخباری از پناهندگان ایرانی مواجه باشند.

 

اینها با همدیگر سازگاری ندارد. یعنی به‌محض اینکه اسم ایرانی‌ها در جمع پناهندگان برده می‌شود، هر انسانی در خارج از مرزهای ایران بلافاصله تصور می‌کند که ایران یک کشور توسعه نیافته است و مشکلات اساسی وجود دارد. اساسا مردم دنیا توسعه‌یافتگی را در همین مصادیق و شاخصه‌ها قضاوت می‌کنند.

 

اگر یک روزی مشاهده شود که از کره‌جنوبی هزاران انسان به کشورهای دیگر آن هم به شکل پناهندگی مهاجرت می‌کنند، در این صورت مردم دنیا قضاوت خواهند کرد که کره جنوبی یک کشور توسعه نیافته است. بنابراین صدا و سیما نمی‌تواند این مقیاس‌های توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی را در برون مرزها رنگ دیگری بزند و کاملا سفیدکاری کند و عملا از آنچه که در درون کشور است لاپوشانی کند.

 بنابراین این مسائل درون مرزی و برون مرزی کاملا بهم ارتباط دارند. مثلا در حوزه سیاست‌های کلان نظام در سیاست ایجاد مرزهای مقاومتی، حوزه‌های مقاومتی در مقابل زورگویان یا اسرائیل، اینها هم باید پیامد نوع تفکر و اندیشه‌ای که در داخل کشور است، اتفاق بیفتد که تا حدود زیادی در مناطق مختلف به اخبار و برنامه‌های رسانه خارجی ما مراجعه می‌شود و از این جهت این قابل احترام و ستایش است. از حوزه منطقه ما، کشورهای عربی یا کسانی که علاقه‌مند به آزاد‌سازی کشور فلسطین هستند، قابل مراجعه است و اینها از چیزهایی است که در این ۴۰ ساله جا باز کرده است.

 

بدین جهت می‌خواهم عرض کنم که بایستی گفتمان‌های متفاوت و اندیشه‌های مختلفی که در حوزه مقاومت وجود دارد، بیان شوند. در این صورت است که می‌توانیم بگوییم مردم بسیار زیادی از جهان به مسائل و ارزش‌های کشورمان پی برده‌اند. بنابراین اگر این اتفاق نیفتد که در آن بخش اول نمی‌افتد، یعنی وقتی ما دچار مشکلات بسیاری هستیم چه چیزی را می خواهیم به عنوان بازتابی مثبت در دنیا منعکس کنیم که نمونه‌ای از آن را عرض کردم.

 

نمونه دیگر این بحث اقتصادی است؛ شما در کشور، بالای ۴۰٪ تورم دارید که مفهوم آن برای مردمان مالزی ثقیل است، حتی مفهوم آن برای مردمان کشورهای آمریکای جنوبی که در این دهه‌های اخیر بر تورم‌های بالای ۱۰ درصد غلبه کردند، نامفهوم است و برای کشورهای اروپایی گیج کننده است که چطور یک کشور می‌تواند ۴۰٪ تورم داشته باشد. آن‌وقت شما می‌خواهید بگویید که وضعیت اقتصادی ایران خوب است؟ اگر ناصادقانه با مردمان دنیا برخورد شود، بازتاب آن این خواهد بود که همواره ما را مردمان و یا حاکمیتی ناصادق تلقی خواهند کرد . مثلا در حوزه اقتصادی سود بانکی هم هست که ما حول و حوش ۲۰٪ به سپرده‌ها سود می‌دهیم که در دنیا و در حوزه اقتصادی حتی برای مردمان عادی هم غیر قابل تصور است. چنین مسائلی را چگونه می‌خواهیم بازتاب دهیم؟ مثلا از صدا و سیما می‌پرسیم بازتاب شما چیست؟ آیا این واقعیت‌ها منعکس می‌شود یا کاملا برعکس آن منعکس می‌شود؟ اگر واقعیت‌ها منعکس شود، این از نظر من اقدام درستی نیست که ما به مردم دیگر دنیا پیام دهیم که وضع اقتصادی و اجتماعی ما خوب نیست و وضع سیاسی ما این است. اگر هم بر خلاف آن بازتاب دهیم یعنی آن چیزی که هست را منعکس نکنیم و چیز دیگری را منعکس کنیم، آن هم به لحاظ اخلاقی و انسانی پسندیده نیست ضمن اینکه هیچوقت هم کتمان نخواهد شد.

 

سیاستِ حذف ستاره‌ها توسط صدا و سیما را چطور تحلیل می‌کنید؟

 

این موضوع مورد پرسش همگان است که اساسا چرا صدا و سیما وقتی یک شخصیت یا یک خبرنگار یا یک گوینده یا یک هنرپیشه‌ای که طی سال‌ها سرمایه ملت صرف او می‌شود و انسان شناخته شده‌ای می‌شود و جمعیتی را پیرامون برنامه خودش جمع می‌کند، به یکباره او را حذف می‌شود؟ یعنی مدیری نصب می‌شود (مدیر هر شبکه‌ای) و چون سلیقه آن مدیر با این هنرمند در تضاد است ، بلافاصله به حذف او می‌پردازد.

 

می‌خواهم عرض کنم اینها تاکنون پاسخ نداده‌اند. یعنی هیچ جای دنیا هم رسانه ملی اینگونه برخورد نمی‌کند. حتی در دنیا این رسم است که شبکه‌های اختصاصی به‌خاطر اینکه مخاطب بیشتری جذب کنند ، روشن است که فلان شبکه تلویزیون به حزب A یا به حزب B وابسته است. ولی می‌بینیم که حزب B زمانی که دارد برنامه اجرا می‌کند از مخالفین خودش استفاده می کند. در واقع سعی می‌کنند این رقابت را داغ‌تر کنند و درجه رقابت را بالا ببرند تا مخاطب بیشتری جذب کنند. اما متاسفانه در رسانه ملی ما، ما با این مواجه هستیم که اگر گوینده ورزشی یا مجری ورزشی ما توانسته مخاطب را جذب کند چون سلیقه او را نمی‌پسندیم، او را حذف می‌کنیم.

 

مثلا ما شاهد بودیم آقای عادل فردوسی‌پور را از برنامه ورزشی حذف کردند یا مثلا آقای حیاتی را از گویندگی حذف کردند و... یعنی در واقع خودمان این سرمایه‌ها را که جایی در بین مخاطبین پیدا کردند، از بین می‌بریم. شاید سلیقه آقای فردوسی پور با سلیقه ما در تضاد باشد یا به عبارتی مثلا گوینده اخبار ما علاقه‌مند به موسیقی خواننده‌ای باشد که در خارج از کشور بوده، ما او را حذف می‌کنیم. در حالی که ایشان از نیروهای انقلابی و برجسته در بین گویندگان بود. می‌خواهم عرض کنم، صدا و سیما و مدیران می‌توانند به‌جای این نخبگان صدا و سیما که مورد سلایق‌شان نیستند، افراد دیگری را بیاورند و برنامه‌های جدیدی اجرا کنند. چه اشکالی داشت آقای فردوسی‌پور برنامه ورزشی‌اش را اجرا می‌کرد و یک روز دیگر هم می‌گذاشتند برای گوینده دیگری که در یک رقابت، آن گوینده یا مجری جدید هم رشد کند.

