عباس معینی تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاحطلب:
پزشکیان در عمل به هیچکدام از وعدههایش موفق نبود/ ایشان صراحتاً گفتهاند که «اگر نتوانستیم به قولهایمان عمل کنیم، از ادامه کار سیاسی خداحافظی میکنیم»
ضروری است که یا زمان و شاخصهای روشن برای ارزیابی وعدهها تعیین شود، یا خود رئیسجمهور بهصراحت و مسئولانه اعلام کند که نتوانسته است ـ و در ادامه برای جبرانِ خسارتها و پاسخگویی به مردم اقدام کند/ وعدهای که در خصوص آقای پزشکیان باید مورد مطالبه و پرسش قرار گیرد، این است که ایشان بهرغم نداشتن زمانبندی مشخص برای توقف ادامه کار، در حال حاضر با ادامه دادن مسیر، عین ظلم و اجحاف را به مردم تحمیل میکنند و زندگیها بهصورت واقعی غیرقابل تحمل شده است.
آقای پزشکیان با ادامه دادن مسیر، ظلم و اجحاف را به مردم تحمیل میکنند و زندگیها بهصورت واقعی غیرقابل تحمل شده است
سرویس سیاسی مستقل آنلاین -
بیش از یک سال از پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری میگذرد، انتخاباتی که با حضور یک عضو پرطرفدار جناح مقابل پزشکیان به دور دوم کشید و در جریان آن وعدههای پرطمطراقی از سوی کاندیداها مطرح شد؛ وعدههایی که پای بسیاری را به حوزههای انتخابی کشاند و در نهایت مسعود پزشکیان پیروز رقابتها شد، هر چند شماری از رأیدهندگان به او این نکته را عنوان میکنند که وعدههای سال گذشته تنها برای داغ کردن تنور انتخابات بود زیرا هیچیک از آنها عملی و محقق نشدهاند.
در این باره گفتوگویی با عباس معینی، تحلیلگر و فعال سیاسی و اجتماعی انجام دادیم و در آن به بررسی فلسفه وعدههای انتخاباتی در جمهوری اسلامی پرداختیم.
معینی در این گفتوگو با نگاهی انتقادی و کارشناسی، دلایل ناکامی رؤسای جمهور در تحقق وعدههایشان را واکاوی کرده و تفاوت بین وعدههای عملیاتی و وعدههای آرمانی را روشن میسازد. او با اشاره به تجربه انتخابات اخیر و وعدههای مطرحشده توسط آقای پزشکیان، به بررسی محدودیتهای ساختاری و قانونی ریاست جمهوری، چالشهای برنامهریزی و زمانبندی وعدهها و پیامدهای احتمالی ادامه کار بدون ارزیابی دقیق پرداخته است.
معینی معتقد است؛ وعدهها بدون شاخصهای روشن و زمانبندی مشخص میتواند به اجحاف و بیعدالتی در حق مردم منجر شود و تأکید کرد که صداقت و اعلام صریح «نتوانستن» میتواند به عنوان یک اقدام فرهنگی و الگویی برای مسئولیتپذیری در سیاست ایران عمل کند. این گفتوگو، نگاهی دقیق به تعامل بین وعدههای انتخاباتی، محدودیتهای قانونی و انتظارات جامعه ارائه میدهد و اهمیت شفافیت، پاسخگویی و واقعبینی در مدیریت کشور را مورد تأکید قرار میدهد.
متن گفتوگو به این شرح است:
با توجه به اینکه بسیاری از وعدههای رؤسای جمهور منتخب ـ از جمله رئیسجمهور فعلی ـ از زمان انتخابات تا امروز محقق نشده، ابتدا بفرمایید اساساً فلسفه وعدههای انتخاباتی در جمهوری اسلامی چیست؟ چرا نامزدهای ریاستجمهوری چنین وعدههایی میدهند؛ آیا صرفاً برای پیروزی در انتخابات است یا واقعاً با برنامه و نیت اجرایی وارد میدان رقابت میشوند؟
ببینید، در سطح جهان، اولویت فلسفه وعدههای انتخاباتی برای نامزدها غالباً پیروزی در انتخابات است؛ اما این بدان معنا نیست که صرفاً با هدف پیروزی و عمل نکردن به وعدهها اقدام میکنند. در بسیاری از کشورهای دارای حداقل دموکراسی و انتخابات نسبتاً آزاد، نامزدها معمولاً به جریان یا جریاناتی وابستهاند و نمیتوانند وعدههای دروغین بدهند، زیرا این امر هم به چهره سیاسی خودشان و هم به اعتبار جناح یا طیف حمایتکنندهشان خدشه وارد میکند.
اما در ایران، شرایط کمی متفاوت است. واقعیت این است که سوءنیت عمدهای برای صرف وعدهدادن با هدف پیروزی وجود ندارد و ممکن است هدف و نیت خالصانهای پشت وعدهها باشد. با این حال، رئیسجمهور، اگرچه مسئول اداره کشور است، در چارچوب سیاستها و شرح وظایف تعیینشده عمل میکند که این سیاستها اغلب تغییر میکنند. بنابراین، اگر نامزد انتخاباتی با محاسبات غیر دقیق وارد کارزار شود و برنامه مشخصی برای اجرا نداشته باشد، ممکن است تنها رویاها، آرمانها و آرزوهای خود را بیان کند و امیدوار باشد که قولهایی که حتی از نهادهای بالادستی دریافت کرده، امکان تحقق داشته باشد.
در عمل، او با محدودیتهایی مواجه میشود؛ وقتی سیاستها تغییر میکنند یا اتفاقات پیشبینیشده رخ نمیدهند، رئیسجمهور اختیار اتخاذ تاکتیک جدید یا تغییر استراتژی ندارد و طبیعتاً نمیتواند به همه وعدههایش عمل کند. به طور خلاصه، دو علت اصلی وجود دارد: اول، بررسیهای غیر دقیق قبل از انتخابات و نبود برنامه مدون برای اجرای وعدهها که باعث میشود وعدهها صرفاً بر آرزوها و اعتقادات استوار باشد؛ دوم، تغییر سیاستها در رأس حاکمیت که رئیسجمهور حق انتخاب و تصمیمگیری مستقل ندارد. بنابراین، ممکن است وعدهها تحقق نیابند و این تصور ایجاد شود که هدف فقط پیروزی در انتخابات بوده است.
با توجه به محقق نشدن وعدههای گسترده آقای پزشکیان در انتخابات گذشته نظر شما درباره موفقیت یا ناکامی ایشان چیست؟ چه عواملی در آن مؤثر بودهاند؟
خوب، اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم، آقای پزشکیان در انتخابات سال گذشته سه وعده بزرگ دادند؛ از جمله رفع کامل تحریمها، رفع کامل فیلترینگ و همچنین رشد رفاه با توقف تورم و توسعه اقتصادی. متأسفانه در هیچکدام از این وعدهها موفق نبودند. پرسش این است که آیا این ناکامی صرفاً به محدودیتهایی بازمیگردد که در چارچوب ریاستجمهوری برای ایشان طبق عرف و قانون تعریف شده، یا ناشی از ناکارآمدی ایشان بود یا علتی دیگر داشت؟
با نگاهی مقایسهای، میتوانم به تجربه مرحوم رئیسی اشاره کنم. بعد از سال اول ریاستجمهوری ایشان، که وعدههای مشخص و قابل اندازهگیری مانند «یک میلیون شغل» یا «یک میلیون مسکن در سال» داده بودند، مشاهده شد که تحقق این وعدهها میسر نشد. این قرارداد اجتماعی بین رئیسجمهور و مردم باطل نیست، اما غیرنافذ است و مردم میتوانند با ادامه ریاستجمهوری موافقت کنند یا نکنند، و نهایتاً رهبر با حکم حکومتی تنفیذ را اعمال میکند.
