کد خبر : 102549 |

استاندارد دوگانه برای «دریا دوگین»

حبیب رمضانخانی

فعال حوزه رسانه 

 

در پی بمب‌گذاری دو روز گذشته در روسیه که منجر به کشته شدن دختر الکساندر دوگین، نظریه‌پرداز و مشاور پوتین شد، یک روحانی، جواد جلالی، با توئیتی، اینگونه ایشان را مورد دلداری قرار داده است: «مرد بزرگ غصه نخور، دخترت رو در راه جبهه حق از دست دادی! اِن شالله با شهدا محشور بشه!»

 

 در گذشته نیز برای امثال جرج فلوید این ادبیات و غریب‌نوازی از سوی عزیزان ارزشی انجام و حتی پیشنهاد نامگذاری خیابانی به نام او در بین نمایندگان به سبک خالد اسلامبولی مطرح شد! اینکه فردی چون جرج فلوید با آن سابقه خاک بر سری اخلاقی! و آقای دوگین با تفکر اوراسیاگرایی که از مشوقان اصلی پوتین در حمله به اوکراین است، اینگونه نزد آقایانی که بر ارزش‌های دینی مثل حجاب تاکید دارند، قابل تامل و تعجب است!

 

قابل تامل‌تر اینکه، همین تفکر و همین چهره‌ها همواره سعی کرده‌اند در این چهار دهه، با نگاه سیاه و سفید، بسیاری از افراد را صرفا به خاطر یک اشتباه یا نقد ساختار، طرد کرده و با انواع محدودیت و تهدیدها بنوازند! حال چگونه است که در نگاه به این افراد خارجی، خاکستری دیده و از بسیاری از بی اخلاقی و رفتارهای غیرانسانی و دینی آن‌ها، به صرف داشتن هدف مشترک در تقابل با غرب، گذشته و اینگونه آن‌ها را قدر داده و آرزوی محشور شدن با بزرگان دین و رجوع هنگامه ظهور نوید می‌دهند، تناقضی به پهنای گیتی در خود دارد که بسیاری را به تفکر و تأمل وامی‌دارد!

 

البته این تبعیض صرفا در نگاه به خارجی‌ها نیست و در ابعاد داخلی هم بسیار از این موارد برای تاکید داریم! مثلا؛ سال‌هاست که خیابان و اماکن بی‌شماری به نام دو شخصیت دینی؛ شیخ فضل‌الله نوری و آیت‌الله کاشانی، در کشور نامگذاری شده است. این دو به دلیل مرجعیت فکری ساختار و برخی نهادهای امروزی، و تقابل با تفکر غربی، بسیار مورد توجه و محبوب حاکمیت هستند. جالب اینکه هر دو از طرفداران راستین نظام پادشاهی بودند!

 

مثلا آیت الله کاشانی در مصاحبه با روزنامه کیهان چند روز پس از کودتای ۲۸ مرداد و همزمان در جواب سوال خبرنگار اخبار الیوم مبنی بر اینکه به ‌نظر شما بزرگ‌ترین اشتباه مصدق کدام است، گفت: «پایمال کردن قانون اساسی و و عدم اطاعت از اوامر شاه» او هم‌چنین اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد. منبع: کیهان، ۲۳ شهریور ۱۳۳۲ مجموعه‌ای از مکتوبات وسخنرانی‌های آیت‌الله کاشانی، ج۳، ص ۱۱۲»

 

یا در مورد شیخ فضل الله نوری، طبق اطلاعات و مدارک تاریخی که برای همه محل استناد است، او با چرخش در مواضع خود، به صف مخالفان مشروطه پیوست و یکی از حامیان اصلی بازگشت استبداد محمدعلی شاه و دوران مصیب بار استبداد صغیر بود و نهایت جانش را به این جرم از دست داد...

 

حال ممکن است توجیه شود این مربوط به گذشته و اقتضای آنزمان بوده! ولی چگونه است که بسیاری از هنرمندان و کارآفرینان و مشاهیر شاغل در رژیم گذشته، صرفا به دلیل ایفای نقش ‌و‌ مسئولیت تا آخر عمر آواره و با ممنوعیت کار و‌ حرفه خود مواجه شده و حتی فرزندان افرادی که در زمان گذشته به فلان گروه وابستگی داشتند همچنان از عضویت و استخدام در نهادهای دولتی و تصاحب مشاغل دم دستی محروم هستند؟

 

می‌توان تناقضات بسیاری را در ساختار حاکمیت برشمرد. دوگانگی‌هایی که برای مردم گاهی گیج کننده و آزاردهنده هستند و نشان از دوگانگی یا استفاده ابزاری دارند! بدون شک اگر این تناقضات در کشورهای دیگر رخ دهد، به دلیل اولویت و محور بودن منافع مردم و کشور در آن‌ها، می‌توان توضیح و توجیه منطقی کرد. مثل سیاست‌های اردوغان در مواجهه با کشورهای دیگر و چرخش‌های مرتب در سیاست خارجی ترکیه! 

 

ولی در کشوری که مبنای آن در مواجهه با بزرگترین اهداف و چالش‌های آن، مخصوصا در تعاملات جهانی، اهداف ایدئولوژیک، محور و اصل بوده و گاهی منافع آنی مردم به پای آن قربانی شده، این تناقض و استانداردهای دوگانه در برخورد و عمل، محل انتقاد و بحث است. مثل مواجهه با غرب و آمریکا که از شعار و هدف استکبارستیزی لحظه‌ای عدول نکرده و به آن پایبند هستیم، ولی از آنسو در حکومتی اسلامی، کشورهای نزدیک و به قول خودمان دوست ایران، همگی از کره شمالی و چین تا روسیه و کوبا، در گذشته یا امروز ، هیچ میانه‌ای با دین و مسلمانانی نداشته و طبق تعریف و معیار آقایان بر مدار کفر و کافری هستند!

 

نتیجه؛ در این ساختار همه چیز به پای ارزش و هدفی به نام «تقابل با غرب» قربانی شده و هر چیزی که در جهت این هدف باشد، حتی در مخالفت با کلیه ارزش‌ها و مبانی دینی، می‌تواند مقبول و در نتیجه به خلق دوگانگی‌ها منجر شود!