 

اساسا در رقابت است که فرهنگ، اجتماع و اقتصاد ارتقا پیدا می‌کند واِلا هر چیزی که حالت ایستایی پیدا کند، تبدیل به منجلاب و فساد خواهد شد. لذا این چیزها تا الان پاسخ نداده و مخاطبین جاهای دیگری رفتند. آن‌وقت ما می‌بینیم شبکه‌های خارج از صدا و سیما بیشتر رشد پیدا می‌کنند و اساسا تا این فرهنگ نهادینه نشود که «مخالف ما هم حقی در صدا و سیما دارد» نمی‌توانیم ادعا کنیم، این صدا و سیما یک صدا و سیمای ملی است و متعلق به ۸۰ میلیون است. به همین دلیل است که روز به روز از مخاطبین صدا و سیما کاسته می‌شود و علائم آن کاملا روشن است.

 

بی‌اعتنایی به سلیقه عمومی چه علت و البته چه تعباتی دارد؟

متاسفانه صدا و سیما در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تبلیغات خودش را برجسته‌تر می‌کند به دلیل اینکه به این‌ها محتوای تبلیغاتی می‌دهد که این محتوای تبلیغاتی در ابعاد مختلف برنامه‌های صدا و سیما آثار مخربی برای خود صدا و سیما دارد. وقتی شما می‌خواهید متعلق به ۸۰ میلیون نفر باشید و مخاطب داشته باشید، باید به سراغ سلیقه‌های مختلف بروید. اساسا ما در جهانی زندگی می‌کنیم که با پدیده‌های طبیعی مواجه هستیم. یعنی هر عملی عکس‌العملی دارد. در واقع اگر شما صداقت را در صدا و سیما حذف کنید، قطعا جای آن، صداقت به توان دو نخواهد نشست و به‌جای آن دروغ خواهد نشست. اگر شما حذف را جایگزین جذب کنید، جذب به وجود نمی‌آید و حتما حذف به توان دو به وجود می‌آید که به وجود هم آمده است!

اگر شما خواستید در صدا و سیما انزوا را به وجود آورید، اینگونه نیست که به‌جای انزوا محبوبیت جایگزین آن شود در واقع حتما انزوا به توان دو ایجاد خواهد شد. این‌ها روشن است و جز بدیهیات است. بالاخره وقتی که شما جریان‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری را از صدا و سیما حذف می‌کنید و فقط سلیقه حاکمیت را ملاک قرار می‌دهید (که غلط است) اساسا صدا و سیما نمی‌تواند جایگاه امنیتی داشته باشد و حتی بعضی‌ موقع‌ها عملیات همین سلیقه‌ها ضد امنیت است. یعنی امنیت وقتی به وجود می‌آید که مخاطبین بیشتری داشته باشیم نه اینکه مخاطبین کمتری داشته باشیم.

 

وقتی شما یک جریان سیاسی را حذف می‌کنید عملا از بازتاب نوع نگرش بخشی از جامعه جلوگیری می‌کنید این که از بین نمی‌رود بلکه بلافاصله خودش را در جای دیگری نشان می‌دهد. پس می‌بینیم که رسانه‌های غیر از صدا و سیما به ویژه فضای مجازی یا رسانه‌های خارج از کشور مملو از بازتاب چنین نگاه‌هایی می‌شود و اساسا آن ارزش پیدا می‌کند و به خودیِ خود حق به جانب خواهد گرفت و مردم تصور خواهند کرد که آن اندیشه و نظریه، نظر حقی است، چون از صدای جمهوری اسلامی حذف شده‌ است. بنابراین صدا و سیما آهسته آهسته به دست خودش دست به خود انزوایی زده‌است که این مسئله امروزه یکی از آفت‌هایی است که رسانه ملی را در بر گرفته ‌است.

 

مثلا در مسئله حذف ارز ترجیحی صدا و سیما به صورت تمام وقت پمپاژ می‌کند که حذف ارز ترجیحی به نفع اقتصاد کشور است که این اشتباه و غلط است. تصمیم‌گیری حاکمیت با نقش صدا و سیما دو مطلب است؛ لازم نیست حاکمیت مسیری را در پیش بگیرد که صدا و سیما به آن می‌پردازد و لازم نیست وقتی حاکمیت تصمیمی را می‌گیرد صدا و سیما هم صرفا به همان تصمیم پافشاری کند. بلکه صدا و سیما باید نقش بازتاب‌دهنده تمام تفکرات را ایفا کند . در این صورت است که صدا و سیما می‌تواند همه مخاطبین را جذب کند پس مخالفین حذف ارز ترجیحی هم باید صحبت کنند. همچنین مخالفین سبک و سلیقه هنر سینما هم باید بیایند و در صدا و سیما مسائل و مواضع خودشان را مطرح کنند. اساسا وقتی ما نمی‌توانیم یک سبک را به همین راحتی حذف کنیم، نمی‌توانیم فکر کنیم همان سبک را می‌توانیم جایگزین کنیم. ما در موسیقی سبک‌های مختلف موسیقی را داریم اما دیگر نمی‌شود استاد بنان را زنده کرد، دیگر نمی‌شود جای او یک سبک جدید گذاشت، دیگر نمی‌شود جایگزینی برای شجریان تراشید و اینها اصلا شدنی نیستند.

 

در گویندگان و هنرمندان سینما، تئاتر، موسیقی و ورزش هم دیگر نمی‌شود، چون طبیعت عالم این اجازه را به ما نمی‌دهد. یعنی سبک فردوسی‌پور یا حیاتی را دیگر نمی‌توانید جایگزین کنید، سبک‌های دیگر می‌توانند بیایند ولی اینها دیگر جایگزین شدنی نیستند! آقای فردوسی پور یا آقای حیاتی سبک‌هایی داشتند که دیگر تکرار شدنی نیست. در موضع سیاسی هم همین گونه است. اگر شما اجازه ندهید مواضع یک جریانی مثل اصلاحات مطرح شود، اینگونه نیست که جایگزین بهتری برای آن پیدا کنید و این اساسا شدنی نیست. چون ظرف استعداد و نخبگان یک جامعه محدود است و سال‌های سال نیازمند صرف هزینه‌ها است، حتما سبک‌های دیگری وارد می‌شوند. ولی دارای آن توانمندی و قابلیت‌ها و دارای آن مخاطب‌ها نخواهند بود.

 

همانطور که دیدیم شورای‌نگهبان وقتی حذفی برخورد کرد آرای هواداران اصلاحات به سبد شورای نگهبان و سلیقه شورای نگهبان نرفت، بلکه به سمت براندازها رفت و دیدیم که آرای ما به زیر ۵۰٪ کاهش پیدا کرد. در مسائل هنری، فرهنگی و آنچه که صدا و سیما می‌خواهد مبلغ آن باشد اینگونه نیست که با حذف به اهداف خودش دست پیدا کند، می‌تواند بخشی را حذف کند ولی به معنای رسیدن به اهداف صدا و سیما در ارتقا جامعه و نشان دادن توسعه یافتگی کشور نیست و اساسا کمکی به این امتیازات اساسی توسعه یافتگی نخواهد کرد. این مسئله‌ای است که متاسفانه مدیران صدا و سیمایی‌ها از آن غافل هستند. حتما اگر سلیقه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در صدا و سیما حاضر باشند و مسائل خودشان را مطرح کنند و به نقد و بررسی گذاشته شوند، آن‌وقت همه سلیقه‌ها رشد می‌کنند و مخاطبین صدا و سیما حتما افزایش پیدا خواهند کرد.

