بازگشت طالبان به قدرت یا یک جنگ داخلی طولانی‌مدت؟

بازگشت طالبان به قدرت یا یک جنگ داخلی طولانی‌مدت؟

ایمان احمدوند 

کارشناس مسائل خاورمیانه

بررسی تحولات میدانی افغانستان نشان از آن دارد که متأثر از خروج نیروی نظامیِ تحت هدایت ایالات‌متحده، دولت کابل در گردابی از مشکلات امنیتی گرفتار آمده است. ناتوانی دولت مرکزی در کنترل اوضاع نابسامانِ پدیدار شده، عینی‌ترین پیامدی است که عملاً منجر به آن شده تا افغانستان از رهگذر یک جنگ داخلی ویرانگر و دهشتناک، به ورطۀ فروپاشی کشانده شود. 

یک فرضیه نشان می‌دهد که مُصّر بودن آمریکا برای خروج از افغانستان برای این است که ایالات متحده ترجیح داده مسکو را درگیر دردسرهای افغانستان کند. چراکه تداوم حملات طالبان، باعث هم مرز شدن آن‌ها با برخی کشورهای آسیای میانه (حیاط خلوت روسیه) می‌شود و این مساله خطر تقویت ارتباط میان اسلامگرایان تندرو در این کشورها با طالبان افغانستان را افزایش می‌دهد. علاوه بر این گفته می‌شود که آمریکا در حال مذاکره با کشورهای آسیای میانه برای ایجاد پایگاه نظامی است؛ موضوعی که احتمالا خوشایند کرملین نخواهد بود.

این فرضیه تقریبا یکبار دیگر برای روسیه رخ داده، به دنبال خروج شوروی از افغانستان در سال ١٩٨٩ و سقوط رژیم رئیس جمهور محمد نجیب الله سه سال بعد از آن، گروه‌های مختلف مجاهدین به پیروزی رسیده با خشونتی بی‌سابقه به جان هم افتادند. گرچه احزاب سیاسی مخالف حمله شوروی با یکدیگر بر اساس توافق‌نامه پیشاور در سال ١٩٩٢ برای تشکیل دولت موقت متحد شدند، اما گلبدین حکمتیار که از سوی سرویس‌های مخفی پاکستان حمایت می‌شد، رویای دستیابی به قدرت انحصاری را داشت. او در سال ١٩٩٢ کابل را بمباران کرد که جز قربانیان بسیار در میان غیرنظامیان و ایجاد هرج و مرج نتیجه دیگری نداشت. در حالی که یک دولت موقت به سختی در حال شکل‌گیری بود احزاب مختلف با خشونت، اغلب به دلایل قومی، با یکدیگر درگیر شدند.

نباید به دخالت خارجی در پیدایش چنین وضعیتی بی‌تفاوت بود، هرچند در نقش محوری پاکستان در حمایت از حکمتیار و سپس طالبان شکی نیست اما این کشور تنها مداخله‌گر خارجی نبود. نیروهای عبدالرشید دوستم از سوی ازبکستان پشتیبانی می‌شدند. او که مدت‌ها در دولت نجیب‌الله با مجاهدین جنگیده بود کمی قبل از سقوط از او جدا شد و به مجاهدین پیوست. حزب وحدت اسلامی افغانستان، با عنوان اختصاری حزب وحدت، که جریانی شیعه است توسط ایران حمایت می‌شد در همان‌حالی که عربستان سعودی پشتیبان شبه نظامیان وهابی الاتحاد الاسلامیه بود.

سرانجام، طالبان برتری یافتند و در سال ١٩٩٦ کابل را فتح، و نوعی نظم هرچند وحشیانه را به کشور تحمیل کردند. موفقیت آن‌ها برای دست یافتن به قدرت انحصاری مدیون حمایت قاطع پاکستان، اسامه بن لادن و عربستان سعودی بود.

با این حال حکومت آن‌ها هرگز به طور کامل پذیرفته نشد. چندین جناح از مجاهدین برای تشکیل «ائتلاف شمال» گرد هم آمده‌اند و جنگ سالاران تحت رهبری ژنرال مشهور، احمد شاه مسعود، متحد شدند. حملات القاعده در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ به نیویورک و واکنش واشنگتن به آن، نقطه عطف جدیدی برای شروع جنگ‌های مداخله‌گرانه‌ای بود که ایالات متحده به طور مستقیم درگیر آن‌ها شد. طالبان در سال ٢٠٠١ سرنگون شدند.

در همان حالی که غیرنظامیان برای دفاع از خود در برخی مناطق اسلحه به دست می‌گیرند، دو واقعیت در حال ظهور است. از یک سو اکثر مردم از بازگشت به قدرت طالبان حمایت نمی‌کنند. خاطرات رفتار وحشیانه آن‌ها در گذشته هنوز در حافظه‌ها زنده است و از طرف دیگر، دولت بدون تکیه بر بازیگران غیردولتی مانند جنگ‌سالاران، قادر به کنترل کل قلمرو نیست. سرنوشت کشور در میزانی اندوه بار، بین بازگشت طالبان به قدرت یا یک جنگ داخلی طولانی مدت در نوسان است.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها