کد خبر : 106474 |

محمود دُردکِشان: قطع کردن اینترنت نقطه ضعف و انفعال است

دُردکشان می‌گوید: این قطع کردن اینترنت نقطه ضعف و انفعال است. مگر آن زمانی که بچه‌های انقلابی در قبال اقتدار منطقه‌ای حاکمیت شاه عمل می‌کردند، اینترنتی در کار بود؟ اتفاقا بنظر من اگر مسئولین معقول بودند اینترنت را نمی‌بستند ضعف از خودشان نشان نمی‌دادند

۲۲ شهریور سرآغاز وقایعی در کشور است که تقریبا سراسر پهنه‌ی ایران را تحت تاثیر خود قرار داد؛ شروع این وقایع با حادثه تلخ درگذشت مهسا امینی بود که همدردی مردم در پست‌های اعتراضی توئیتر و تلگرام یا استوری اینستاگرام خود را نشان داد. کم کم برخی واکنش‌ها از فضای مجازی به تجمع مقابل بیمارستان کسری منتقل شد و بالاخره تظاهرات و تجمعات خیابانی در شهرهای مختلف آغاز شد. 

 

برخی چهره‌های سیاسی اصولگرا، اعتراضات شدید و خونبار به "مرگ یک نفر" را مشکوک می‌خوانند و معتقدند این حوادث با مداخله بیگانگان ابعاد بزرگی یافته است.

درحالیکه وقوع یک مرگ دردناک و مظلومانه بالقوه دارای وجوه دراماتیک و برانگیزاننده است و البته نشان می‌دهد هنوز وجدان جمعی جامعه ایران بیدار است. با وقوع حوادث تلخ و مرگ‌های جمعی مانند متروپل، پلاسکو، سانچی و بقیه عزاهای ملی، اما همچنان این جامعه نسبت به یک مرگ مظلومانه نیز حساس و نگران است. 

 

این واقعه به دلیل پیچیدگی‌ها و همزمانی با شایعه‌ی بحران جانشینی و همچنین شکست مذاکرات احیای برجام، آثاری از خود بر جای گذاشت که احیانا با گذشت زمان به ابعاد و عمق حادثه پی می‌بریم. 

برای تحلیل این حادثه با محمود دُردکشان گفتگو کردیم. دُردکشان از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب و فعالین انقلاب ۵۷ بود. دردکشان را به عنوان یکی از موسسان سپاه پاسداران اصفهان، و رزمندگان دفاع مقدس و همچنین از شاگردان شاخص آیت‌الله منتظری می‌شناسیم. مشروح گفتگو را می‌خوانیم: 

 با عنایت به سوابق فعالیت سیاسی پیش از انقلاب شما و حین انقلاب ۵۷، آیا می‌توان وقایع این روزها را "انقلاب" خواند؟

 

لازم است ابتدا یک مقدمه‌ای را بگویم تا جایگاه سوال شما مشخص شود. وضعیتی که فعلا در کشور با آن مواجهیم شاخصه اصلی‌اش این است که جزیره‌ای نیست، یعنی چه؟ یعنی پیشینه دارد، خاستگاه دارد. به اعتبار خاستگاه خاص خودش، بنابر این تا آن‌ها را نبینیم و درست تحلیل نکنیم و به لحاظ پیشینه این پدیده را هر عنوانی رویش بگذاریم بنظر من عنوان ناصواب است، چه بگذاریم شورش چه بگذاریم انقلاب.

وقتی می‌توانیم عنوان برایش قائل باشیم که آن پیشینه آن سوابق را دقیقا و واقع‌بینانه مورد مطالعه قرار دهیم. و وقتی ما پیشینه را مورد مطالعه قرار می‌دهیم می‌بینیم این پدیده دقیقا محصول کنشگری‌های سی چهل ساله است. یعنی یک پیشینه سی چهل ساله دارد با فراز و فرودها. کدام بازیگران این وضعیت را بوجود آوردند که موجب چنین شرایطی در این کشور شده است؟

در درجه اول یک حاکمیت دینی که با بهره‌گیری از اندیشه‌های دینی، مقدسات را هدف کار خودش قرار داد. ولی عملکرد متناسب و هم‌جنس با این مقدسات نداشت.

