چندهمسری در ایران؛ سنت تاریخی یا آسیب اجتماعی؟

در نشست سه شنبه پژوهشسرای آزاد اندیش با حضور دکتر عبدhلرحیم سلیمانی و دکتر کتایون مصری، موضوع «چندهمسری» از منظر فقهی و جامعهشناختی بررسی شد و کارشناسان بر پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی این پدیده و تأثیر آن بر حقوق زنان و مردان تأکید کردند.
به گزارش خبرنگار مستقل آنلاین، ساعت 14 روز سهشنبه ۱۸ شهریورماه،یکی از سلسله نشست های در باب حقوق زنان با موضوع " چند همسری" از منظر واکاوی فقهی و جامعهشناختی با حضور دکتر عبدلرحیم سلیمانی؛ استاد بازنشسته دانشگاه مفید قم و دکتر کتایون مصری؛ پژوهشگر مطالعات زنان و جنسیت، در پژوهشسرای آزاد اندیش برگذار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر عبدالرحیم سلیمانی؛ استاد بازنشسته دانشگاه مفید قم، اظهار کرد: قرار است در این جلسه درباره موضوع «چندهمسری» گفتوگو شود. این نشست بخشی از سلسله جلسات آموزشی است، اما بحث امروز بهطور ویژه به چندهمسری اختصاص دارد. سخنران توضیح داد که قصد دارد ابتدا اصولی را که برای خود قائل است مطرح کند.
او نخستین اصل را یک اصل بنیادین در حوزه حقوق بشر دانست؛ اصلی که به گفته او در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر نشده، اما به باورش بسیار اساسی است. وی این اصل را «خودفرمانروایی انسان» عنوان کرد و توضیح داد: «به اعتقاد من مادرِ همه حقوق بشر این است که انسان فرمانروای خویش باشد.» او حتی کتابی با عنوان دین و خودفرمانروایی انسان نوشته و در آن بررسی کرده است که آیا دین با این اصل سازگار است یا خیر. نتیجه نهایی کتاب به باور او چنین است: «میتوان قرائتی از اسلام ارائه داد که بر اساس آن، خداوند انسان را مؤاخذه میکند که چرا فرمانروای خویش نبوده است. بزرگترین انحراف انسان این است که بر خود حکومت نکند.»
سلیمانی سپس به موضوع ازدواج پرداخت و اظهار کرد: «عقد نکاح یک قرارداد میان دو نفر است و باید به صورت شفاف میان طرفین تنظیم شود.» او افزود: «گاهی در فقه سنتی ظرفیتهایی وجود دارد که چندان آشکار نیستند، اما میتوان از همان ظرفیتها استفاده کرد. همانطور که در برخی کسبوکارها بهترین کالاها در ویترین نیست و در انبار نگهداری میشود، در فقه نیز احکامی هست که کمتر دیده میشود اما بسیار ارزشمند است.»
استاد بازنشسته دانشگاه مفید قم یکی از موارد مهم را آگاهی زوجین، بهویژه زنان، از ماهیت عقد ازدواج دانست و گفت: «این قرارداد نباید صرفاً به صفحات کلیشهای و از پیش تعیینشده محدود شود. لازم است زنان و مردان خودشان شروط و توافقات را بنویسند.»
به گفته او، حتی در چارچوب فقه سنتی نیز میتوان شروط متعددی در عقد درج کرد؛ از جمله اینکه حق مسکن به صورت مشترک باشد، حضانت فرزندان بر عهده هر دو قرار گیرد، اداره منزل با مشارکت طرفین انجام شود، یا در موضوع سفر نیازی به اجازه گرفتن از دیگری نباشد.
سلیمانی تأکید کرد: «هر شرطی که ذاتاً خلاف شرع نباشد، قابل درج در عقد ازدواج است. مثلاً اگر شرط شود که در خانه باید شراب وجود داشته باشد، چنین شرطی باطل است زیرا ذاتاً خلاف شرع است. اما شروطی که مباح باشند یا حقی را به یکی از طرفین واگذار کنند، کاملاً معتبر است. در نهایت، این حق طرفین است که درباره حقوق خود توافق کرده و بخشی از آن را واگذار یا از آن صرفنظر کنند.»
وی گفت: در ادامه سخنانم را به سه نکته اساسی مطرح خواهم کرد: نخستین اصل، «حق خودفرمانروایی انسان» بود؛ اصلی که او آن را مادر همه حقوق بشر دانست و تأکید کرد که هیچ انسانی نباید از اختیار و حاکمیت بر خویشتن محروم باشد.
استاد بازنشسته دانشگاه مفید قم، متذکر شد: دومین اصل، مربوط به «ماهیت عقد ازدواج» بود. به گفته او، نکاح یک قرارداد است و هیچ شرط از پیشتعیینشدهای نباید بر آن تحمیل شود. هر دو طرف میتوانند هنگام عقد، هر شرطی را که ذاتاً خلاف شرع نباشد درج کنند؛ از جمله اینکه زن شرط کند حق طلاق با او باشد. سخنران تأکید کرد که این موضوع در فقه سنتی امکانپذیر است، هرچند بسیاری از مردم از آن آگاه نیستند.
او سپس به سومین اصل اشاره کرد و گفت: «برخی شروط، عرفی هستند و ضرورتی ندارد که حتماً در عقدنامه نوشته شوند.» برای توضیح این موضوع، خاطرهای از سالها قبل را نقل کرد: «حدود ده یا بیست سال پیش قصد داشتم از تهران به قم بروم. در ترمینال سوار تاکسی شدم. کمی بعد یک زوج جوان نیز سوار شدند. هنوز خودرو حرکت نکرده بود که مرد جوان با عصبانیت شروع به اعتراض کرد و گفت: من تازه از مراسم عقد آمدهام و عازم سفر زیارتی هستم، اما چرا باید تعهدی به من تحمیل شود مبنی بر اینکه حق ازدواج مجدد ندارم؟»
سلیمانی گفت: «در جامعه ما برخی شروط آنقدر بدیهی هستند که حتی نیازی به ثبت در عقدنامه ندارند. برای مثال، اگر مردی از همان ابتدای خواستگاری اعلام کند قصد دارد همسر دیگری اختیار کند، واکنش طبیعی بسیاری از زنان این است که چنین فردی را به سرعت رد کنند. این یعنی شرط عرفی وجود دارد، حتی اگر در سند ازدواج نوشته نشده باشد.»
استاد بازنشسته دانشگاه مفید قم، متذکر شد«مردی به من اعتراض میکرد که چرا در عقدنامه نوشته شده او حق ازدواج مجدد ندارد. همسرش به او پاسخ داده بود: اگر روز اول چنین شرطی را بر زبان میآوردی، همان لحظه تو را از زندگیام بیرون میکردم. این یعنی زن اختیار دارد و خودفرمان است؛ او تصمیم میگیرد با مردی که قصد همسر دوم دارد ازدواج نکند.»
به باور او، معیار تشخیص شرط عرفی ساده است: «هرجا اگر شرطی را صریح بیان کنید و واکنش طبیعی جامعه این باشد که شما را کنار بگذارد یا رد کند، آن شرط، عرفی و الزامآور است؛ حتی بدون ثبت در عقدنامه.»
وی افزود: «برای مثال، اگر مردی در جلسه خواستگاری بگوید اجازه خروج زن از خانه را حتی در صورت بیماری یا فوت پدرش نمیدهد، این سخن به قدری غیرقابل پذیرش است که به خودی خود به معنای نقض شرط عرفی محسوب میشود. در چنین مواردی، نیازی به ثبت کتبی نیست، چرا که جامعه بهطور بدیهی آن را رد میکند.»
سلیمانی تأکید کرد: «مسئله ازدواج مجدد در جامعه ایران امروز از همین دسته شروط عرفی است. به عبارت دیگر، حتی اگر در عقدنامه نیامده باشد، مرد حق ندارد به سادگی همسر دیگری اختیار کند، زیرا این موضوع در عرف اجتماعی بهعنوان شرطی پذیرفتهشده شناخته میشود.»
وی در ادامه به نکتهای تاریخی اشاره کرد و گفت: «جالب است بدانیم که پیش از انقلاب، در عقدنامهها شرطی درباره ازدواج مجدد درج نمیشد، اما با این حال مرد حق نداشت بدون اجازه همسر اقدام به ازدواج مجدد کند. این نشان میدهد که حتی در آن زمان نیز شرط عرفی بهعنوان مانع عمل میکرد.»
او افزود: «من به همین اندازه از این دیدگاه دفاع میکنم و ترجیح میدهم ادامه بحث را به سرکار خانم دکتر مصری بسپارم تا ایشان از منظر فنی این دیدگاههای قرون وسطایی را نقد کنند.»
در ادامه این نشست دکتر کتایون مصری؛ پژوهشگر مطالعات زنان و جنسیت، اظهار کرد: «این موضوع زیربنای حقوق مدنی و حقوق خانواده ماست و به دلیل همخوانی نداشتن با شرایط روز جامعه، هر دو طرف ازدواج متضرر میشوند. غالباً شروطی که به عنوان شرط عرفی مطرح میشود، حتی اگر در عقدنامه نوشته شود، به دلیل حضور محضر و نبود ضمانت اجرایی، به درستی اجرا نمیشود. در حال حاضر، دیوارهای بین زوجین بلندتر شده و این موضوع شامل زنان و مردان هر دو میشود، بنابراین شرط عرفی متأسفانه آنطور که باید جدی گرفته نمیشود.»
وی افزود: «من سعی میکنم صحبتهایم را در چند بخش ارائه کنم. پیش از این، یک پیوند کامل درباره چندهمسری تهیه کرده بودم و دلم میخواست به صورت یکجا ارائه کنم، اما با توجه به محدودیت زمان، تصمیم گرفتم بخشهایی از بحث را به صورت ربعساعتی مطرح کنم تا خستهکننده نشود. این مسئله شامل ریشههای فقهی، اجتماعی، جامعهشناسی و روانشناسی چندهمسری است.»
مصری ادامه داد: «با وجود اینکه از نظر ایدئولوژیک این امر پذیرفته شده، برخی افراد در شبکههای اجتماعی به مطرح شدن آن اعتراض کردهاند. آمارها نشان میدهد که چندهمسری مقولهای عام و فراگیر نیست، به ویژه اگر به شکل رسمی باشد. به عنوان مثال، ازدواجهای رسمی با چند همسر در سالهای گذشته بین یک و نیم تا دو و هشت دهم درصد کل ازدواجها بوده است، یعنی حدود دو درصد. البته این آمار شامل ازدواجهای غیررسمی نمیشود.»
او توضیح داد: «آنچه باید در کنار مقوله چندهمسری مورد بررسی و دقت قرار گیرد، مسئله رفتار جنسی موازی است. غالباً مردان، و گاهی زنان، این حق را به خود میدهند که روابط جنسی موازی داشته باشند. این موضوع کاملاً جدا از زندگی پارتنری جوانان و ازدواج سفید است و مسئلهای اجتماعی و فرهنگی جدی به شمار میرود.»
مصری در پایان گفت: «چالش اصلی جامعه امروز این است که چرا مردانی که دسترسی به همسر دارند و در فرهنگ ما چندهمسری رسمی را قبیح میدانند، همچنان به دنبال روابط موازی هستند. این مسئله نیازمند هشدار و توجه جدی از منظر اجتماعی و فرهنگی است.»
دکتر کتایون مصری در ادامه اظهارات خود درباره چندهمسری در جامعه امروز گفت: «متأسفانه در جامعه ما، چندهمسری به دلایلی توجیه میشود که ریشه در برداشتهای تاریخی و برانگیختگی جنسی مردان دارد. گفته میشود مردان تنوعطلب هستند و نیاز جنسی بیشتری نسبت به زنان دارند، بنابراین برخی مردان در کنار زندگی معمولی خود با همسر و فرزندان، روابط پنهانی یا حتی علنی موازی برقرار میکنند.»
او افزود: «این نوع جدید چندهمسری در جامعه ما، گرچه ممکن است در جوامع دیگر نیز وجود داشته باشد، اما در ایران ریشههای عمیقی دارد که باید شناخته شود. بررسی پروندههای مشاوره خانواده و طلاق نشان میدهد مردان غالباً زیر بار این عنوان که «تو خیانت میکنی» نمیروند، زیرا راههای قانونی و فقهی برای آنان بیشتر است. برخی مردان میتوانند با صیغه و ثبت نکردن ارتباط، روابط موازی داشته باشند و این روابط بسیاری ثبت نمیشود. حتی اگر زن مجرد باشد، هیچ محدودیتی اعمال نمیشود.»
مصری ادامه داد: «ریشههای تاریخی این مسئله در ایران بسیار عمیق است. بررسی منابع تاریخی نشان میدهد از دوران هخامنشیان، چندهمسری رایج بوده است. مردان علاوه بر زنان عقدی، زنان غیرعقدی نیز داشتهاند. در دوران هخامنشی و ساسانی، نقش زنان به خصوص در تولید نسل پسر اهمیت داشت. چندهمسری عاملی بود برای افزایش تعداد فرزندان، چرا که فرزند بهویژه پسر، سرمایه و نیروی نظامی محسوب میشد و در جنگها جایگزین نیروهای از دست رفته میشد. این نشان میدهد که ریشه تاریخی چندهمسری بیشتر تابع نیازهای اجتماعی و نظامی بوده است.»
دکتر کتایون مصری در ادامه صحبتهای خود درباره ریشههای چندهمسری و رفتارهای جنسی مردان گفت: «الزاماً برانگیختگی و تنوعطلبی جنسی مردان که امروزه بهانهای برای تعدد زوجات شده، در دوران مدرن مدتی وجود نداشت، بلکه پیشتر یک نیاز اجتماعی و ساختاری بود. نقشها در جامعه کاملاً تقسیم شده بود و مردان خود را مجاز میدانستند تا این حقوق را اعمال کنند.»
او افزود: «با احترام به برخی اندیشمندان و شخصیتهای نادری که در دوران هخامنشی و ساسانی رشد کردند و حاکم بودند، باید گفت که بار همسری و نقشهای فرزندآوری بهویژه برای تولید پسر، مسئولیت زن محسوب میشد و حرمت او در این زمینه حفظ میشد. این الگوهای تاریخی هنوز هم در برخی روستاها و مناطق محروم ایران به لحاظ فرهنگی مشاهده میشوند و ریشههای تاریخی آن پابرجاست. در دانشنامه ایران باستان و منابع مربوط به آیین زرتشت نیز به وضوح ذکر شده که چندهمسری رایج بوده است.»
مصری ادامه داد: «نکته مهمی که میخواهم به آن اشاره کنم، تحول مفهوم مردانگی از اواخر نیمه دوم قرن نوزدهم، یعنی اواخر دوره قاجار، است. مردانگی شکل مدرنی به خود گرفت که ناشی از تردد به کشورهای غربی، تحصیلات جدید، تغییرات بازار کار و ورود عناصر مدرن به ایران، بهویژه در دوران پهلوی اول، بود. این تغییرات باعث شد که تنوعطلبی جنسی مردان بهانهای برای تعدد زوجات مدرن شود.»
او در پایان تأکید کرد: «بر اساس پژوهشهای پدیدارشناسی و واکاوی لایههای زندگی مردان و زنان متعهد، متأسفانه در هزاره سوم مشاهده میکنیم که مردان به راحتی از روابط موازی صحبت میکنند و آن را یک امتیاز میدانند. این در حالی است که زنان در اغلب موارد چنین موضوعاتی را بازگو نمیکنند و تجربه مشابهی ندارند.»
دکتر کتایون مصری در ادامه درباره تفاوت رفتارهای زنان و مردان در زمینه روابط خارج از ازدواج گفت: «زنان به شدت در معرض خیانت قرار میگیرند و مجازاتهای سنگینی برای آنها در نظر گرفته میشود، در حالی که در مورد مردان، این مسئله به یک عامل قدرت و امتیاز اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است. منظورم این نیست که بخواهیم همه مردان را یکسان ببینیم، چرا که یافتههای ما از مطالعات پدیدارشناسی قابل تعمیم به کل جمعیت نیست. ما لایههایی از زندگی مردان را بررسی کردیم و مشاهده کردیم که برخی از آنها روابط موازی را به عنوان امتیاز خود در جامعه به کار میبرند؛ مثلاً با شغل، تیپ، برند پوشش یا وضعیت مالی خود، توانایی داشتن روابط با زنان مختلف را به نمایش میگذارند. این مسئله از منظر روانشناسی و جنبههای جنسی نیز قابل تحلیل است.»
او افزود: «در مطالعات من، تمرکز بر ایران بوده، اما بررسیها و مقایسهها نشان میدهد که چندهمسری در هر جغرافیا معنا و کارکرد خاص خود را دارد. در ایران، این پدیده به دلایل فرهنگی و تاریخی شکل گرفته است و بررسی تاریخی آن میتواند ما را به راهکارهای بهتری برای کاهش آسیبهای اجتماعی برساند. به ویژه که تعداد ازدواجهای رسمی چندهمسری در ایران محدود است و غالباً شکل مدرنتر آن، یعنی روابط موازی جنسی، بیشتر مطرح است. این مسئله ریشه در توجیهات فرهنگی و تاریخی دارد که به مردان اجازه داده است قدرت و امتیاز جنسی خود را به عنوان ارزش اجتماعی مطرح کنند.»
مصری ادامه داد: «از دوران کودکی، در محیطهای آموزشی و خانوادگی، شکاف جنسیتی میان پسران و دختران شکل میگیرد. به پسران گفته میشود که نیروی جنسیشان غیرقابل مهار است و آنها به نوعی خطری برای دختران محسوب میشوند. این باورها باعث میشود که مردان از همان سنین اولیه، حقایق جنسی و روابط موازی را به عنوان یک امتیاز یا ابزار قدرت تلقی کنند.»
وی افزود: ما هنوز به فرزندانمان آموزش میدهیم که مردان قادر به کنترل خود نیستند و همیشه در معرض برانگیختگی جنسی هستند. به نظر من این تلقی، هرچند صریح بیان میشود، در واقع اهانت به مردان است، اما در جامعه مردسالار ما مکرراً مطرح و بازتولید میشود. ما این نگرش را به کودکان منتقل میکنیم، رسانهها برنامههایی درباره چندهمسری تولید میکنند و شبکههای اجتماعی نیز این انگاره را تقویت میکنند.
دکتر کتایون مصری گفت: از نگاه انتقادی باید پرسید: آیا این برانگیختگی و عدم خودکنترلی، واقعاً یک حقیقت زیستی و غیرقابل تغییر است؟ تحقیقات انجام شده، حتی فراتر از ایران، نشان میدهد که این صفت اغلب بهانهای فرهنگی است و نه یک ضرورت بیولوژیک غیرقابل کنترل. یکی از دقیقترین مطالعات در این زمینه توسط دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام شده و بررسی کرده است که آیا برانگیختگی جنسی در مردان واقعاً غیرقابل کنترل است یا خیر.
وی ادامه داد: لازم به تأکید است که بیان این نکات به معنای حمایت از برهنگی یا بیحیایی نیست؛ خطوط قرمز فرهنگی و اخلاقی باید رعایت شود. اما باور اینکه مردان در برابر زنان هیچ کنترلی ندارند، نادرست و آسیبزننده است و متأسفانه از کودکی در ذهن جامعه ما نهادینه شده است.
دکتر کتایون مصری، پژوهشگر مطالعات زنان و جنسیت، در بررسی خود اشاره میکند که برانگیختگی جنسی مردان لزوماً یک امر زیستی و غیرقابل تغییر نیست. بر اساس تحقیقاتی که توسط جیسون وینترز، سرپرست یک تیم مطالعاتی، انجام شده، تحریک جنسی مردان بیشتر یک پدیده ذهنی است تا یک ویژگی جسمی. افرادی که قادر به کنترل عواطف و احساسات خود هستند، میتوانند همین کنترل را در زمینه جنسی نیز اعمال کنند. به عبارت دیگر، اگر کسی توانسته است خشم، تمرکز یا هیجانات خود را مدیریت کند، قادر خواهد بود بر برانگیختگی جنسی خود نیز مسلط شود.
او افزود: وینترز نشان میدهد که عواملی مانند محیط، تجربه و تمرین، نه ویژگیهای جسمی، نقش اصلی را در این کنترل دارند. همچنین، تکرار و تأکید مداوم بر چندهمسری میتواند برانگیختگی جنسی را تحریک کند، اما این یافتهها در جامعهای مانند کانادا و آمریکا بررسی شده و لزوماً محدود به ایران نیست.
مصری تأکید میکند که ادعای رایج مبنی بر اینکه مردان ذاتاً تنوعطلب هستند و خودکنترلی ندارند، از لحاظ عقلانی نادرست است. تجربه او در گفتگو با مردان نشان داده که بسیاری از آنها تنوعطلبی جنسی را نه صرفاً یک نیاز زیستی، بلکه ابزاری برای کسب قدرت و موقعیت اجتماعی میدانند؛ عاملی برای سلطه و مشروعیتبخشی به روابط با چند زن، که متأسفانه برخی بزرگان و فلاسفه تاریخی نیز به نوعی آن را تأیید کردهاند.
او گفت: باور به اینکه کنترل جنسی مردان غیرممکن است. او تأکید میکند که پذیرش این فرض، عملاً قوای عقلانی و قدرت مهار هیجانات مردان را کاهش میدهد. واقعیت این است که جامعه ما همواره مردان را «جنس اول» دانسته و به آنها مسئولیتهای سنگین اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی سپرده است، در حالی که زنان را «جنس دوم» میشمارد و توانایی مدیریت یا کنترل خود را محدود میبیند. این تصور سنتی باعث شده که مردان همواره «نگهداری شوند» و همزمان برانگیختگی جنسی آنها بهعنوان یک امر طبیعی و غیرقابل کنترل پذیرفته شود.
مصری معتقد است که این نگاه دوسویه، از لحاظ عرفی و فرهنگی تعارض ایجاد میکند و به ضرر خود مفهوم مردانگی در جامعه است، نه زنانگی. در حقیقت، نبود خودکنترلی و این انگاره که مردان نمیتوانند رفتار جنسی خود را مهار کنند، تصویر مردانگی را زیر سوال میبرد و به جای تقویت توانمندیهای عقلانی و هیجانی مردان، آنها را محدود میکند.
او اضافه میکند که آموزش و فرهنگ ما از کودکی این تعارض را بازتولید میکند: دختر و پسر، زن و مرد، در مقابل هم قرار میگیرند و خطاهای فردی و تفاوتهای شخصیتی به جای توجه به تواناییهای فردی، با جنسیت مرتبط میشود. مصری تأکید میکند که نه زن مبرا از خطاست و نه مرد؛ و برای مدیریت، قضاوت و اثربخشی در محیطهای اجتماعی و کاری، باید به تفاوتهای فردی توجه کرد و نه جنسیت.
در نهایت، او تأکید میکند که این تحلیلها نه برای انتقاد از مردان و زنان، بلکه برای اصلاح برداشتهای فرهنگی و ارتقای آگاهی جامعه درباره تواناییهای فردی و خودکنترلی است.
ارسال نظر