کد خبر : 108513 |

چه باید کرد؟

یداله اسلامی 

دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار

اعتراضات گسترده و فراگیر و سرکوب‌های ... دامنه‌دار، اعتراضات سازمان یافته خارج کشور، فعال شدن نیروهای گوناگون برای بهره‌برداری از شرایط کنونی، بسیج بسیاری از دولت‌های غربی، در کنار آن‌ها نهادهای جاسوسی و نقش نیروهای نفوذی در ایجاد و یا اثر‌گذاری بر بحران‌های کنونی ... همگی به گونه‌ای است که کسی نمی‌تواند خاطر آسوده داشته و کنج امنی گزیده و شاهد خاموش ماجرا باشد.

پرسش این است در شرایطی که جامعه‌ای گسسته از حاکمیت و حاکمیتی بی‌توجه به خواست ملت، نقش‌آفرینان این میدان پر التهاب هستند و هر یک بی‌توجه به دیگری روایت خویش از ماجرا را دارند و صدای یکدیگر را نشنیده و پیروزی خود را درشکست دیگری جستجو می‌کننند چه باید کرد؟

در همه این سال‌ها بارها و بارها مردم برای گذر از شرایط همیشه خطیر به شعارهای اصلاحی دل بستند و با رأی خویش دلبستگی خود را برای زیست بهتر و رابطه مناسب‌تر با جهان به نمایش گذاشتند ولی حاکمیت و نهاد اصلی قدرت راه خویش رفت و کام ملت شیرین نشد هر بار تلاش مردم ناکام و هزینه‌های مردم و کشور بسیار شد. آنچنان که ناکامی اصلاحات به ناامیدی مردم از مسیر اصلاح نیز منجر شد. اعتبار اصلاح‌طلبان نیز رو به زوال گذاشت و محافظه‌کاران خشنود فرصت یافته‌اند تک‌صدایی را حاکم کنند و حاکمیت یکدستی را که می‌خواستند در غیاب مردم شکل دهند. حاکمیت راز قهر مردم از صندوق رای را به هیچ انگاشت ولی حتی محافظه‌کاران دوراندیش‌تر نیز رانده شدند و ناتوان‌ترین دولت پس از انقلاب مستقر شد و کارشناسی و نخبگی از میدان مدیریت کشور به پستوی گوشه‌نشینی رانده شد. تلاش برای یک‌دست کردن سبک زندگی و ایدئولوژیک کردن همه‌ی بخش‌های زندگی و گام دومی که هموار کننده حکومت اسلامی حاکمیت است دلخوشی نهاد قدرت شد. حاکمیت راه خود رفت و مردم نیز راه خود رفته و می‌روند و گسست‌ها چنان ژرف شد و می‌شود که تنها، سطحی‌نگران تکیه‌زده بر قدرت را شاد و به رجزخوانی‌های مدام و نفرت‌پراکنی بسیار و خودبرتربینی آشکار و نهان و تحقیر مردم از هر قوم و قبیله و گروه و طایفه وامی‌دارد. مرور خطبه‌های برخی امامان جمعه و تریبون‌داران در کشور و جرم‌انگاری هر سبک و روش و مشی و نگرشی جز مسیر راه‌یافتگان به قدرت، نمودی از این غرور و خودبرتربینی ویرانگر است. گشت ارشاد و سازمان‌های تبلیغی فراوان برای پوشش بانوان نشانه‌ای کامل از شکست فرهنگی است که تنها سطحی‌نگران را خشنود ساخته و اعتبارات مالی این‌گونه نهادهاست که مهمترین عامل ماندگاری و دفاع از بودن آن‌هاست. در هنگامه‌ای که کسری بودجه بیداد می‌کند و بسیاری از نیازهای اساسی کشور به دلیل کمبود مالی برآورده نمی‌شود و هر گوشه‌ای را که بنگریم در بحرانی فراگیر فرو رفته، اصل وجودی این گونه نهادها با اداره کشور هم‌خوانی ندارد. باز هم برگردم به پرسش نخست که چه باید کرد؟

شعارهای براندازی چنان گسترده و غالب است که سخن گفتن از اصلاح جرمی نابخشودنی شمرده شده و این سخن و روش برای ماندگاری حاکمیت و افزون شدن قدرت سرکوب آن دانسته می‌شود. ولی‌ نمی‌توان به اهمیت و ضرورت تغییر اشاره نداشت و بر آن تاکید نورزید. این روزها از اهمیت گفتگو بیشتر گفته می‌شود ولی هر گفتگویی از شنیدن آغاز می‌شود. حاکمیت باید گوشی شنواتر پیدا کند، گوشی که هنوز سنگین است و هیجان و رفتار تندروانه بعضی نهادها و تحلیل‌های برخی تکیه‌زدگان در جایگاه کارشناسی که هر گفتگویی را عقب‌نشینی و هر عقب‌نشینی در برابر مردم را شکست دانسته و مقدمه عقب‌نشینی‌های بعدی می‌پندارند مانع درک درست واقعیت‌های میدانی و خواست روشن مردم می‌شود.

پرسش چه می‌شود پرسش غالب و پرسش چه باید کرد نیز فراگیر است!

هرکس در این روزها و از این روزها نوشته و گفته، ولی گفتگو فراگیر نشده است. در اینجا به برخی موارد اشاره می‌کنم البته موارد بسیاری نیز ناگفته خواهد ماند ولی بخشی از کارهایی که در پاسخ چه باید کرد را لازم می‌بینم اشاره‌وار می‌آورم:

 

۱. پذیرش بحران از سوی حاکمیت گام نخست در درک واقعیت‌های میدانی است.

۲. تحقیر و کوچک شمردن مخالفین و معترضان از سوی نهادهای سیاسی و نظامی و امنیتی حاکم، بر شعله‌های این خشم خواهد افزود، به این مشی و روش با سرعت پایان داده شود.

۳. استفاده از نیروهای نابلد و لباس‌شخصی‌ها و استفاده از خشونت‌های رفتاری و گفتاری و تفنگ‌های ساچمه‌ای و مشابه آن، اثرات ماندگاری برجای می‌گذارد که تا سال‌ها باقی می‌ماند. پایان این روش‌ها با سپردن کار به نیروهای آموزش دیده از آسیب‌های ویرانگر پیشگیری می‌کند.

۴. اصل ۲۷ قانون اساسی اعتراض مسالمت‌آمیز را به رسمیت شناخته است، ایجاد مانع در این مسیر برخلاف قانون است. فراهم کردن زمینه برای حضور مردم و بیان اعتراض در راستای منافع ملی است.

 

۵. آزادی بی‌قید و شرط زندانیان سیاسی گام مهمی در فراهم کردن شرایط مناسب‌تر برای گذر از این بحران خودساخته است.

۶. محیط‌های آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه‌ها باید مصون از هرگونه تعرض و ورود نیروهای نظامی و امنیتی باشد. پشتیبانی کسی که عنوان وزیر آموزش و پرورش را یدک می‌کشد از سپردن دانش‌آموزان به نهاد قضائی اصلاح و تربیت، یعنی زندان کودکان شرم‌آور است. برکناری اینگونه افراد از مناصب مدیریتی به کاهش بحران کمک می‌کند.

۷. از همه‌ی نخبگان و کارشناسان و افراد مشهور مورد اعتماد مردم و جوانان و گرایش‌های گوناگون برای شکل دادن گفتگوی ملی دعوت شود. این نشست نباید شکل هم‌اندیشی‌های محافظه‌کارانه‌ای را داشته باشد که هیچ خروجی نداشته و اثری هم بر فضای ناآرام کشور نخواهد داشت، بلکه از دل این نشست‌ها باید سند ملی حل جامع مشکلات کشور و روش اجرای این سند به دست آید و حاکمیت هم نتیجه این نشست ملی را بپذیرد.

۸. درمان‌های موقت همانند انحلال گشت ارشاد و آزادی پوشش و حجاب اختیاری بانوان هم دارای اهمیت است. برخی به این توهم دامن می‌زنند که این اقدام شکست بزرگی برای حاکمیت است، در حالی پیروی از چنین مشی‌ای خردمندانه و در راستای تقویت همبستگی ملی است.

۹. به رسمیت شناختن حق مردم در تعیین سرنوشت و هموار کردن راه حضور نمایندگان همه‌ی گروه‌های فکری در نهادهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برای کاستن از هزینه‌های بسیار، امری لازم و غیر‌قابل چشم‌پوشی است. اندیشه‌های حذفی و خودی غیرخودی کردن جامعه پیامدهای ویرانگر خود را بروز داده است. ادامه این راه خسارت‌های بیشتری به کشور و مردم خواهد زد.

۱۰. نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان چشم بستن بر واقعیت‌های جاری کشور است. روشن است که بیگانگان از زمینه‌های موجود بهره بسیار خواهند برد، ولی زمینه‌های ایجاد شده در کشور اسباب خشم مردمی شده است که زندگی خود را از دست رفته می‌بینند. فهم مردم از قدرت با فهم حاکمیت یکسان نیست و به گونه‌ای مقاومتی که حاکمیت تعریف می‌کند با زندگی دشوار مردم در یک راستا نیستند. اعتراضات جاری انباشت خشم اجتماعی است. کوچک و تحقیر شمردن درک آن را دشوارتر می‌کند.

۱۱. اگر انتخابات آزاد زودرس برای حل مشکل از سوی نخبگان و نمایندگان گرو‌ه‌های مختلف اجتماعی به عنوان راهکار پیشنهاد شود، ارکان حاکمیت و قدرت برای عملی شدن آن هیچ فرصتی را از دست ندهند.

۱۲. اصلاحات ساختاری ‌و قانونی از نیازهای موجود است، اگر چه بخش بزرگی از جامعه آن را سازشکارانه خواهد دانست ولی بایستی به آن اندیشید و برای آن گام برداشت.

۱۳. سازش و تسلیم در برابر مردم توان کشور را در برابر بیگانگان افزایش خواهد داد و اسباب پایداری کشور و خروج از بحران و کاستن از آسیب‌های بسیار خواهد شد.

۱۴. باید با تمام توان از گسترش خشونت پیشگیری کرد که خشم، مرکَبی است که سوار خود را بر زمین می‌کوبد. جامعه ایران تاب تک‌صدایی را ندارد، بکوشیم با هم ایران را بسازیم که این سرزمین کهن ملک مشاع همه‌ی ایرانیان از هر قوم و مرام و زبان و دین و مذهب و اندیشه و است. تفاوت‌ها زیبایی‌های این سرزمین است و به رسمیت شناختن آن‌ها نشانه خردمندی. برای یک بار دیوار خودی و غیرخودی را در هم بشکنیم.       این نکات هم چنان ادامه دارد و به همین بسنده می‌کنم تا فرصتی دیگر.