این رویه ریزش مخاطب هم خواهد داشت؟

اساسا پرسشی را مدیران صدا و سیما از خودشان و کسانی که بر صدا و سیما نظارت دارند داشته باشند، این است که آیا صدا و سیما می‌خواهد مخاطبین شبکه‌های دیگر را جذب کند یا خیر، اگر نمی‌خواهد خب همین مسیر را بروید. اما اگر واقعا می‌خواهد مخاطبین دیگر را جذب کند که پاسخ مثبت است؛‌ چرا که از بیت المال، این همه هزینه برای صدا و سیما می‌شود و این برای یک قشر خاص نیست . وقتی که صدا و سیمای کشور بخواهد یک جمعیت بسیار کمی را تحت پوشش بگیرد، اساسا مسائل امنیت را به مخاطره خواهد انداخت. از نظر من در اینجاست که دستگاه‌های امنیتی باید وارد شوند و صدا و سیما را بازخواست کنند که چرا مخاطبین صدا و سیما انقدر کم شده‌اند. چون این به اقتدار ملی آسیب خواهد زد. لذا اگر پاسخ مثبت است، آن‌وقت یک سوال دیگری پشت سر این مطرح می‌شود که چگونه صدا و سیمایی که با این همه هزینه‌های هنگفت اداره می‌شود و تمایل دارد که مخاطبین بیشتری در رقابت با رسانه‌های خارجی و داخلی داشته باشد تاکنون یک برنامه نقد از درون توسط سلیقه‌های مختلف ارائه نداده است. یعنی مثلا چرا من بعد از پایان دوره حضورم در مجلس اجازه پیدا نکردم به عنوان یک فعال سیاسی دیدگاه و نقد خودم را به صدا و سیما مطرح کنم؟ در واقع جریان‌های مختلف و شخصیت‌های محترم و ممتازی در کشورمان هستند که نقدهای جدی و کارشناسی در حوزه جامعه شناسی، روانشناسی، محیط زیست و تبلیغات دارند و حرفی برای گفتن دارند که اتفاقا این منجر به ارتقا سلیقه صدا و سیما خواهد شد و نظر صدا و سیما هم بیشتر جا خواهد افتاد. چون زمانی این اتفاق می‌افتد که سلیقه حاکمیت یا تصمیمی که حاکمیت می‌خواهد بگیرد به نقد گذاشته شود، وقتی خودِ صدا و سیما حاضر نیست هیچگونه نقدی را درمورد برنامه‌های خودش برگزار کند، چگونه انتظار داریم پاسخ پرسش اولمان تاًمین شود و روشن است که مخاطب به این سمت گرایش پیدا نخواهد کرد. لذا در این مدت صدا و سیما به دلیل نگرانی از نقدهای جدی که دارد هیچ‌وقت حاضر نشده تا اقدام به برپایی برنامه‌های منتقدانه به سیاست‌ها و برنامه‌های صدا و سیما کند.

استعدادهای نخبگان در جامعه محدود است. یعنی اینگونه نیست که ما منبع بی‌نهایتی از استعدادهای درخشان یک ملتی را در اختیار داشته باشیم که هرچقدر از آن خرج کنیم تمام نشود. به هر حال مردم ایران مثل همه مردم دنیا دارای لایه‌های مختلف تمایلات، خواست‌ها، نیازها و مطالبات هستند، اجتماع اینها آن استعداد و منبع ذخیره نیروی انسانی را تشکیل می‌دهد. پس وقتی که از این منبع به طور کامل استفاده نشود، نباید انتظار داشت تولید محتوا هم جایگاه پیدا کند و ابعاد مختلفی داشته باشد. اساسا وقتی صدا و سیما نمی‌خواهد انرژی‌ها را آزاد کند و به صورت مدام به دنبال این است که انرژی‌ها را ذخیره کند و این اِنرسی که از ذخیره انرژی‌ها و استعدادها در لحظه‌ای آزاد می‌شود انفجاری است که اتفاقات بسیار پر هزینه‌ای را برای نظام و کشور ایجاد می‌کند. پس لازم است، این را در صدا و سیما یافت.

 

یعنی زمانی که ما می‌بینیم اتفاق‌هایی در ۹۶، ۹۸ یا همین اعتراض‌هایی که الان در کف خیابان، بازنشستگان، فرهنگیان و قشرهای مختلف با آن رو به رو هستیم بخشی از آن این است که صدا و سیما خبری منتشر نمی‌کند و تمامی این انرژی‌ها را محبوس می‌کند و با حبس این انرژی‌ها مدام بر ایجاد ناهنجاری‌ها دامن می‌زند و مخاطبین به سمت و سو و جاهایی می‌روند که این انرژی آزاد شود.

