کد خبر : 113567 |

حسین راغفر اقتصاددان در گفتگو با مستقل:

طبقات محروم جامعه هنوز به اعتراضات نپیوسته‌اند

راغفر می‌گوید: طبقات محروم جامعه هنوز به اعتراضات اخیر نپیوستند و اگر حاکمیت نسبت به این افزایش قیمت‌ها کماکان بی‌توجه باشد و فکر کند که می‌تواند با ابزارهای کنترلی اعتراضات را کنترل کند، شاید اگر جنبش گرسنگان هم به این اعتراض‌ها اضافه شود بنظرم هیچ قدرتی قادر به کنترل پیامدهای آن نیست.

امیرحسین جعفری

سیاست‌های اقتصادی در کنار تحریم‌ها، تورم، زیاده‌خواهی‌ها و اختلاس‌ها کشور را به نقطه‌ای رسانده است که طبقه متوسط و فرودست بخش قابل توجهی از توان خود را از دست داده و هر روز شاهد موج شدیدی از مهاجرت هستیم.

مهاجرتی که برای طبقه متوسط به سوی خارج از مرزها و برای طبقه فرودست به نقاط حاشیه و حتی شهرها و روستاهای کوچک است. اما این شرایط صرفا در اقتصاد خلاصه نمی‌شود و تفسیری اجتماعی نیز در زیربنای آن جریان دارد.

در ادامه جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با حسین راغفر اقتصاددان و استاد دانشگاه که در ادامه مشروح آنرا می‌خوانیم:

 نزدیک شدن قیمت‌ها در تهران تهران و کلانشهرها با دیگر شهرستان‌های بزرگ باعث شده شهروندانی که در تهران بر اثر تورم دچار شکست اقتصادی می‌شوند حالا حتی نتوانند به شهرهای کوچکتر برای بازسازی وضعیت اقتصادی خود و کاهش هزینه‌هایشان بروند. آیا اقشاری که از نظرگاه اقتصاد شهری شکست‌خوردگان محسوب می‌شوند بوجود آمده است؟ نتایج اجتماعی اقتصادی این مسئله چیست؟

البته بنظرم مقداری این تحلیل با واقعیت‌ها فاصله‌ای دارد و آن این است که هنوز خیلی‌ها از مناطق متوسظ شهری به حاشیه‌ها می‌آیند و عده‌ای نیز همانطور که اشاره کردید از حاشیه به مناطق دوردست‌تر می‌روند، افزایش شدید تورم و قیمت‌ها در کشور عمدتا اصلی‌ترین دلیل سقوط طبقات مختلف به سطوح پایین‌تر است. طبقه متوسط ایرانی تا حد زیادی نقشش را از دست داده است و اعتراضات کنونی هم عمدتا محصول نگاه آن‌ها نسبت به آینده تحولات کار و اقتصاد کشور است که به این شکل خود را نشان داده است که عمدتا به شکل بی‌اعتمادی نسبت به سیاست‌های بخش عمومی است

البته بطور کلی این تحلیل درستی است که مردم مرتبا به طبقات محروم‌تر کوچ کرده‌اند و حتی بخش قابل توجهی از طبقات متوسط هم از کشور مهاجرت می‌کنند چون منابعشان را در اینجا تبدیل به ارز کرده و از کشور خارج کرده‌اند.

یک بخش مفصل طبقه متوسط در تلاش برای مهاجرت به بیرون مرزها است و فقط به سمت مناطق محروم‌تر خود را جا به جا نمی‌کند، علت اصلی این مسئله هم ناامیدی نسبت به آینده تصمیم‌گیری‌های اقتصادی کشور است. به همین دلیل هم تصمیمی که می‌گیرد منجر به خارج کردن منابع از کشور می‌شود تا اسکانشان در خارج فراهم شود. در چهار سال گذشته ایرانی‌ها ۱۰ میلیارد دلار در ترکیه خانه خریده‌اند و سال گذشته ۳ میلیارد دلار در قبرس شمالی که خیلی‌ها اسمش را هم نشنیده‌اند خانه خریده‌اند. فاجعه است؛ این واقعا اوج ناامیدی و بی‌اعتمادی مردم نسبت به سیاست‌های اقتصادی و مسئولین است. طبیعتا آثار آن موجب پیامدهای خیلی گسترده‌تری از آنچه که تا امروز شاهد بودیم خواهد بود. چون طبقات محروم جامعه هنوز به اعتراضات اخیر نپیوستند و اگر حاکمیت نسبت به این افزایش قیمت‌ها کماکان بی‌توجه باشد و فکر کند که می‌تواند با ابزارهای کنترلی اعتراضات را کنترل کند، شاید اگر جنبش گرسنگان هم به این اعتراض‌ها اضافه شود بنظرم هیچ قدرتی قادر به کنترل پیامدهای آن نیست.

 برخی معتقدند به علت وابستگی کشور به دلار و بی‌ثباتی در این حوزه و عدم توانایی دولت در کنترل آن، این موضوع سراسر ایران را درگیر گرانی یکسان و بی‌سابقه‌ای کرده است که در نتیجه آن تورم افسارگسیخته‌ای بر سفره آن‌ها تحمیل شده است. بنظر شما چالش‌های دلار در این بین چه تاثیری دارد؟

بحث دلار حرف بی‌پایه و منطق و توجیه شکست سیاست‌های غارتی دولت‌هاست. خیلی روشن است که دولت چه کاری باید انجام دهد در همین شرایط کنونی هنوز واردات خودروی لوکس صورت می‌گیرد و این‌ها منابع ارزی کشور است که به این سمت می‌رود چون مافیاهای قدرتمندی در اقتصاد کشور حضور دارند و برای مخفی کردن نقش این مافیاهاست که این موضع‌گیری‌ها نسبت به دلار اتخاذ می‌شود. وگرنه مسئله خیلی روشن است تا زمانیکه این نهادها در اقتصاد کشور حضور دارند هیچ اصلاحی در اقتصاد کشور امکان پذیر نخواهد بود و وضعیت هر روز بدتر می‌شود.

آیا مشکل صرفا فقدان درآمد ارزی است؟

بنظر من ما در طول جنگ هم درآمد ارزی نداشتیم اما مردم مشکلات تامین نیازهای اساسی را نداشتند. بخاطر اینکه با سهمیه‌بندی همه می‌توانستند از حداقل‌های زندگی با قیمت‌های نسبتا ثابت برخوردار باشند. حاکمیت و برندگان سیاست‌های سه دهه گذشته مایل به بازگشت به آن سیاست‌ها نیستند در حالیکه هیچ گزینه دیگری ندارند و تا زمانیکه به سیاست سهمیه‌بندی و کنترل شدید واردات متوسل نشوند باید انتظار سقوط کامل اقتصاد کشور را به زودی داشته باشیم.

دولت جدید هم از سهمیه‌بندی صحبت کرد اما نتیجه خاصی بدست نیامده است. بنظر شما با دولتی سرمایه‌داری مواجه هستیم که سیاست‌های سهمیه بندی را اجرا نمی‌کند؟

ما با یک دولت بی‌اراده سر و کار داریم که اصلا اراده‌ای از خود ندارد و عمدتا منویات صاحبان سرمایه تجاری و مالی است که سیاست‌های دولت را رقم زده است. کنترل آن‌ها بر مجلس و کانون‌های اصلی تصمیم‌سازی‌های اقتصادی دولت است که مانع از اجرای درست سیاست‌های سهمیه‌بندی در شرایط کنونی کشور می‌شود که در حال حاضربا بی‌سابقه‌ترین شرایط اقتصادی بعد از انقلاب رو به روست.

ما در طول جنگ هم با این وضعیت رو به رو نبودیم و علت هم این بود که در آن موقع اراده‌ی حاکمیت تامین نیازهای اساسی مردم، کنترل قیمت ارز و کنترل شدید واردات بود.

امروزه در همین شرایط شاهد واردات قابل‌توجهی از کالاهایی هستیم که اگر همه‌ی آن‌ها هم قطع شود هیچ اتفاقی برای اقتصاد کشور و رفاه مردم بطور کلی صورت نخواهد افتاد. منتهی چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ چون الیگارشی بتواند منابع ارزی را از کشور خارج کند و این یکی از دلایل اصلی این است که دولت نمی‌تواند شرایط اقتصاد را بهبود دهد. مثل این می‌ماند که شما آب وارد می‌کنید در حالیکه منبع شما حفره‌های زیادی دارد و هیچ چیز در آن باقی نمی‌ماند. باید بتوانید منابع ارزی را کنترل کنید و از آن طریق تضمینی برای تامین نیازهای اساسی مردم در قیمت‌های قابل ارائه در توان آن‌ها ارائه کنید. این چیزیست که در حال حاضر بنیادهای جامعه را تهدید می‌کند. نارضایتی‌ها البته که به همه سطوح رسیده ولی هنوز به هر دلیلی منجر به انفجار اعتراض‌های گرسنگان در کشور نشده است و اگر این اتفاق بیفتد مسئول اصلی آن ناتوانی نظام اقتصادی در تعیین اولویت‌های خود است، چون او هنوز مثل اینکه باور ندارد منافع عموم مردم بر منافع صاحبان سرمایه‌های تجاری و سوداگری ارجح است. تا زمانیکه اراده برخورد با نهادهای متخلف وجود ندارد باید منتظر عواقب خیلی سخت برای خودشان باشند که با کمال تاسف پیامدهای آن دامن کل جامعه را می‌گیرد و حتی امنیت تمامیت کشور را هم تهدید می‌کند.