معترضین اکثریت بسیار زیادی از جامعه هستند. جامعه دوقطبی شده و طرفین چندان ظرفیت گفتوگو ندارند.
پیشنهاد ما گفتوگوی رودرروی جریانات سیاسی مانند دانشگاهیان، حوزویان، فعالان صنفی و مدنی با رهبری است. اگر این گفتوگو بتواند بین رهبری و جریانات سیاسی، دانشجویان و حوزویان دلسوزی که منتقد وضع موجود هستند و نسبت به برونرفت از بحرانها راهکارهایی دارند اتفاق بیفتد، میتواند خیلی از مشکلات را شفاف و باعث رفع بحران شود.
دولت رئیسی با تعهداتی که به مردم داده بود، نظر خیلی از آنها را جلب کرد، اما با گذشت یک سال و نیم از عمرش یا نتوانسته یا نخواسته به آن عمل کند. صحبتها و وعدههای دولت در یک سال و نیم پیش به گونهای دیگر بود، اما عملکرد دولتمردان و خروجی کارها، چیز دیگری را به ما نشان میدهد.
اگر جوانان میدیدند که حکومتی دینی برای او و جامعه اش، زندگی، رفاه، شغل، آزادی و آینده روشن به ارمغان آورده، از همه نمادهای دینی از جمله حجاب استقبال میکرد.
به نسبتی که از راهبرد اساسی و مهم «میزان رای ملت است» فاصله گرفتیم، بخشهایی از مردم از نظام جدا شدند.
باید با تجدید نظری در این حوزهها، حداقل مکانی برای بیان اعتراض در نظر گرفته شود؛ ممکن است بخشی از مردم حتی به ساختار جمهوری اسلامی هم اشکال داشته باشند.
مردم جنگ ترکیبی را می فهمند و مجاهدانه چند دهه پای انقلاب بودهاند و جان فشانی کردهاند و امروز هم پای انقلاب هستند و همه مردم به جز اندکی فریب خورده نیز هنوز هم پای انقلاب ایستادهاند و خواهند ایستاد.
کسانی که عمامه پرانی کردند، نشان دادند که قصد نابودی دین را دارند زیرا عمامه نماد دین است و عمامه پرانی در واقع دین پرانی است.
سعی کردند احزاب را از حیز انتفاع خارج کنند. یعنی حزبی که نه پارلمان، نه قدرت، نه دولت، دارد چه فرقی به بودن یا نبودنش دارد؟ احزاب را به جایی رساندهاند که بود و نبودشان فرقی ندارد.
تصور نمیکنم اقداماتی از قبیل برگزاری رفراندوم گشایش قابل توجهی ایجاد کند. در گام اول «موضوعات معیشتی و درک و لمس تبعیض توسط مردم» در اعتراضات، در سالهای اخیر نقش مهمی داشته است.