ویژگی دیگر عملکرد بازیگران سیاسی صاحب منصب و بخصوص خط‌سیر و رویه آن را که تا امروز می‌بینیم ناکارآمدی و کارنابلدی بود. 

یعنی اینجوری نیست که یک جزیره امنی داشته‌ایم یک محیط بسیار مساعدی داشته‌ایم حالا یک مشت آمدند بازی را بهم بزنند. اصلا اینطوری نیست.

واقعیت این پدیده این است من فقط یک نمونه را عرض می‌کنم؛ سال ۷۱ من بازجویی می‌شدم توسط یک بازجوی نسبتا قوی، این نکته را گفتم؛ آقای محترم کشور انبار باروت شده باید چشم‌هایمان را باز کنیم. کشور منتظر جرقه است‌. شما سال ۷۱ را در نظر بگیرید واقعیت کشور هم به لحاظ حکومتی، هم به لحاظ مردمی و حالا را هم در نظر بگیرید که اصلا قابل مقایسه نیست. 

ما آن روز احساس خطر می‌کردیم و حتی این را به ایشان گفتم که آیا می‌دانید هنر من و امثال من یعنی آن‌هایی که کمابیش در جریان امور بودند چیست؟ اینکه میزان تلفات را بیاوریم پایین. 

یک خیابان داریم در اصفهان بنام بزرگمهر. گفتم مثلا اگر در این خیابان بزرگمهر تظاهرات شد، اگر قرار است ۱۰۰ نفر در این تظاهرات کشته شود، من دردکشان می‌توانم ۹۴ تاش بکنم و خسارت را کم کنم، بنابراین این نیروها را قدر بدانید. آن روز که شرایط یک شرایط دیگری بود.

اما راه برون رفت از این شرایط سخت را نمی‌توان با شانتاژهای خبری و با فستیوال‌ها دید، و راهکارهای نخ‌نما و فریبکارانه کار نمی‌کند. امروز روز تعیین تکلیف است، این را بعنوان مقدمه عرض کردم تا وارد بحث اصلی بشویم.

 

آیا فکر می‌کنید نگرانی از بحران جانشینی و بیانیه میرحسین موسوی در توسعه و گسترش این غائله نقشی داشت؟ 

 

یک جوابی که من می‌توانم بدهم این است که اگر در این قضیه خانم مهسا امینی از جانب حاکمیت درست برخورد شده بود، مسئله اینقدر ابعاد وسیع پیدا نمی‌کرد. 

من معتقدم کارنابلد بودن نیروهای امنیتی و بخصوص وزارت کشور و اتاق فکر حاکمیت زمینه بسط و توسعه و گسترش این ناآرامی‌ها را فراهم کرد.

یک دختر خانم را گشت ارشاد می‌گیرد و سپس ایشان می‌میرد؛ اگر این‌ها فهم داشتند و صداقت داشتند و مردم را درک می‌کردند رسما می‌آمدند از طریق صداوسیما یک معذرتخواهی جانانه می‌کردند، به عهده می‌گرفتند.

می‌گفتند بله کشته شد. النّجاه فِی‌الصدق فقط یک شعار نیست. اگر این مسئولین، اشخاص فهیمی بودند و حیف از نام اسلام که دارند یدک می‌کشند صادقانه با مردم حرف می‌زدند و می‌گفتند بله یک دختر را مامور ما گرفته اما مامور بی‌تدبیر باعث شده این خانم کشته شود. منِ حاکمیت مقصرم، باید حاکمیت عذرخواهی می‌کرد و یک هیئت بلندپایه می‌فرستاد کردستان درب خانه مرحومه؛ یک صدم این مسئله حول محور مهسا امینی شکل نمی‌گرفت.

اما از طرفی ۴ تا محور است که باید درست تحلیل شود؛ یک ماهیت حاکمیت. 

این‌ها که الان دارند حکومت می‌کنند به لحاظ ماهوی باید درست تحلیل شوند و درست شناخته شوند. هم به لحاظ درونی و هم به لحاظ پیوندهای بیرونی با این مردم ناشناخته ماندند. من معتقدم حاکمیت ملت را هم نمی‌شناسد. واقعیت‌های اجتماعی را نمی‌شناسد. فکر می‌کند با برخوردهای یکسویه و یکطرفه و جانبداری‌های خاص و اعمال حاکمیت می‌شود با این مردم طرف شد. 

این مردم اهل مدارا و منطق هستند چقدر تحمل بکنند، زخم‌هایی که در جان مردم است نمی‌شناسند.

بدانید دهه هشتادی در این کشور یعنی زنده به گوران، مرده‌های متحرک، هیچ آینده‌ای برایشان متصور نیست، این محور دوم بود.

اما محور سوم اینکه ما موج‌سوارانی داریم. بنظر من این حاکمیت با بی‌تدبیری‌اش در رابطه با این جریان، میدان و فرصت را داد به جریانات سازمان مجاهدین، سلطنت طلب‌ها و همه آدم‌هایی که مترصدند کشور را قبضه کنند.

من بین خودم و خدا خیلی شفاف می‌گویم عملکرد ضعیف و فشل حاکمیت، زمینه‌ساز موج‌سواری جریانات خاص شد که آمده‌اند در سودای تصاحب قدرتند.

بعد هم اینکه مقدسات را عَلَم می‌کنند به عنوان رسول‌الله، به روح رسوالله که (ایشان) بیزاره از عملکردهای فشل. 

رسول‌الله راضی بود به کشته شدن یک دختر؟ و بعد اینهمه بی‌مهری، بعد اینهمه تحلیل‌های وارونه. به شعور ملت توهین کردند. می‌گویند این دختر اصلا هیچ ضربه‌ای بهش نخورده. اصلا کار را به اینجا رساندند که بگویند اصلا دختر را نبردیم برای اینکه بلوا را در کشور راه بیندازند خودش آمده اینجا، قبلا هم مریض بود. 

من یک مصاحبه‌ای از دایی این دختر شنیدم اصلا تمام وجودم را شرم گرفت که ما با چه خانواده‌هایی اینجور برخورد می‌کنیم چطوری داریم معرفی‌شان می‌کنیم برای تثبیت قدرت خودمان؟ این یک نکته.

یک نکته هم اینکه در شرایط خاصی که داریم الان مردم هوشمندند و احساس می‌کنند بحران جانشینی در پیش است و مردم از این قضیه که کنترل امور از اراده و اختیار ملت خارج شود، نگرانند.

اگر قرار است رهبری رهبر ملت باشد، ملت در تشخیص و تعیین رهبر موضوعیت دارد طبق قانون اساسی.

حالا با این ملت باید چه کرد؟ این ملت را باید به بیگانگان منتصبش کرد؟ آن جوان خودش را می‌شناسد تحت تاثیر بیگانه نیست. فهم او می‌گوید که آقا مطالبه بکن.  

 

این حرف‌ها تجربه دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است به عنوان یک آدمی که با تمام وجود برای سرنوشت ملت سوختم هزینه گذاشتم دارم می‌گویم، بحثم اصلا منظر سیاسی قدرت نیست. 

دلسوزی است که می‌بینم جوان ما فرزند ما به عنوان بسیجی آنچنان ضرب و شتم می‌کند که مغول‌ها نکردند. 

از آنطرف آن جوان ما سنگ را آنچنان پرتاب می‌کند که به هرجای آن عزیز بخورد احتمال کشته شدن می‌رود. 

کی این بساط را بپا کرد؟ چرا نقش خودمان را نمی‌بینیم؟ و هی بیگانه بیگانه می‌کنیم؟ این‌ها دیگر نخ‌نما شده است.

قضیه جانشینی هم بنظر من تشدید کننده این اوضاع بود. مردم بالاخره مترصد سرنوشت خودشانند. 

تاکنون مردم برای اینکه ایران تجزیه نشود سکوت کردند. برای اینکه فرش قرمز زیر پای سلطنت‌طلبان و گروهک منافقین پهن نشود حوصله کردند ولی آخر تا کی می‌توان صبر کرد؟

 

براساس اطلاعاتی که به بولتن‌های مسئولین رسیده اینها منتظر یک چنین آشوبی بودند یعنی می‌دانستند که زیر پوست جامعه یک حوادث و خشمی دارد شکل می‌گیرد. ولی واکنش درستی از سمت وزارت کشور و مسئولین امنیتی دیده نشد. اینترنت را قطع کردند، آیا فکر می‌کنید قطع اینترنت باعث پایان اغتشاش می‌شود؟ 

 

به عنوان یک بچه مسلمان انقلابی با کمال تاسف باید عرض بکنم که این اقدامات عاقلانه نیست و چه بسا الهام گرفته از شیوه‌های روسی باشد یعنی قلع و قمع حداکثری.

این قطع کردن اینترنت هم نقطه ضعف و انفعال است. متاسفانه هنوز هوشمندی ملت ایران را فهم نکردند یعنی انقلاب اسلامی ایران را درک نکردند.

مگر آن زمانی که بچه‌های انقلابی در قبال اقتدار منطقه‌ای حاکمیت شاه عمل می‌کردند، اینترنتی در کار بود؟ هوشمندی، ذکاوت تیز و تندی‌شان کار را به این مرحله رساند و حاکمیت اینها را باور نمی‌کند. اتفاقا بنظر من اگر مسئولین معقول بودند اینترنت را نمی‌بستند. ضعف از خودشان نشان نمی‌دادند الان یک کاری صداوسیما کرده که بنظر من کار خوبی است گفتگوهای شبکه چهار بوده که ۴ تا آدم حسابی را می‌آورد که حرف مردم را می‌زنند. من دو سه تاش را دیدم واقعا لذت بردم و گفتم درود به شرف آن‌هایی که اینجوری می‌اندیشند. 

بخدا ملت ایران به راحتی و با تمام وجود برای سرزمینشان برای دینشان برای ایمانشان جان می‌دهند. ۸ سال جنگیدند، این‌ها همان ملتند همان نسلند و در فداکاری‌های آن‌ها حاکمیت چکاره بود؟ با این مردم نمی‌شود شوخی کرد با بگیر ببند هم کار به جای خوبی نمی‌رسد، این پیش بینی من است. و ما متاسفیم که این شرایط دارد پیش می‌آید اینها از موضع ضعف و انفعال عمل کردن است و هیچ نتیجه‌ای ندارد.  

 

 فکر می‌کنید این وقایع به سرعت پایان می‌یابد؟

 

شما را ارجاع می‌دهم به همان حرفی که مهندس بازرگان در آخرین دادگاهش زد و گفت ما آخرین آدم‌های پایبند به قانونیم ولی بعد از ما سروکارتان با سلاح است. نشانی‌اش هم درست بود یعنی بر فرض که حکومت شاه اینطور مستقر شد اما در دل خودش یک قدرت متراکم و منسجم برانداز را سامان داد. آنوقت دیگر منطق شد گلوله. 

بعضی زجر کشیده‌های انقلاب اینجوری می‌فهمند؛ نگذارید کار به مبارزات خیابانی در کشور برسد آن دلسوختگان و آن فهمیدگان را از طریق صداوسیما بیاورید که کم ابزار نیست، یک صلح با ملت را پیشه بکنید؛ حتی اگر بقایتان را می‌خواهید حتی اگر پایبند به اسلام نیستید و انقلاب و خون شهدا را باور ندارید بقای شما در گروی این است. اگر سیل ملت راه افتاد دل را به کارناوال‌ها خوش نکنید. بهرحال ما دعا می‌کنیم و آرزو می‌کنیم عقلانیت حاکم باشد. 

این تصمیم گیرهای فعلی را بعضی وقت‌ها مصاحبه‌شان را می‌بینم، مرگ طلب می‌کنم از خدا و می‌گویم خدایا کار کشور به کجا رسیده که این آدم با این وضع و درک به عنوان وزیر دارد با مردم صحبت می‌کند. 

 

 چقدر حدس می‌زنید جرقه اولیه اعتراضات از بالای ساختار بوده و اعتراضات نهفته جامعه را جلو انداخته‌اند؟ 

 

با شناختی که من از سیستم دارم در این جریان مهسا چون بی‌تدبیری داشتند کار را جلو انداخت. هنوز اینقدر هوشمند نیستند که بقای خودش را در این ببیند و جلو بیندازد. من فشل‌تر از این می‌بینمشان.  

اما این را قبول دارم که عدم برخورد درست و معنادار با این دختر مظلوم کار را جلو انداخت. ولی گریبان کشور را گرفته و کار را به نفع اینها تمام نکرده است.

حالا بر فرض بقول ما طلبه‌ها بر فرض مسلم که می‌خواستند پیش بیندازند، خطای فاحش استراتژیک کردند. اصلا می‌دانید کرد را با فارس پیوند دادند در امر مخالفت با خودشان.

 

 وظیفه کسانی که یکپارچگی کشور و آرمان‌های اولیه انقلاب می‌خواهند چیست؟ 

 

فقط انسجام و وحدت ملی! ما همه باید با تمام وجود کوشش بکنیم. یعنی تنها راه برون رفت از این بحران‌های فراینده و این عملکردهای فشل، همدلی انسجام و وحدت است. این وحدت تنها سرمایه ملی ماست که می‌تواند پشتوانه کار قرار بگیرد. بنابر این با بسط آگاهی‌ها ملت باید دست نیاز بسوی همدیگر دراز بکنند برای همین اهداف نجات ایران از تجزیه و نجات ایران از استیلای عوامل خارجی برای نجات ایران از استیلای روس و چین که همانا استقرار نه شرقی نه غربی است، وحدت ملی می‌خواهد.

وحدت ملی را با بینش توحیدی بسط بدهند تا کرامت انسان بدست بیاید. انسان در این زمان تحقیر شده سرنوشت انسان به بازی گرفته شده بویژه نسل جوان. این نسل جوان را می‌شود به اردوگاه ملت و اردوگاه انقلاب برگرداند. انسجام و وحدت ملی چطور میسور است؟ 

پیشگامی نخبگان لازم است برای اینکه اجرایی‌اش بکنیم نخبگان باید آستین بالا برنند.

حاکمیت باید آزادی بیان را تقویت کند با این امکانات گسترده صداوسیما. باید راه‌حل‌های مردمی ارائه دهند. آنوقت خواهید دید که این ملت کاری می‌کند کارستان.

این نکته مهم است که روسیه امروز منافعش در تفرقه ملت ایران است. یعنی اگر جنگ داخلی بشود ۱۸۰ درجه در دامن روسیه می‌غلطیم و روسیه همین را طلب می‌کند. وحدت ملی باطل‌السحر تمام این قضایا می‌شود. ملت باید درست تغذیه بشوند. نه سلطنت‌طللبان نه سازمان، هیچکدام برد اجتماعی ندارند. اصلا نسبت به میرحسین موسوی مقایسه کنید. ما این پتانسیل را در نیروهای انقلابی می‌بینیم که اگر به صحنه بیایند معادلات را به نفع ملت تغییر بدهند. 

داخل حاکمیت هم یک وضعیت نامتوازن وجود دارد؛ نیروهای مختلفی هستند، برخی انجمن حجتیه‌ای هستند، برخی تربیت شدگان ...، برخی فرصت‌طلبانی که هیچ رنجی برای انقلاب نبردند و امروز سر سفره انقلاب به غارت و چپاول مشغولند. ولی بالاخره انقلابیون واقعی باید به صحنه بیایند.