در خصوص آقای پزشکیان نیز باید بگویم، انصاف و عدالت حکم میکند که به او نگاه ویژهای داشته باشیم؛ چرا که وعدههای ایشان متفاوت از مرحوم رئیسی بود. آقای پزشکیان وعده رفع کامل تحریم، رفع فیلترینگ، تحقق عدالت و توسعه رفاه و رفع تبعیضها دادند، اما اشکال اصلی آن بود که زمان مشخصی برای تحقق این وعدهها تعیین نکردند. از لحاظ حقوقی، قرارداد اجتماعی بین ایشان و مردم غیرنافذ است، زیرا زمان تحقق وعدهها مشخص نشده است.
با این حال، یک نکته مهمتر وجود دارد: آقای پزشکیان صراحتاً گفتهاند که «اگر هر کاری کردیم نتوانستیم به گفتهها و قولها عمل کنیم، طبیعتاً از ادامه کارهای سیاسی خداحافظی میکنیم». یعنی ایشان معتقدند قرار نیست عمر خود و مردم را تلف کنند و اگر نتوانند به وعدههایشان عمل کنند، از ادامه فعالیت سیاسی خود صرفنظر خواهند کرد و از مردم خواهند خواست رای خود را پس بگیرند.
با توجه به وعده متفاوت و شاخص «اگر نتوانستیم، ادامه نمیدهیم» از سوی آقای پزشکیان، چگونه میتوان ارزیابی کرد که ایشان واقعاً موفق بوده یا خیر؟ در غیاب زمان و معیار مشخص، آیا ادامه فعالیت رئیسجمهور میتواند به اجحاف در حق مردم منجر شود و چه راهکارهایی برای شفافیت و پاسخگویی وجود دارد؟
اینجا یک اشکال اساسی وجود دارد؛ شبیه این است که من با شما قراردادی ببندم و بگویم ماشینتان را میخرم اما زمان پرداخت پول را مشخص نکنم. اگر شما به دادگاه مراجعه کنید، آنگاه میگویند بله، شما چنین وعدهای دادهاید، اما چون زمان پرداخت را معین نکردهاید، نمیتوان حکم الزام را صادر کرد و باید صبر کرد ـ تا سه سال، چهار سال یا هر مدت دیگری. این وضعیت از منظر حقوقی و اخلاقی مشکلزاست.
بهنظر من وعده اصلی آقای پزشکیان فراتر از مسأله رفع تحریم یا توسعه رفاه بود؛ وعدهای جدید و متفاوت بود که مردم را جذب کرد: «اگر نتوانستیم، ادامه نمیدهیم». این وعده دقیقاً همان نکتهای است که مردم را امیدوار کرد، اما پرسش اساسی این است که «کِی» و «با چه معیاری» باید تشخیص داده شود که نتوانستهاند؟ آیا ملاک یک زمان مشخص است، آیا باید هیأتی داوری کند یا خود مردم از طریق مراجعه مجدد به صندوق رأی این تصمیم را بگیرند؟
اگر معیاری معین نشده باشد، ادامه دادنِ دولت عملاً میتواند به ضرر مردم تمام شود؛ چرا که زندگی مردم در این مدت تحت فشار قرار گرفته و انتظار معجزه بدون برنامه، عملاً اجحاف در حقِ مردم است. بنابراین ضروری است که یا زمان و شاخصهای روشن برای ارزیابی وعدهها تعیین شود، یا خود رئیسجمهور بهصراحت و مسئولانه اعلام کند که نتوانسته است ـ و در ادامه برای جبرانِ خسارتها و پاسخگویی به مردم اقدام کند.