 به هر حال این مردم دارای استعدادهایی هستند، بخشی از این مردم ریاضی می‌دانند، بخشی از آن‌ها تمایل به محیط زیست دارند، بخشی از آن‌ها تمایل به حوزه‌های اجتماعی دارند، بخشی از آن‌ها به حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تمایل دارند. این استعدادها که باید روز به روز در صدا و سیما خودشان را نشان دهند و نگاه‌های آن‌ها بروز و ظهور پیدا کند و رقیبان، آنها را نقد کنند. در واقع جای آنها خالی است.

 

یکی از اصلی‌ترین وظایف صدا و سیما ایجاد سرگرمی در مخاطب است؛ به همین منظور اقدام به تولیدات گونه‌های متفاوتی از محتواهای تصویری می‌کند. در این حطیه چه کارنامه‌ای از تصمیم‌گیران صدا و سیما سراغ داریم؟

 فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی خالی از محتوای مناسب برای بیننده و مخاطبین می‌شود و به ناچار مردم تمایل دارند سرگرمی داشته باشند که سرگرمی‌های‌شان از جهت ارتقا جایگاه و معلومات‌شان است و آن سرگرمی باید احساس آنها را پاسخگو باشد. اما وقتی احساس مردم جایگاهی ندارد، وقتی تمایلات مردم جایگاهی ندارد، وقتی نمی‌توانند بیننده تمایلات خودشان در صدا و سیما باشند قاعدتا آن‌وقت نباید انتظار داشته باشیم نگاه ۸۰ میلیون نفر به صدا و سیما باشد. پس طبیعی است به شبکه‌های خارج از صدا و سیما مراجعه کنند و آن‌وقت چون اینها اثرات و بازتابی خواهد داشت،‌ صدا و سیما برای دستگاه‌های امنیتی ایجاد هزینه خواهد کرد تا این دستگاه‌ها وارد شوند و با معلول‌ها برخورد کنند. در کشور دستگاه‌های امنیتی با معلول‌ها برخورد می‌کنند، یعنی به‌جای اینکه اعتیاد را به صورت ریشه‌ای حل کنیم با معتاد برخورد می‌کنیم، به‌جای اینکه با قمه‌کش‌ها، عربده کش‌ها و زورگویان مقابله کنیم با معلول برخورد می‌کنیم، بخش اعظمی از اینها باید پیشگیری شود. اما پیشگیری برعهده دستگاه امنیتی و قضایی نیست، بلکه یک بخش این پیشگیری برعهده صدا و سیما است که در حقیقت با تخلیه آن انرژی می‌تواند موفقیت‌هایی را کسب کند و مخاطبینی جذب کند و وقتی مخاطب جذب کرد، باید برای مخاطب برنامه داشته باشد. قاعدتا حوزه اقتصادی و دستگاه اقتصادی هم نقش دارند در اینکه جامعه را به سمت و سویی ببرند که روان جامعه آرامش داشته باشد در آن صورت است که در یک اقتصاد سالم ما دیگر شاهد این نیستیم که روز به روز نرخ طلا و جرم و جنایت مدام افزایش پیدا کند یعنی حوزه‌های مختلف باید نقش خودشان را به درستی در جامعه اجرا کنند و قطعا صدا و سیما نقش نظارتی بیشتری خواهد داشت.

ممنون؛ نکته پایانی!

صدا و سیما در حالی به رسانه‌ای خثی تبدیل شده است که به‌نظر می‌رسد،‌ نمی‌توانیم به اصلاح این رسانه با بودجه چند هزار میلیارد تومانی امیدوار باشیم!

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها