برنامه دوستان نادان دولت پزشکیان؛ چرا تصمیم دولت درباره انتخاب سقاب اصفهانی به ضرر دولت است؟
آقای سقاب اصفهانی در دورهای که آقای رئیسی در قوه قضاییه حضور داشت، معاون و نویسنده «سند تحول قوه قضاییه» بود. بعدها نیز «سند تحول دولت رئیسی» را تدوین کرد. سادهترین راه برای سنجش این انتصاب آن است که ببینیم آیا قوه قضاییه در دوران آقای رئیسی متحول شد؟ آیا دولت رئیسی پس از نوشتن سند تحول توسط سقاب اصفهانی دچار تحول شد؟ و اساساً مشکل ایران نبودِ سند است یا واقعی نبودن سندها و ناهماهنگی آنها با ظرفیتهای کشور؟
دولت پزشکیان نه هواداران توده ای مانند احمدی نژاد دارد و نه هواداران جوان مانند دولت خاتمی که بتوانند با حمایت از ایده های دولت به او در اصلاح امور کمک کنند
داوود حشمتی در امتداد نوشت:
در صورتی که دولت همچنان بر انتصاب فرد نزدیک به دولت رئیسی اصرار داشته باشد به نظر میرسد از حالا باید منتظر شکست دولت در طرح اصلاح قیمت حامل های انرژی بود. شاید هم این پروژه پوست خربزه ای است که کسانی آن را زیرپای دولت انداختند و «دوستان نادان» هم کمک میکنند تا دولت با سر زمین بخورد.
انتصاب سقاب اصفهانی به عنوان رئیس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی معاون رئیسجمهور در حوزه بهرهوری انرژی واکنشها و بحثهای فراوانی برانگیخت؛ تا جایی که حتی در درون شورای اطلاعرسانی دولت هم شکاف ایجاد شد و فیاض زاهد – که از حامیان رئیسجمهور در انتخابات بود – ناچار شد میان ماندن در شورا و انتقاد از این تصمیم یکی را انتخاب کند. او سرانجام به این انتقاد تن داد، زیرا احساس میکرد چنین تصمیمی نهتنها به افزایش سرمایه اجتماعی دولت کمک نمیکند، بلکه آن را کاهش هم میدهد.
اما این انتصاب را از دو منظر میتوان نقد کرد و توضیح داد که چرا تصمیم پزشکیان برای انتخاب سقاب اصفهانی انتخاب درستی نیست.
نخست، نبود تخصص فرد منصوبشده در حوزه انرژی است. بهنظر میرسد او بیش از آنکه صاحب طرح و ایده مشخصی در این حوزه باشد، خروجی یک جریان خاص است که به دنبال تغییر سیاستهای انرژی کشور است. آقای سقاب اصفهانی در دورهای که آقای رئیسی در قوه قضاییه حضور داشت، معاون و نویسنده «سند تحول قوه قضاییه» بود. بعدها نیز «سند تحول دولت رئیسی» را تدوین کرد. سادهترین راه برای سنجش این انتصاب آن است که ببینیم آیا قوه قضاییه در دوران آقای رئیسی متحول شد؟ آیا دولت رئیسی پس از نوشتن سند تحول توسط سقاب اصفهانی دچار تحول شد؟ و اساساً مشکل ایران نبودِ سند است یا واقعی نبودن سندها و ناهماهنگی آنها با ظرفیتهای کشور؟
از سوی دیگر، وابستگی سیاسی او به جریان مخالف دولت مزید بر علت شده است. درباره او گفته میشود که باجناق یکی از کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۳ بوده و همین نسبت موجب رشد و انتقال او از مشهد به تهران و سپس به موقعیتهای کلان شده است. وابستگی جریانیاش نیز چنان پررنگ است که نفس حضور او – حتی جدا از مسئله تخصص – موجب دلخوری حامیان دولت شده است.
فراموش نکنیم که رأی آقای پزشکیان در اصل «نه» به جریان جلیلی و دولت قبل بود. درحالیکه اگر رأی پزشکیان، رأی به برنامهها و ایدههای خودش محسوب میشد، رئیس جمهور میتوانست اعلام کند هرکس با ایدههایم هماهنگ است، از او استفاده میکنم؛ بیتوجه به جناحش. اما رأیی که مردم به پزشکیان دادند، از جنس مخالفت با همان جریانی بود که اکنون این انتصاب از دل آن برآمده است. به همین دلیل سپردن مدیریتهای کلان به چهرههای وابسته به آن جریان، توجیهی برای بدنه حامی دولت ندارد؛ مگر آنکه دولت رسما بخواهد بی توجه به کسانی که به امیدی به او رای دادند عمل کند و با این کار رسما اعلام کند نظر مردم برای رئیس دولت هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. درحالیکه شواهد نشان میدهد دولت چنین رویکردی ندارد و نمیخواهد در برابر رأی مردم بیاعتنا باشد. همینجا مساله اهمیت افکارعمومی در طرح های کلان و اصلاحی مهمتر جلوه می کند.
هر دولتی برای اجرای تصمیمات سخت، نیازمند همراهی افکار عمومی است. دولت پزشکیان نه هواداران توده ای مانند احمدی نژاد دارد و نه هواداران جوان مانند دولت خاتمی که بتوانند با حمایت از ایده های دولت به او در اصلاح امور کمک کنند. مضافا اینکه این همراهی بدون جلب حمایت نخبگان و حامیان دولت ممکن نیست. اما این انتصاب، همانگونه که قابل پیشبینی بود، نه حامیان دولت را همراه کرد و نه حتی مخالفان دولت را راضی؛ چنانکه جریان نزدیک به دولت قبل نیز به سرعت از سقاب اصفهانی اعلام برائت کرد. حتی اعلام کرد که این انتصاب تلاشی است برای آنکه دولت فعلی مسئولیت تصمیمات آینده را به گردن دولت قبل و وابستگانش بیندازد تا از فشارهای احتمالی شانه خالی کند.
در صورتی که پزشکیان بر تصمیمش در مورد سقاب اصفهانی اصرار کند، از حالا میتوان نشانه های شکست در اصلاح قیمت حاملهای انرژی را مشاهده کرد. شاید بعدها کسانی پیدا شوند و مشخص کنند کل این پروژه پوست خربزه ای بود که کسانی آن را زیرپای دولت انداختند و دوستان نادان هم کمک کردند تا دولت با سر زمین بخورد.