من حداقل از ابتدای انقلاب چنین موردی را سراغ ندارم که کسی گفته باشد نمیتوانم و نتوانستم. یک بار میرحسین موسوی در نامه استعفایی که به امام نوشتن ایشون گفتن که با این وضع نمیتوانم اداره کنم که او هم حالا چون مخاطب امام بود و مرجع تشخیص ایشان بودند، گفتند که نه ادامه بدید و بهتر از شما کسی نمیتواند ادامه بدهد. نخستوزیر هم با رأی مستقیم مردم انتخاب نشده بود. اما مسئولین بعد از انقلاب همه «من توانستم» و «ما میتوانیم» را بر اساس ذهنیات خودشان بیان کردهاند و با نگاه خودشان قلهها را فتح کردهاند و در اوج افتخارات قرار دارند.
با توجه به ادامه فعالیت آقای پزشکیان بدون تعیین زمان و معیار مشخص برای ارزیابی وعدهها، آیا این وضعیت را میتوان نوعی اجحاف و بیعدالتی در حق مردم تلقی کرد؟ چه راهکارهایی وجود دارد تا وعدههای انتخاباتی به صورت واقعی و در راستای منافع جامعه مورد مطالبه و پیگیری قرار گیرد؟
بله، از این نقطه به بعد، ادامه کار آقای پزشکیان بدون ارزیابی دقیق، عملاً بهنوعی اجحاف و بیعدالتی در حق مردم محسوب میشود. زیرا بخش بزرگی از جامعه ما نه درآمد رانتی دارد و نه کسبوکارش وابسته به تحریم است تا از شرایط موجود بهرهمند شود. آنچه در این یک سال رخ داده، فلج شدن زندگیها و نزدیک شدن جامعه به نقطه توقف است.
بنابراین وعدهای که در خصوص آقای پزشکیان باید مورد مطالبه و پرسش قرار گیرد، این است که ایشان بهرغم نداشتن زمانبندی مشخص برای توقف ادامه کار، در حال حاضر با ادامه دادن مسیر، عین ظلم و اجحاف را به مردم تحمیل میکنند و زندگیها بهصورت واقعی غیرقابل تحمل شده است.
بهنظر میرسد که نیازی به مراجعه رسمی به آرای عمومی نیست؛ مردم از توان و شعور کافی برای تشخیص این موضوع برخوردارند. اگر جامعه و رأیدهندگان تشخیص دهند که وعدهها تحقق نیافتهاند، آقای پزشکیان میتواند بر اساس قول خود عمل کند و حداقل همان وعده را عملی کند؛ یعنی عمر و فرصت مردم تلف نشود و خدماترسانی واقعی به جامعه ادامه یابد.
پیام شما به آقای پزشکیان بر صداقت و شفافیت در اعلام «نتوانستن» متمرکز است. به نظر شما، چنین اقدامی چه پیامدهای فرهنگی و اجتماعی برای جامعه و سیاست ایران خواهد داشت و چگونه میتواند الگویی برای مسئولیتپذیری و پاسخگویی در آینده ایجاد کند؟
پیام ما به آقای پزشکیان این است که ایشان بهعنوان یک فرد واقعبین و صادق در ایران، یکبار بنشینند و با خود بیندیشند: مبنای اعلام «نتوانستن» کجاست؟ اگر واقعاً بر این باورند که نتوانستهاند، این اعلام صادقانه نهتنها بهمعنای پایان فعالیتشان نیست، بلکه میتواند بهعنوان یک خدمت ملی و یک اقدام فرهنگی مهم تلقی شود.
با این کار، آقای پزشکیان میتواند الگویی ایجاد کند که پس از ایشان، دیگران نیز جرأت کنند صادقانه بگویند که در شرایطی نتوانستهاند به وعدهها عمل کنند. این شفافیت و صداقت، حداقل دستاورد فرهنگی و اجتماعی برای کشور خواهد بود و مسیر پاسخگویی و مسئولیتپذیری در عرصه سیاست را تقویت میکند.