کد خبر : 142051 |

گفتگو با پژمان میرکریمی استاد حقوق بین‌الملل:

آیا اسرائیل می‌تواند حماس را نابود کند؟

بر این باورم که هیچ ملتی در جهان قابل حذف نیست و چنانچه کشوری بخواهد ملت دیگر را حذف کند یا باید به ناامنی همیشگی خود تن دهد و یا باید مرتکب جرایم نسل‌کشی و جنایت بین‌المللی شود

با توجه به موازین رسمی و عرفی شناخته شده در حقوق بین‌الملل عمومی امروز راهی بنظر نمی‌رسد مگر آنکه دو ملت و دو کشور برای فلسطین و اسرائیل ایجاد شود 

 

 

پژمان میرکریمی استاد پژمان میرکریمی صاحب‌نظر در حقوق بین‌الملل، در گفتگو با مستقل اظهار داشت: علیرغم وجود سفارتخانه‌های اسرائیل در کشورهای عربی و علیرغم وجود پیمانه‌های امنیتی اسرائیل با کشورهای عربی همچنان اسرائیل در مرزهای خود از سوی شبه نظامیان و گروه‌های جهادی نمی‌تواند احساس امنیت کند و این یعنی شکستن هژمونی اسرائیل در منطقه.

 

گفتگوی مستقل با دکتر میرکریمی، تحلیلگر سیاسی و متخصص حقوق بین‌الملل را بخوانید:

فرجام جنگ غزه را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

فرجام جنگ غزه متناسب با تعریف و نگاه ما به اهداف اسرائیل متفاوت است، اگر هدف اسرائیل ویرانی غزه باشد که یقیناً به آن دست پیدا می‌کند و پس از ویرانی غزه و نیل به هدفش جنگ خاتمه می‌یابد.

اگر هدفش انهدام زیرساخت‌های نظامی حماس باشد این نیز پس از چند ماه جنگ محقق خواهد شد.

اما اگر هدفش نابودی حماس و آزادی اسرائیلی‌های در بند حماس باشد باید گفت در مورد نابودی حماس اسرائیل مرتکب اشتباه بزرگی شده است چون گفتمان حماس که آرمان مردم فلسطین می‌باشد تا تعیین تکلیف کشور فلسطین و حتی پس از آن نابود نخواهد شد فلذا ممکن است فرماندهان و سران حماس کشته شوند اما بلافاصله دیگرانی از میان فلسطینیان این پرچم را بلند خواهند کرد و نقش آنان را ایفا خواهند نمود.

 اگر هدف اسرائیل آزادی اسرائیلی‌های در بند حماس باشد باید گفت اقدامات اسرائیل اقدامات بی منطق و کورکورانه‌ای است زیرا گروه حماس وقتی خود را در معرض نابودی ببیند یقیناً این افراد را دو دستی تقدیم اسرائیل نخواهد کرد و همه افراد دربند را همراه با خود نابود خواهد نمود. فلذا در این هدف یقیناً اسرائیل دست به بازی باخت باخت زده است.

لیکن همانطور که از ابتدا در فضای مجازی بارها گفته‌ام، گرچه خطر توسعه جنگ از نوار غزه به منطقه خاورمیانه وجود داشته اما اقدامات آمریکا و موضع‌گیری‌های کشورهای عرب خاورمیانه و انفعال کشورهای حامی جریان حماس موجب شد تا جنگ در همان نوار غزه محدود بماند.

از دیگر سو همه شاهد بودیم گرچه با آغاز جنگ، اقدامات دیپلماتیک و مذاکره پیدا و پنهان میان طرفین درگیر، حامیان آن‌ها و کشورهای بی‌طرف در جریان بوده است  لیکن متاسفانه این مذاکرات  با شکست مواجه شده است و جنگ مجدداً از سر گرفته شد.

این نشانگر ضعف و ناتوانی میانجی‌گران و اقدامات دیپلماتیک! است، با عنایت به عدم توفیق دیپلماسی و مجامع بین المللی در دست‌یابی به آتش بس، باید به نقش افکار عمومی و فشار آن به دولت‌ها و خصوصاً فشار افکار عمومی و دولت‌های حامی اسرائیل به عنوان یک اهرم بازدارنده اسرائیل از تداوم جنگ، باز هم امید بست. 

نکته مهم در فرجام جنگ غزه که موجب می‌گردد اسرائیلی‌ها بر ادامه جنگ و ادامه حملات خود ابرام و اصرار بورزند آنجاست که اسرائیل قبل از آغاز جنگ تا به این لحظه علیرغم پیروزی‌های ظاهری در میدان جنگ با شکست‌های متعددی مواجه شده؛ از جمله شکست اطلاعاتی و بی‌خبر ماندن از نقشه حماس برای آغاز جنگ، مضافاً ناتوانی دستگاه اطلاعاتی اسرائیل برای یافتن منطقه اختفا اسرائیلی‌های در بند حماس و ناتوانی اسرائیل در نجات این افراد علیرغم کشته شدن بالغ بر یکصد اسرائیلی در جنگ و علیرغم برتری‌های فاحش نظامی اسرائیل به عنوان یک دولت مجهز به مدرن‌ترین تسلیحات جنگی در برابر یک گروه کوچک با حداقل تجهیزات جنگی موجب تحقیر و خرد شدن غرور اسرائیلی‌ها گردیده و همین تحقیر و خرد شدن غرور اسرائیلی‌ها مانع از آن می‌شود که اسرائیلی به خاتمه جنگ بدون کسب یک دستاورد قابل توجه راضی شود.

نقش بازیگران منطقه‌ای در پایان دادن به این جنگ را موثر می‌دانید؟

بازیگران منطقه‌ای عمدتاً گرچه طرفداران آرمان فلسظینی جلوه می‌نمایند لیکن بازیگران عقیم و خنثایی هستند که تا بدین لحظه نتوانستند هیچگونه کمک نظامی محسوسی به حماس بنمایند. بیشتر به تهدیدهای شعاری مبادرت ورزیده‌اند و اقدامات دیپلماتیک برخی از کشورهای منطقه نیز تا کنون دستاورد کافی و قاطع دعوا را نداشته است.

کشورهایی همچون ترکیه از آغاز جنگ خط و نشان‌هایی برای اسرائیل می‌کشیدند که هرچه از طولانی شدن جنگ گذشت، بر همگان آشکار شد که این خط و نشان‌ها بیشتر شعار و سخنرانی‌هایی هستند بدون پشتوانه‌های عملگرایانه.

 نکته مهم قابل توجه در خصوص کشورهای منطقه میزان وابستگی بسیاری از آن‌ها به قدرت‌های فرامنطقه‌ای از یک سو و از دیگر سو به اقتصاد بین‌الملل است. بدینگونه که برخی از کشورهای منطقه بدون موافقت اربابان خود عاجزند از تصمیم‌گیری و برخی دیگر از آنجا که اقتصاد گسترده و مبتنی بر تجارت بین‌الملل خود را در کاخ شیشه‌ای می‌بینند نیک می‌دانند که هرگونه موضع‌گیری جدی آن‌ها می‌تواند به نابودی خود آن‌ها منتهی شود.

از این روی است که این‌ها نیز یا سکوت کرده‌اند و یا اقدامات ملایم دیپلماتیک دارند و البته این بسیار خوب است که به دیپلماسی فرصت داده شود و همه کشورهای منطقه از آن حمایت کنند ولی مشروط بر آنکه از ارتباط خود با قدرت‌های فرامنطقه‌ای و از قدرت اقتصادی و سایر مکانیزم‌های در دستشان برای ایجاد فشار ابرقدرت‌ها بر اسرائیل به منظور توقف جنگ استفاده کند نه اینکه تابعی باشند از تصمیم‌گیری ابرقدرت‌ها!

 از همین روی است که معتقدم کشورهای منطقه خاورمیانه در جنگ غزه عملاً ناکارآمد و عقیم ظاهر شده‌اند.

کماکان بر این باورم که اگر کشورهای منطقه از روابطشان و دیگر ابزار موجودشان برای ایجاد فشار ابرقدرت‌ها بر اسرائیل استفاده کنند یقیناً اسرائیل به جنگ خاتمه خواهد داد.

آیا اسرائیل مانند جنگ 33 روزه دوباره آتش‌بس را می‌پذیرد؟

بنظر می‌رسد دستیابی به آتش بس غیرممکن نیست و چنانچه اسرائیل مثل گذشته نتواند برای آزادی اسرائیلی‌های دربند حماس قدم مؤثری بردارد یقیناً فشار خانواده‌های آن‌ها در درون و فشار جامعه جهانی در بیرون می‌تواند دولتمردان اسرائیلی را وادار به پذیرش آتش‌بس بنماید. اما اگر اسرائیل به هر شکلی از آزادی این افراد مأیوس شود از جمله کشته شدن آن‌ها، و یا فشار جامعه جهانی و خانواده‌های اسرائیلی‌های در بند بر روی دولتمردان اسرائیلی به حد کافی نباشد، یقیناً اسرائیل تا نیل به یک پیروزی چشمگیر که بتواند افکار عمومی داخل اسرائیل و سایر یهودیان را قانع نماید تن به آتش بس نخواهد داد. خصوصاً آنکه نتانیاهو در حالی بر مسند نخست وزیری اسرائیل نشسته که پرونده‌های فساد او و فشار اپوزوسیون دولت اسرائیل در صورت شکست در جنگ غزه می‌تواند برای او و حزب متبوعش ضربه‌ای مهلک به شمار آید.

بنابراین نتانیاهو نیز حیات سیاسی خود و پایگاه سیاسی اجتماعی حزب متبوعش را در گروی همین دستاورد در جنگ غزه می‌داند و همین است که او نیز به دلایل شخصی و حزبی تا نیل به یک پیروزی چشمگیر تمایلی به برقراری آتش بس نخواهد داشت.

برخی‌ها در همان شروع جنگ غزه در تحلیل‌های خویش نوشتند روسیه برای اینکه جنگ اوکراین را به فراموشی بسپرد سعی می‌کند شعله‌های این جنگ را مشتعل کند. ارزیابی شما از عملکرد روسیه در جنگ غزه چیست؟

در مورد روسیه من اینجور فکر نمی‌کنم که روسیه به شعله‌ور شدن این جنگ کمک کرده باشد. برای روسیه هم احتمالا وقوع این جنگ، غافلگیرانه بوده است ولیکن ژست‌هایی که روسیه می‌گیرد بیشتر جنبه طنز دارد زیرا در حالی که خود سرگرم جنگ و کشتار غیر نظامیان در اوکراین است،  دولتمردان اسرائیل را به توقف جنگ و خاتمه کشتار توصیه می‌کند!

دقیقاً همانقدر خنده‌دار که آمریکای مدعی حقوق بشر قطعنامه بشردوستانه آتش‌‌‌بس که می‌توانست منجر به توقف کشتار غیرنظامیان بی‌پناه شود را وتو می‌کند. در واقع اینها سیاست اعلامی‌شان با سیاست اقدامی‌شان متضاد است.

به هر حال اینکه در تحلیل‌های سایر تحلیلگران گفته شده است که واکنشی که روسیه به جنگ غزه نشان داده است بخاطر ماجرای اوکراین است به نظر یک تحلیل ضعیف و اشتباه است. اگر به شواهد توجه کنیم می‌بینیم که کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت به جنگ اوکراین بی‌تفاوت نبوده‌اند و یا اینکه شاهد اقدام متفاوتی از سوی روسیه در جنگ با اوکراین نبوده‌ایم که فکر کنیم روسیه با هدف خاصی مایل به شعله‌ورتر شدن جنگ غزه بوده است. در حالی که باید اذعان نمود اتفاقاً در مدت اخیر که جنگ غزه در جریان بوده است نبرد میدانی روسیه و اوکراین از لحاظ شدت و حدت کاهش یافته است و از منظر دیگر اگر به مواضع روسیه توجه کنیم می‌بینیم این بازیگر مهم بین‌المللی در جنگ با غزه یک بازیگر منفعل بوده است زیرا از یک سو رابطه خوبی با کشورهای حامی حماس داشته و از سوی دیگر همواره یک متحد استراتژیک برای اسرائیل به شمار می‌آمده است بنابراین با توجه به جمیع موارد روسیه عملاً به عنوان یک بازیگر منفعل در جنگ غزه ظاهر شد.

عرب‌ها از سال 1967 که با اسرائیل وارد جنگ سرزمینی شدند هیچگاه نتوانسته‌اند از پس اسرائیل بربیایند، آیا شما معتقد به شکست‌ناپذیری تل‌آویو نشینان هستید یا اینکه نبرد غزه سرانجام می‌تواند هژمونی اسرائیل در خاورمیانه را بشکند؟

از دیدگاه من جنگ ۳۳ روزه، توانست تا حد بسیار زیادی هژمونی اسرائیل بر منطقه را و ترس لبنان و فلسطینی‌ها و حتی سایر گروه‌های جهادی از اسرائیل را بشکند و حتی یک اقتدار و ایمنی را در مرزهای شمالی اسرائیل برای لبنانی‌ها به ارمغان آورد.

گرچه نمی‌توان گفت هژمونی اسرائیل به طور کامل شکسته شد بلکه باید پذیرفت که جنگ 33 روزه آغازی بود بر کاهش هژمونی اسرائیل در منطقه، زیرا اسرائیل در مدت 33 روز نتوانست پیشروی سریع و قابل ملاحظه‌ای در خاک لبنان بنماید و نتوانست حزب الله را نابود کند و تنها دستاورد جنگ 33 روزه برای اسرائیل تقویت حزب الله به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اسرائیل و ایجاد ویرانی‌های فراوان و کشتار مردم لبنان بوده است که همین موارد نشانی است بر کاهش هژمونی اسرائیل.

تا جایی که امروز حزب الله با توان بسیار بیشتری نسبت به جنگ 33 روزه در مرزهای شمالی اسرائیل را تهدید می‌کند و اگر به سخنان سران اسرائیل در خلال مدت جنگ غزه توجه کنیم بزرگترین بیم آن‌ها در مرزهای شمالی و درگیری میدانی با حزب الله بوده است و همیشه این بیم را به صراحت بیان نموده‌اند! در حقیقت باید گفت کاهش هژمونی اسرائیل و جسورتر شدن فلسطینیان و حامیان آن‌ها آنجایی واضح‌تر می‌شود که اگر اسرائیل جنگ 6 روزه اعراب را با اسرائیل امروز قیاس کنیم که حالا بشدت قوی‌تر، مجهزتر و مدرن‌تر و مسلح‌تر شده است متوجه می‌شویم که امروز برای شکست گروه‌های فلسطینی و گروه‌های حامی آرمان فلسطین بالغ بر یک ماه در لبنان و بالغ بر دو ماه در غزه جنگیده است و دستاورد قانع کننده‌ای به جز کشتار و ویرانی برای او لحاظ نشده است و حتی نتوانست توان نظامی و تسلیحاتی آن‌ها را کاهش داده و یا متوقف نماید.

برای آنکه کاهش هژمونی اسرائیل بر منطقه را بهتر ببینیم کافی است به تشدید انگیزه میان گروه‌های جهادی و مضافا تاسیس گروه‌های جهادی جدید همچون حوثی‌ها در یمن و تهدید منافع اسر‌ائیل در آبراه‌های بین‌المللی و تهدید منافع امریکا در عراق و سایر کشورهای منطقه توسط همین گروه‌های شبه نظامی کوچک توجه کنیم و ببینیم که هر بار راهی برای اسرائیل نیست مگر آنکه با همین شبه نظامیان وارد مذاکره و توافق شود.

این‌ها همه در حالی است که رویه ملت فلسطین و مردمی که حامی آرمان فلسطین هستند بر خلاف دولت‌های منطقه است، بدین شرح که امروز علیرغم وجود سفارتخانه‌های اسرائیل در کشورهای عربی و علیرغم وجود پیمانه‌های امنیتی اسرائیل با کشورهای عربی همچنان اسرائیل در مرزهای خود از سوی شبه نظامیان و گروه‌های جهادی نمی‌تواند احساس امنیت کند و این یعنی شکستن هژمونی اسرائیل در منطقه.

بعد از جنگ 6 روزه 1967 اسرائیل عملاً یک قدرت بلامنازع در منطقه بود حال آنکه امروز در مرزهای خود توسط گروه‌های شبه نظامی به چالش جدی کشیده می‌شود و همین چالش‌ها از جمله جنگ غزه بر روابط میان اسرائیل و اعراب سایه افکند و ماجرای صلح اسرائیل و عربستان را متوقف نمود و چنانچه در پایان جنگ غزه اسرائیل نتواند حماس را حذف کند و نتواند اسرائیلی‌های در بند حماس را آزاد کند یقیناً یک مرحله دیگر از کاهش هژمونی اسرائیل در منطقه اتفاق خواهد افتاد.

به صورت مختصر نظرتان در مورد جنگ‌های نیابتی و اختلافات آمریکا و جمهوری اسلامی ایران چیست؟

به اعتقاد من جمهوری اسلامی از بدو تأسیس قائل به صدور انقلاب بوده است و همین مسئله کفایت می‌کند که خود را متعهد به حمایت از آرمان فلسطین و حمایت از گروه‌هایی که در این راه گام برمی‌دارند بنماید و همانگونه که سران جمهوری اسلامی به صراحت بیان نموده‌اند هرگز از حمایت این گروه‌ها از جمله حماس و حزب الله دست بر نداشته‌اند.

البته باید در مقابل جنگ‌های نیابتی اذعان داشت که جمهوری اسلامی اهل دوستی‌های نیابتی نیز می‌باشد کما اینکه کافی است به رفاقت‌های مع الواسطه قطر، عمان، ترکیه، برزیل و غیره نیز توجه نمود و صد البته رفاقت‌های نیابتی در سایه دیپلماسی موضوع دیگری است که این رفاقت‌های نیابتی نیز خیلی وقت‌ها می‌تواند بر فرجام جنگ‌هایی همچون جنگ غزه، جنگ حوثی‌های یمن با عربستان و دیگر موارد مشابه تأثیر بگذارد.

پیشنهاد جنابعالی به عنوان یک محقق و استاد حقوق بین‌الملل برای معضل دیرینه اسرائیل و اعراب چیست؟

در خصوص معضل دیرینه اعراب و اسرائیل با توجه به حاکمیت و استقرار نظم بین‌المللی و با توجه به موازین رسمی و عرفی شناخته شده در حقوق بین‌الملل عمومی امروز راهی بنظر نمی‌رسد مگر آنکه دو ملت و دو کشور برای آن‌ها ایجاد شود و به رسمیت شناخته شوند.

 با تشکیل دولت فلسطین و کشور فلسطین آن‌ها نیز به تابعیت کامل سازمان ملل متحد درآمده و سپس می‌توان توقع داشت که ایشان به عنوان تابعان حقوق بین‌الملل عمومی منطبق بر موازین آن عمل نماید لیکن زیاده خواهی اسرائیلی‌ها و ادعای نهر تا بحر موجب گردیده که حق تأسیس کشور فلسطینی برای ملت فلسطین را به رسمیت نشناسند و همین مسئله موجب تداوم این جنگ خواهد شد.

در حقیقت بر این باورم که هیچ ملتی در جهان قابل حذف نیست و چنانچه کشوری بخواهد ملت دیگر را حذف کند یا باید به ناامنی همیشگی خود تن دهد و یا باید مرتکب جرایم نسل‌کشی و جنایت بین‌المللی شود فلذا بهترین راه حل ایجاد دو کشور و دو ملت است که به نظر به زودی قابلیت تحقق ندارد.