در ستایش یک دانشمند؛ تأملی بر جایگاه علم در ایران
به مناسبت روز معلم و به پاس تلاشهای دکتر برات قبادیان
زندگی علمی، در ظاهر از دنیای سیاست و جامعه جداست، اما در واقع عمیقاً از بسترهای فرهنگی، ساختاری و ارزشی جامعه تأثیر میپذیرد. آن زمان که یادداشت اولم را نوشتم، معلمی ساده بودم که شبانهروز، شاهد بیداریهای و پشتکارهای او بودم. امروز اما با ابزار تحلیل جامعهشناختی، و پشتوانهی تجربهای سیاسی، بهتر میتوانم دربارهی تیپ شخصیتی و مسیر حرفهای دکتر قبادیان سخن بگویم.

پروانه سلحشوری
نخستین یادداشتی که از من در روزنامهای کثیرالانتشار به چاپ رسید، در روزنامه ستاره صبح منتشر شد. عنوانش «در ستایش دکتر برات قبادیان» بود و به مناسبت روز معلم نوشته شده بود؛ دربارهی مردی که از سال سوم مهندسی در کنار او زیستهام و شاهد سالها تلاش، نظم و پشتکار بیوقفهاش بودهام.
امروز، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، قرار است از او بهعنوان استاد نمونه کشوری تقدیر شود؛ استادی که پیشتر عنوان پژوهشگر برتر کشور را کسب کرده، در میان یک درصد دانشمندان برتر جهان بر پایهی رتبهبندی تامسون رویترز قرار دارد، و در ردهبندی دانشمندان جهان اسلام نیز جایگاهی برجسته یافته است.
این یادداشت را اما دیگر نه از زاویه دید همسر، بلکه از منظر یک ناظر جامعهشناسی خوانده و تجربهگر عرصهی سیاست مینویسم؛ کسی که اکنون میکوشد با نگاهی کلنگر، تلاشهای علمی نزدیک به نیم قرن را در بستری اجتماعی-سیاسی تحلیل کند.
زندگی علمی، در ظاهر از دنیای سیاست و جامعه جداست، اما در واقع عمیقاً از بسترهای فرهنگی، ساختاری و ارزشی جامعه تأثیر میپذیرد. آن زمان که یادداشت اولم را نوشتم، معلمی ساده بودم که شبانهروز، شاهد بیداریهای و پشتکارهای او بودم. امروز اما با ابزار تحلیل جامعهشناختی، و پشتوانهی تجربهای سیاسی، بهتر میتوانم دربارهی تیپ شخصیتی و مسیر حرفهای دکتر قبادیان سخن بگویم.
در این میان، پرسشی کلیدی بار دیگر ذهنم را درگیر میکند: براستی جایگاه علم و عالمان در کشور ما کجاست؟
آیا جز لوحی تقدیر و هدیهای نمادین، چیزی نصیب این قشر شده است؟
آیا جامعهای که روزگاری، علم را مایهی منزلت میدانست، امروز ارزش آن را میداند؟
از دکتر قبادیان که بگذریم، ساختار بزرگتری نمایان میشود؛ ساختاری که در آن، بسیاری از نخبگان علمی پس از سالها تلاش، بیصدا به حاشیه رانده میشوند. اما در درون خود آنان، این افتخارات—هرچند کمرنگ در چشم ساختار رسمی—به خاطراتی درخشان و ماندگار بدل میشود؛ مانند روزی که من و دکتر حیدری، بیخبر از هم، هر یک در شهریور ۱۳۹۷ نطقی ایراد کردیم که هنوز در جانمان شعلهور است.
برات قبادیان، دانشآموخته دکتری مکانیک از دانشگاه رورکی هند، استاد تمام دانشگاه تربیت مدرس و بنیانگذار پژوهشگاه انرژیهای تجدیدپذیر این دانشگاه است. حدود نیم قرن فعالیت علمی، اجرایی و فرهنگی در کارنامهاش دارد. و تا آنجا که میدانم، برای دانشجویان و همکارانش نهتنها استادی راهنما، که پدری همراه و دوستی وفادار بوده است.
اما چرا مینویسم؟ آیا این نوشتن مؤثر است؟ آیا کسی به دغدغههای اهل علم گوش میسپارد؟
پزشکیان روزی گفت: «معتقدم تصمیمات باید بر اساس کار کارشناسی باشد»—براستی این اعتقاد، تا چه اندازه به سیاستورزی ما راه یافته است؟
شاید گاهی ما، کنشگران دغدغهمند، در حمایت از نخبگان علمی برای ورود به مدیریت کشور، بیش از خودِ آن افراد مشتاق بودیم. چنانکه من برای دکتر میدری چنین بودم؛ یا برای دکتر ظفرقندی، سیماییصراف، و مالواجرد. نمیدانم آن حمایتها تا چه اندازه اثرگذار بودند، اما بهواسطهی باور به رسالت کنشگری، خود را موظف به آن میدانستم. هماستانیام، دکتر میدری، که بارها با او جلسات کاری و تخصصی داشتهام، حتی پاسخ پیام تبریکم را نداد.
از تجربهی شخصی که بگذریم، بگذارید به علم بازگردیم؛ نه بهمثابه مجموعهای از دانشها، که بهمثابه ساختاری معرفتی در بستر جامعه.
در جامعهی امروز ما، سالهاست که ثروت جای علم را گرفته است. اگر بار دیگر دانشآموزان بخواهند انشای «علم بهتر است یا ثروت» را بنویسند، کمتر کسی به علم رأی میدهد. ثروت است که امروز در چشم جامعه جایگاه میسازد؛ و متأسفانه، قدرت و پول این امکان را فراهم کردهاند که بیدانشی، لباس علم به تن کند.
در این میان، نهادهای مرجع اجتماعی—پزشکان، معلمان، استادان—عامدانه از جایگاهشان فروکاسته شدهاند. حتی پزشکان، که زمانی از پردرآمدترین و پرنفوذترین اقشار جامعه بودند، امروز با موجی از مهاجرت و فرسودگی روانی روبهرو هستند؛ گزارشها از افزایش خودکشی در این قشر هشداردهنده است.
و بدتر از همه، در این ساختار معیوب، گاه کسانی که با تکیه بر رانت، مناسبات پنهان و ثروتهای بادآورده رشد کردهاند، بهعنوان الگوهای موفق در رسانهها ستایش میشوند؛ در حالیکه دانشمندانی که موهایشان را با نور کتاب سفید کردهاند، هنوز در آرزوی یک زندگی شایستهاند.
جامعهای که «پول» را معیار موفقیت میداند و «علم» را به حاشیه میراند، بیتردید نیازمند تلنگری عمیق است.
تا منزلت دانشمندان و نخبگان علمی به جایگاه واقعی خود بازنگردد، واقعیتهای تلخ در برابر چشمان هر چند شسته شود باقی خواهند ماند.
ارسال نظر