فرید مدرسی فعال رسانه ای:

‏مردم از رئیس‌جمهور تحلیل‌ تاریخ اسلام نمی‌خواهند؛ تدبیری بیندیشید برای وضعیت کنونی

‏مردم از رئیس‌جمهور انتظار ندارند آیه، حدیث و روایت بخواند و تحلیل‌گر تاریخ اسلام باشد. بحث تاریخی، کلامی، فلسفی، فقهی و حقوقی را به دانشگاه و حوزه واگذار کنید و تدبیری بیندیشید برای وضعیت کنونی.

‏مردم از رئیس‌جمهور تحلیل‌ تاریخ اسلام نمی‌خواهند؛ تدبیری بیندیشید برای وضعیت کنونی

فرید مدرسی

علم الهدی: این که تاریخ اسلام را تحریف کرده و بگوییم راهکار ما این است که با دشمن بسازیم، با حادثه‌ ی سقیفه بنی ساعده چه فرقی دارد؟

حجت الاسلام احمد علم الهدی امام جمعه مشهد در سی‌وسومین هفته برگزار نشدن نماز جمعه در مشهد مقدس، مطالبی در مورد رحلت پیامبر اکرم (صلوات‌الله علیه)، غم آینده امت و تحریف جریان اصیل اسلام، مظلومیت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، تحریف تاریخ اسلام در دوران معاصر و تطبیق ناتوانی‌های مدیریتی با تحریف تاریخ را در قالب «خطبه مجازی» جمعه 25 مهرماه در حرم امام رضا (علیه‌السلام) بیان کردند که در ادامه می‌خوانید:

برادران و خواهران، این نکته را باید بدانیم که تمام مبانی و اصولی که ما نسبت به پیغمبر اکرم و ائمه معصومین معتقدیم، مجموعه این اصول، اعتقاد و باورمندی خود آنان بوده است چون این اصول از خود آنان به ما رسیده، یکی از اصولی که ما نسبت به پیغمبر و ائمه معصومین معتقد هستیم، اصل شفاعت است، پیغمبر اکرم به تمام این مقام و مرتبه شفاعت و تمام حوزه و محدودیت اختیار و قدرت شفاعت خودشان که مورد اذن پروردگار قرار گرفته است، معتقد بودند؛ وقتی رسول‌الله این اختیار گسترده خدادادی را در مرحله شفاعت گنه‌کاران امت در صحنه محشر برای خودشان عقیده داشتند و مورد باور نبی مکرم اسلام بود، معنا ندارد پیغمبر برای گنه‌کاران امت در قیامت غصه بخورند با این که خود پیغمبر قدرت شفاعت دارند و با شفاعت آنان، طبیعی است که شفا پیدا می‌کنند و آن بخش از امت که به ظاهر جزو امت پیغمبر به حساب می‌آیند و در خط شفاعت پیغمبر قرار نمی‌گیرند، در حقیقت عناصر و عواملی هستند که پیغمبر اکرم نسبت به آنان نه مسؤولیت دارد و نه علاقه که در لحظات آخر عمر بگوید «اغتم الامتی» و مقصود، آن دسته از گنه‌کاران امت باشد که از حوزه شفاعت رسول‌الله خارج شده‌اند.

پس باید برای این جمله پیغمبر در یک تحلیل جدی‌تری فکر کنیم، این که پیغمبر فرمودند من برای امتم غمگین هستم، مربوط به تجربه‌ای بود که رسول‌الله نسبت به امت‌های گذشته داشتند و یا مربوط به اخبار غیبیه بوده است که وجود مقدس پیغمبر اکرم نسبت به سرنوشت امت در همین عرصه زندگانی این جهانی در آینده داشتند.

تجربه پیغمبر نسبت به امت‌های سلف این بود که امت‌ها بعد از این که جریان وحی و نبوت از آنان قطع شد، دین را تحریف کردند و با تحریف دین از خط شریعتی که خداوند به وسیله پیغمبرشان فرستادند، منحرف شدن، این تحریفی که به دست امت‌های سلف نسبت به دین صورت گرفت و انحرافی که در سرنوشت امت‌های سلف به وجود آمد، طبیعی بود که پیغمبر اکرم را نسبت به سرنوشت این امت و ابتلای آنان به این مشکل، به غصه بیندازد و رسول‌الله غمگین بشود مخصوصأ نسبت به اخباری که از طریق غیب و جبرئیل به پیغمبر اکرم نسبت به آینده امت رسیده بود، این نکته، نکته غم پیغمبر است.

اجرای جریان اجتماعی دینی به دست امت است

خداوند متعال برای این که دین پیغمبر را نسبت به تحریف اصل دین حفظ کند، تضمینی به پیغمبر داده بود، فرموده بود «إِنَّا نَحْنُ نـزلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» به همان میزانی که این قرآن را ما نازل کردیم و در نزول قرآن بر تو پیغمبر غیر از ما، دیگری نقش نداشته است، قران را حفظ می‌کنیم و نمی‌گذاریم مثل تورات و انجیل در دسترس تحریف جریان امت منحرف قرار بگیرد.

این مسئله به‌وسیله خدا تضمین شد که اصل دین دچار تحریف نمی‌شود اما اجرای دین، سرنوشت دین، جریان اجتماعی و شخصیت خارجی و بیرونی دین که در جامعه باید ارزش‌های دین حاکم بشود، دیگر مصونیت بخشی از طرف خدا ندارد، به دست امت است و در تحریف جریان و اجرای دین، ممکن است امت دچار انحراف بشوند لذا آخرین جمله پیغمبر اکرم این بود که «من غم امتم را دارم».

پیغمبر اکرم دفن نشده بود و بدن پیغمبر روی زمین بود، اولین نقطه تحریف و انحراف رخ داد، رهبری از خط امامت که خط تداوم وحی بود، منحرف شد و رهبری امت در جریان غیر تداوم وحی قرار گرفت، از اینجا تحریف و انحراف دنبال سر هم می آمد، در مقاطع مختلف در موقعیت‌های گوناگون و در مقابل این تحریف و انحرافی که امت گرفتار شده بود، تنها جریانی که مقابله می‌کرد و در مقابل این تحریف و انحراف می‌ایستاد، جریان عترت و اهل بیت پیغمبر بودند و در حقیقت رسول‌الله، آن مظلومیت که عزیزانش از نظر تقابل با انحراف دین و تحریف سرنوشت امت انجام می‌دادند، یادآوری آن مظلومیت‌ها در لحظات آخر برای پیغمبر دلخراش بود.

شهادت مظلومانه امام حسن (علیه السلام)

برادران و خواهران، از امروزی که رسول‌الله جان به جان آفرین تسلیم کرد، امت نسبت به پیغمبر اکرم داغدار شد، 42 سال بیشتر نگذشت، کنار خانه همین پیغمبر و در کنار قبر رسول‌الله، جنازه مسموم عزیزترین عزیزانش، سبط اکبرش، هدف تیرهای زهرآلود قرار گرفت.

42 سال از داغ امروز پیامبر گذشت، جنازه امام حسن (علیه السلام) امروز کنار در خانه پیغمبر هدف تیر قرار گرفت، وقتی این جنازه را منتقل کردند به بقیع، آمدند بدن را از میان تابوت دربیاورند، دیدند هفت چوبه تیر بر بدن مسموم نازنین امام مجتبی (علیه السلام) جا گرفته است، ای خدا امام حسن (علیه السلام) همه گونه مظلومیت را در زندگی خودش معاینه کرده بود، مواقعی که به مسجد می‌آمد، خطیب بالای منبر به بابایش علی (علیه السلام) دشنام می‌داد.

در کوچه و بازار می‌آمد، دوست و دشمن یا «مذل المؤمنین خطابش می‌کردند، در خانه هم سرش را کنار سر قاتلش می‌گذاشت، فقط تنها چیزی که در مسئله مظلومیت امام مجتبی (علیه السلام) نقش نداشت، این بود که شهادت حضرت در یک میدان نبرد مسلحانه صورت نگرفت، لحظه شهادت اسلحه و تیر و نیزه بر بدن نازنین امام حسن (علیه السلام) وارد نشد، آنطوری که بدن پاره پاره حسین مظلوم در سرزمین کربلا قطعه قطعه شد که انگار باید این مظلومیت و مصیبت نیز بر امام مجتبی (علیه السلام) وارد می شد، هفت چوبه تیر بر بدن مسموم امام حسن (علیه السلام) وارد شد.

وقتی خواستند این بدن را از میان تابوت دربیاورند و مشاهده کردند با این هفت چوبه تیر، بدن انگار به تابوت دوخته شده، جوانان بنی‌هاشم جلو آمدند، آقا سیدالشهدا را به یک طرف بردند آخر برادر طاقت ندارد هفت چوبه تیر آن هم بر بدن مسموم برادر مشاهده کند، توجه به این مظلومیت برای پیغمبر در لحظه مرگ، جانکاه بود، این لحظات آخر رسول‌الله، سیدالشهدا در حالی که یک آقازاده 6 ساله بود، آمد دید پدر دکمه‌های پیراهن پیغمبر را باز کرده، لحظه آخر جدش رسول‌الله است، امام حسین  (علیه السلام) خودش را روی سینه پیغمبر انداخت، صورتش را روی سینه پیغمبر گذاشت، وضعی به وجود آورد که این وضع، سوژه یک مصیبت برای مظلومیت حسینش شد.

از این قضیه 50 سال بیشتر نگذشت، همین بدن پاره پاره روی خاک افتاده بود، خواهرش  زینب آمد، یادآور این لحظه شد، لحظه‌ای که سر برادر روی سینه پیغمبر است با آن لحظه‌ای که بدن پاره پاره و چاک چاک برادر روی زمین قرار گرفته، فریاد زد آیا تو حسین منی؟ «ای پاره پاره پیکر، آیا تویی حسینم؟ ای سر بریده از تن، آیا تویی حسینم؟» فریاد زد « یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ. وَ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ»، برادر، یک روزی روی سینه پیغمبر قرار گرفتی، امروز روی زمین با بدن پاره پاره واقع شدی.

در آن لحظات آخر، نقل شده از وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) که حضرت فرمودند آخرین زمزمه‌ای که بر لبان پیغمبر بود در حالی که حسین 6 ساله خودش را روی سینه پیغمبر انداخته بود، این بود «ای یزید من با تو چه کردم؟ ای  یزید چرا اینقدر مرا آزار می‌دهی» انگار آن لحظه پیغمبر اکرم با آن چشم و دید وحی مشاهده کرد زمانی که سر بریده حسینش در میان تشت زر زیر چوب خیزران یزید قرار بگیرد.

جریان تحریف اسلام در صدر اسلام خلاصه نمی‌شود

پیغمبر (صلوات‌الله علیه) برای این تحریف و انحرافی که نتیجه‌اش برای مقابله عزیزانش در مقابل این انحراف، به مظلومیت آنان منتهی شد، برای این فرمود «اغتم الامتی»؛ معمولأ این مسائل را تا جریان تاریخ صدر اسلام خلاصه می‌کنند و تنها در همان زمان خیال می‌کنند بوده، غصه‌اش برای مظلومیت زهرا (سلام‌الله علیها)، امام حسین (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و عترت بود، نه، این تنها غم پیغمبر نبود، بخشی از غم رسول الله بود، این که فرمود «اغتم الامتی» برای امتم غمگین هستم، برای پهنه زندگی امت در همه زمان‌ها بود.

مشکل تحریف در سرنوشت امت تنها به آن زمان اختصاص نداشت، مشکل انحراف بر اثر تحریف در سرنوشت امت، مشکلی است که در پهنه تاریخ تا به امروز ادامه داشته است، یعنی هر جریانی در امت اسلام در رأس قدرت قرار گرفت، منافع و تداوم قدرت سیاسی خودش را با تحریفی در سرنوشت و اجرای اسلام تطبیق کرد، این مشکل مخصوص دوران یزید، معاویه، بنی‌امیه و بنی‌عباس در صدرا اسلام نبود، متأسفانه الان هم همین مشکل وجود دارد.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها