تحلیل فیلم «پیرپسر» از منظر جامعه‌شناختی و فمینیستی

از نگاه جامعه‌شناسانه و فمینیستی، این فیلم نه تنها گامی رو به جلو نیست، بلکه تأکیدی مجدد بر همان چرخه معیوبی است که زنان را همواره در جایگاه «کالا»، «ابزار» و «ابژه‌ی لذت جنسی مردانه» بازنمایی می‌کند. در سراسر فیلم، زنان ابداً به عنوان انسان‌های دارای عاملیت مستقل، تفکر، تخصص یا هویت فردی تصویر نمی‌شوند، بلکه در نسبت با مردان، ارزش‌گذاری می‌شوند

تحلیل فیلم «پیرپسر» از منظر جامعه‌شناختی و فمینیستی

فیلم «پیرپسر» بازتاب‌دهنده‌ی جامعه‌ای است که در آن زنان به واسطه‌ی فقر، نبود فرصت‌های برابر، تبعیض جنسیتی و انکار حق انتخاب، به ناچار در معرض خرید و فروش، خشونت و حذف قرار می‌گیرند

 

درسا عباسی/ روزنامه نگار

درسا عباسی

فیلم «پیرپسر» در ظاهر، داستانی معمایی و پرکشش روایت می‌کند، اما در بطن خود بازتولید بسیاری از کلیشه‌های بیمار نسبت به زنان و روابط جنسی در جامعه مردسالار ایران است.

آنچه این فیلم را در میان مخاطبان ایرانی پرسر و صدا کرده نه ساختار روایی پیچیده یا پیام تازه‌اش، بلکه به شکلی عریان، نمایش صحنه‌های اروتیک و جنسی است؛ مسئله‌ای که در سینمای سانسورشده ایران به خودی خود می‌تواند یک شوک یا جذابیت زرد ایجاد کند.

از نگاه جامعه‌شناسانه و فمینیستی، این فیلم نه تنها گامی رو به جلو نیست، بلکه تأکیدی مجدد بر همان چرخه معیوبی است که زنان را همواره در جایگاه «کالا»، «ابزار» و «ابژه‌ی لذت جنسی مردانه» بازنمایی می‌کند. در سراسر فیلم، زنان ابداً به عنوان انسان‌های دارای عاملیت مستقل، تفکر، تخصص یا هویت فردی تصویر نمی‌شوند، بلکه در نسبت با مردان، ارزش‌گذاری می‌شوند.
۱. زن به مثابه کالا؛ معامله‌گری جنسی و اقتصاد بدن زنانه
در طول فیلم، بارها از زبان مردان می‌شنویم که برای «به دست آوردن» یک زن چه باید کرد: پول، هدیه، خرج کردن. مردان به هم راهکار می‌دهند که برای جلب رضایت یک زن «باید سنگین پول خرج کنی»؛ این نگاه، زن را به شکلی عریان در مقام کالا و کالایی جنسی می‌نشاند که ارزش او به مقدار پولی که مردان خرجش می‌کنند وابسته است. این رویه تنها یک کنش فردی در فیلم نیست، بلکه بازتاب ساختار کلان‌تری است که در آن زنان در سایه‌ی نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی به ناچار وارد بازی‌های قدرت و میل مردانه می‌شوند.
۲. بازنمایی میل جنسی مردانه به مثابه قدرت و پیروزی
در این فیلم، رابطه‌ی جنسی برای مردان نه تنها یک خواست طبیعی بلکه نشانه‌ی «بُرد»، «موفقیت» و «سروری» است. در یکی از صریح‌ترین سکانس‌های فیلم، وقتی مرد قهرمان داستان موفق می‌شود با زنی به ظاهر جذاب وارد رابطه شود، مردان دیگر این اتفاق را به عنوان پیروزی جشن می‌گیرند؛ گویی نه یک رابطه‌ی انسانی که فتح یک سرزمین، شکار یا تصاحب دارایی‌ای ارزشمند رقم خورده است. این تصویرسازی، نگاه ابزاری و سلطه‌جویانه مردانه به بدن زن را تثبیت می‌کند.
۳. خشونت جنسی، تجاوز و سرکوب اختیار زنانه
رعنا، زنی که شاید تنها امید فیلم به یک روایت متفاوت از زن باشد، از همان ابتدا ابژه‌ی میل مردانه است. تمام جذابیت و کارکرد او به ظاهر و زیبایی‌اش تقلیل پیدا می‌کند. هیچ‌گاه در فیلم از هنر، دانش یا توانمندی حرفه‌ای او تمجید نمی‌شود. حتی در بزنگاه‌های حساس، انتخاب و «نه» گفتن برای او بی‌معناست؛ وقتی در برابر مردی که قدرت اقتصادی و فیزیکی بیشتری دارد می‌خواهد مقاومت کند، به اجبار تن به رابطه می‌دهد و در نهایت به قتل می‌رسد. قتل او، نماد خشن‌ترین شکل سلب اختیار زنانه است.
اینجا تجاوز نه فقط یک کنش فردی که استعاره‌ای از ساختاری است که زن را، حتی در لحظه‌ی «نه» گفتن، زیر سلطه‌ی غرور و نگاه مالکانه مرد نگه می‌دارد. زن باید بمیرد تا مرد فاتح باقی بماند.
۴. زنِ گناهکار و پاکدامنِ مقصر؛ اسطوره‌ی فاحشه-مادر
فیلم در لایه‌ی روانی خود، تصویری از مردی نشان می‌دهد که همسر خود را کشته، اما همچنان او را به فاحشگی متهم می‌کند و سعی دارد در ذهن پسرش چنین انگاری بسازد: «مادرت معلوم نبود با چند نفر بود.» این مکانیزم روانی، بازتاب همان کلیشه‌ی دیرینه‌ی فرهنگی است که زن را همواره مسئول انحراف، فساد یا خیانت معرفی می‌کند. مرد خطاکار است اما زن، هم در غیابش و هم در مرگش، مقصر باقی می‌ماند.

۵. چشم‌وهم‌چشمی، حسادت و رقابت میان زنان؛ انکار همبستگی زنانه
در یکی از صحنه‌های فیلم، زنان با هم به چشم حسادت می‌نگرند. هیچ تصویری از همبستگی زنانه، دوستی یا اتحاد دیده نمی‌شود. حتی زنانی که در یک فضای مشترک‌اند، در حال رقابت بر سر جلب توجه مرد یا تثبیت موقعیت خود از مسیرهای جنسیتی هستند. این بازتولید کلیشه‌ی زنِ حسود و زنِ بی‌رحم علیه زنِ دیگر، همسو با همان نگاه مردسالارانه‌ای است که نمی‌خواهد زنان در کنار هم قرار گیرند


۶. روشنفکری بازنده؛ پایان مرد متفاوت در جامعه‌ی مردسالار
در فیلم، شخصیتی که نماینده‌ی مردی روشنفکر، کتاب‌خوان و دارای نگاهی انسانی‌تر به زنان است، در نهایت در وضعیتی افسرده، درمانده و شکست‌خورده به تصویر کشیده می‌شود. او یاوه‌گو، تنها و مسخره‌شده است. اینجا پیام فیلم به وضوح این است که در جامعه‌ی مردسالار، مردی که زن را نه به چشم ابزار جنسی، که به‌عنوان انسانی مستقل و دارای اختیار ببیند، محکوم به انزوا و شکست است.
 

۷. بازتاب بحران‌های ساختاری؛ جنس دوم و انتخاب‌های تحمیلی

 

در نهایت، فیلم «پیرپسر» بازتاب‌دهنده‌ی جامعه‌ای است که در آن زنان به واسطه‌ی فقر، نبود فرصت‌های برابر، تبعیض جنسیتی و انکار حق انتخاب، به ناچار در معرض خرید و فروش، خشونت و حذف قرار می‌گیرند. رعنا که شاید قصد داشت برای بقای خود تن به این مناسبات ندهد، در برابر زور و قدرت مردانه ناتوان ماند.
این فیلم بازتولیدگر همان تصویر کهنه‌ای است که زن را یا فاحشه می‌بیند یا قربانی، و در هر دو حال، مقصر. «پیرپسر» به‌جای شکستن این چرخه‌ی معیوب، با بازگویی آن، عملاً به تثبیتش کمک می‌کند.

۸. خانه به مثابه استعاره‌ای از جامعه؛ بن‌بست و مرگ در یک ساختار بیمار

نکته‌ای که در تحلیل نهایی این فیلم نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد، فضاسازی بسته و خفقان‌آور خانه است؛ خانه‌ای که بیشتر رویدادهای اصلی فیلم در آن می‌گذرد و سرانجام نیز محل مرگ و نابودی است. این خانه را می‌توان استعاره‌ای از خود جامعه دانست: فضایی بسته، بیمار و مردسالار که در آن نه فقط زنان، بلکه حتی مردانی که اسیر این منطق بیمار هستند، راهی به بیرون ندارند.
در نهایت، همه‌ی شخصیت‌ها در این فضای بسته محکوم به نابودی‌اند. زنان یا کشته می‌شوند یا به انزوا و فروپاشی می‌رسند، مردان یا در جنون قدرت و خشونت غرق می‌شوند یا در شکستی خاموش و افسردگی محو. خانه، در این فیلم، معنای یک جامعه بسته را به خود می‌گیرد؛ جایی که برای زن، برای عشق، برای اختیار، و حتی برای مردی که نخواهد به قواعد خشونت و سلطه تن دهد، هیچ راهی به بیرون نیست. مرگ، تجاوز، تحقیر، و فروپاشی، سرنوشت محتوم هر کسی است که در این ساختار گرفتار می‌شود.
 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها