به بهانه گرد هم‌آیی اعضای مؤثر جبهه اصلاحات از سراسر کشور در دوم خرداد؛

جبهه اصلاحات؛ از سرمایه اجتماعی تا چالش‌های درونی

در دهه‌های اخیر، جبهه اصلاحات کشور نقش مؤثری در معادلات سیاسی ایران ایفا کرده است؛ از دوم خرداد ۷۶ و انتخاب سید محمد خاتمی تا حضور در شوراها و مجلس در مقاطع مختلف.

جبهه اصلاحات؛ از سرمایه اجتماعی تا چالش‌های درونی

با این حال، این جریان با وجود پشتوانه اجتماعی و گفتمان مطلوب در میان بخشی از جامعه، امروز با چالش‌های جدی روبه‌روست. بازنگری در عملکرد و شناخت ضعف‌های درونی، ضرورتی است که بیش از همیشه حس می‌شود. و اما چند چالش پیش آمده در جبهه ی اصلاحات:

عدم انسجام و رهبری نامتمرکز:

 

یکی از مهم‌ترین ضعف‌های جبهه اصلاحات، نبود انسجام درونی و تشتت در رهبری است. 

این موضوع به‌ویژه در انتخابات ۱۴۰۰ آشکار شد؛ جایی که احزاب و چهره‌های مختلف اصلاح‌طلب نتوانستند بر سر حمایت از یک نامزد واحد به اجماع برسند. نتیجه آن شد که بخشی از بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان در بلاتکلیفی قرار گرفت و مشارکت پایین در انتخابات را رقم زد.

وابستگی به چهره‌های سنتی و بی‌توجهی به نسل جدید:

بیشتر چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب در فضای سیاسی دهه ۷۰ و ۸۰ شکل گرفته‌اند و هنوز همان افراد پرچمدار این جریان هستند. کم‌توجهی به نیروهای جوان و نواندیش، باعث شده اصلاحات نتواند خود را با زبان و دغدغه‌های نسل جدید همراه کند. برای مثال، در فضای اعتراضی پس از وقایع ۱۴۰۱، صدای جوانان و زنان بیش از هر زمان دیگر شنیده شد، اما واکنش جبهه اصلاحات نسبت به مطالبات این گروه‌ها یا دیرهنگام بود یا محافظه‌کارانه.

این روال بعد از انتخابات دوره ی چهاردهم بیشتر به چشم می خورد،تا جائیکه جبهه ی اصلاحات مسوولیت خود در طرفداری از جناب پزشکیان را از یاد برده و منفعلانه به کنشهای دولت چهاردهم چشم دوخته است.

حتمأ نقد سازنده و یاد آوری وعده های انتخاباتی و معرفی قول‌های انجام شده و پیگیری وعده های فراموش شده،می تواند در موفقیت رئیس جمهور منتخب جبهه و شفافیت بیشتر برای تصمیمات آینده مؤثر باشد.

فقدان برنامه‌ی مشخص اقتصادی و اجتماعی:

یکی دیگر از نقدهای وارد بر جبهه ی اصلاحات، نداشتن برنامه‌های عینی و قابل‌اجرا در حوزه‌های اقتصادی و معیشتی است. 

در حالی‌که مشکلات معیشتی در اولویت ذهنی مردم قرار دارد، گفتمان اصلاحات همچنان بیشتر بر آزادی‌های سیاسی و حقوق شهروندی متمرکز است( که البته در جای خود لازم و ضروری است). دولت حسن روحانی، که به نوعی با حمایت اصلاح‌طلبان بر سر کار آمد، نمونه‌ای از این کاستی است؛ دولتی که نتوانست مطالبات اقتصادی را برآورده کند و بخش بزرگی از پایگاه رای اصلاح‌طلبان را سرخورده ساخت.این بار دیگر موضوع کاندیدای پوششی یا غیر اصلی مطرح نیست و جبهه ی اصلاحات نمی تواند مسوولیت مستقیم خود را در انتخاب مسعود پزشکیان فراموش کند.

محدودیت‌های ساختاری و ناتوانی در مقابله با آن:

در کنار مشکلات درونی، جبهه اصلاحات با محدودیت‌های ساختاری مانند« رد صلاحیت‌های گسترده»، «محدودیت رسانه‌ای» و«بعضأ فشارهای امنیتی »نیز مواجه است.

 با این حال، آنچه ضعف محسوب می‌شود، ناتوانی این جریان در یافتن راهکارهای مؤثر برای مواجهه با این موانع است. در انتخابات مجلس ۱۳۹۸، بسیاری از نامزدهای اصلاح‌طلب رد صلاحیت شدند و جریان اصلاحات  صرفاً از حضور در انتخابات انصراف داد؛

اگر بعد از آن اتفاق،با برنامه ریزی منسجم عمل می کرد،شائبه ی  ایجاد کاهش مشارکت و عقب‌نشینی بیشتر از صحنه قدرت  به وجود نمی آمد.

در نهایت، بازگشت به مردم، بازنگری در درون:

جبهه اصلاحات اگر می‌خواهد بار دیگر نقش‌آفرین مؤثر در سپهر سیاسی کشور باشد، باید« از کلیشه‌ها عبور کند»

، «به نقد درونی تن دهد» و

« بدنه‌ی اجتماعی خود را بازسازی کند.»

 بازگشت به مردم،

 پذیرش اشتباهات گذشته،

 ارائه برنامه‌های ملموس اقتصادی،

 و میدان دادن به نسل جدید،

 از جمله اقداماتی است که می‌تواند اصلاحات را از رکود فعلی خارج کند. در غیر این صورت، این جریان که وجودش برای کلیت نظام ضروری است، بیش از پیش در حاشیه قرار خواهد گرفت.

ابوالقاسم عابدین پور

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها