سکوتی طولانی در دوران پرهیاهو
دولت پزشکیان که با شعارهای اصلاحطلبانه و شعار «بازگشت به مردم» روی کار آمد، اکنون در عمل از همان مردمی که به او رأی دادهاند، فاصله گرفته است.
ابوالقاسم عابدین پور
تحلیلی بر سکوت رسانهای دولت پزشکیان در بستر تحولات داخلی و منطقهای در حال حاضر.
۱. جنگ دوازدهروزه؛ آزمونی برای حکمرانی در بحران
تحولات منطقه، بهویژه جنگ دوازدهروزه اخیر با حمله ی رژیم صهیونیستی، بار دیگر جایگاه ایران را بهعنوان بازیگری کلیدی در معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه برجسته کرد. این جنگ نهتنها مخاطراتی برای امنیت مرزهای ایران، بلکه اثراتی عمیق بر روان جمعی جامعه ایرانی، اقتصاد منطقهای و توازن سیاسی داخلی کشور داشت.
در چنین شرایطی، انتظار میرفت رئیسجمهور – بهعنوان صدای رسمی سیاست اجرایی کشور – با موضعگیری شفاف، اطلاعرسانی هوشمندانه، و همدلانه با مردم، فضا را مدیریت کند. اما برخلاف این انتظار، واکنش دولت به این رویداد حیاتی، یا بسیار کمرنگ و دیپلماتیک بود یا اساساً در سطح ریاستجمهوری بیصدا باقی ماند.
این غیبت رسانهای در شرایطی رخ داد که افکار عمومی، چه در سطح داخلی و چه بینالمللی، چشم به مواضع ایران دوخته بود.
۲. بحران سرمایه اجتماعی؛ خطر خاموش
جامعه ایران طی دهه گذشته با بحرانهای انباشتهای چون تورم، بیکاری، مهاجرت، فساد، شکاف نسلی و افت امید به آینده دست و پنجه نرم کرده است. آنچه در دل این بحرانها آسیب دیده، تنها معیشت یا سیاست خارجی نبوده، بلکه سرمایه اجتماعی دولتها و اعتماد مردم به کارآمدی نظام اجرایی کشور است.
دولت پزشکیان که با شعارهای اصلاحطلبانه و شعار «بازگشت به مردم» روی کار آمد، اکنون در عمل از همان مردمی که به او رأی دادهاند، فاصله گرفته است. این فاصله، تنها اقتصادی یا اجرایی نیست؛ بلکه فاصلهای« ارتباطی و روانی» است. سکوت رئیسجمهور در برابر «مطالبات، مشکلات و اضطرابهای جمعی»، این تصور را تقویت میکند که دولت نه ارادهای برای پاسخگویی دارد و نه احساسی نسبت به رنج جامعه.
۳. ناکارآمدی ارتباطی؛ مشکلی فراتر از رئیسجمهور
باید پذیرفت که بخشی از این مشکل، به ضعف ساختاری در «سیاستگذاری رسانهای» دولت بازمیگردد. نه تیم رسانهای فعالی وجود دارد، نه سخنان سخنگوی دولت از قدرت اقناع برخوردار است، و نه سازوکار منظم و روشمندی برای اطلاعرسانی وجود دارد. در نبود این ارکان، حتی اگر رئیسجمهور بخواهد با مردم ارتباط برقرار کند، ابزار و بستر مناسب برای این ارتباط فراهم نیست.
این خلأ رسانهای در دولت، همزمان با افزایش سرعت گردش اطلاعات، رشد شایعات، و سیطره فضای مجازی، میتواند بسیار پرهزینه باشد. اگر «رئیسجمهور با مردم سخن نگوید، دیگران به جای او سخن خواهند گفت.»
---
۴. ضرورت بازسازی گفتوگوی عمومی
اکنون که نزدیک به یک سال از آغاز به کار دولت گذشته و کارنامهای ابتدایی از عملکرد آن شکل گرفته، بهترین زمان برای آغاز یک بازسازی ارتباطی جدی با مردم است. این گفتوگو میتواند در قالب:
مصاحبههای تلویزیونی واقعی و بدون سانسور
گفتوگو با رسانههای مستقل
حضور در میان اقشار مختلف جامعه
انتشار گزارشهای عملکرد شفاف و انتقادی
و حتی اعتراف صادقانه به ناکامیها
صورت بگیرد. مردم ایران، بیش از وعدههای پرزرق و برق، نیازمند صداقت، احترام و شنیده شدن هستند.
سکوت، دیگر استراتژی نیست؛ بلکه علامتِ ضعف است. و تاریخ نشان داده است که دولتهایی که از مردم دور میافتند، سرنوشتشان فاصلهای نخواهد داشت با بیاعتمادی عمومی و ناکامی سیاسی.
زمانِ سخن گفتن فرارسیده است
نزدیک به یک سال پس از آغاز به کار دولت، جامعه نه فقط نیازمند برنامه، که نیازمند حضور کلامی رئیسجمهور در صحنه است.
مردم باید بدانند رئیس دولتشان کجاست، چه فکر میکند، چه برنامهای دارد، و مهمتر از همه: آیا صدایشان را میشنود یا نه؟
دکتر پزشکیان، اگر با مردم سخن نگوید، با چه کسی باید سخن بگوید؟